eventual


معنی: مشروط، شرطی، احتمالی، موکول بانجام شرطی، مشروط بشرایط معینی
معانی دیگر: (آنچه که در آخر یا در نتیجه ی یک سلسله رویداد بیاید) نهایی، پایانی، پیامدین، بعدی، متعاقب، پسین، پسایند، احتمالی، موکول، درنتیجه اینده، ناشی، اتفاقی، عاقبتی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: happening in the end after an indefinite amount of time.
مترادف: coming, future, prospective, ultimate
متضاد: immediate
مشابه: expectant, imminent, impending, likely, nearing, probable, upcoming

- She was an annoying guest, and the whole family looked forward to her eventual departure.
[ترجمه گوگل] او یک مهمان آزاردهنده بود و تمام خانواده منتظر خروج نهایی او بودند
[ترجمه ترگمان] او یک مهمان آزار دهنده بود و تمام افراد خانواده به فکر رفتن با او بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We are trying to plan for our eventual retirement.
[ترجمه گوگل] ما سعی می کنیم برای بازنشستگی نهایی خود برنامه ریزی کنیم
[ترجمه ترگمان] ما در تلاشیم تا برای بازنشستگی نهایی خود برنامه ریزی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His eventual remarriage was a surprise to his family.
[ترجمه پریا] ازدواج مجدد پیش روی او، موجب تعجب خانواده اش شد.
|
[ترجمه گوگل] ازدواج مجدد او برای خانواده‌اش غافلگیرکننده بود
[ترجمه ترگمان] ازدواج مجدد احتمالی او مایه تعجب خانواده اش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. our eventual success
کامیابی نهایی ما

2. The Dukes were the eventual winners of the competition.
[ترجمه گوگل]دوک ها برندگان نهایی این رقابت بودند
[ترجمه ترگمان]دوک ها از برندگان احتمالی رقابت بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The failure of this scheme contributed to her eventual downfall.
[ترجمه گوگل]شکست این طرح به سقوط نهایی او کمک کرد
[ترجمه ترگمان]شکست این طرح منجر به سقوط احتمالی او شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Sweden were the eventual winners of the tournament.
[ترجمه گوگل]سوئد برنده نهایی این مسابقات بود
[ترجمه ترگمان]سوئد برنده احتمالی این مسابقات شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Several schools face eventual closure.
[ترجمه گوگل]چندین مدرسه در نهایت با تعطیلی روبرو هستند
[ترجمه ترگمان]چندین مدرسه با بسته شدن احتمالی مواجه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Both sides were happy with the eventual outcome of the talks.
[ترجمه گوگل]هر دو طرف از نتیجه نهایی مذاکرات خوشحال بودند
[ترجمه ترگمان]هر دو طرف از نتیجه نهایی مذاکرات خوشحال بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The merger will mean the eventual closure of the company's Sydney office.
[ترجمه گوگل]این ادغام به معنای بسته شدن نهایی دفتر این شرکت در سیدنی خواهد بود
[ترجمه ترگمان]ادغام این ادغام به معنای تعطیلی نهایی دفتر سیدنی خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The village school may face eventual closure.
[ترجمه گوگل]مدرسه روستا ممکن است در نهایت با تعطیلی مواجه شود
[ترجمه ترگمان]مدرسه این روستا ممکن است با تعطیلی احتمالی مواجه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She was taken prisoner and suffered eventual execution.
[ترجمه گوگل]او اسیر شد و در نهایت اعدام شد
[ترجمه ترگمان]او را اسیر کردند و از اعدام احتمالی رنج بردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It is impossible to predict what the eventual outcome of global warming will be.
[ترجمه گوگل]نمی توان پیش بینی کرد که نتیجه نهایی گرمایش جهانی چه خواهد بود
[ترجمه ترگمان]پیش بینی اینکه نتیجه نهایی گرم شدن جهانی هوای کره زمین چه خواهد بود، غیر ممکن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But a come for an eventual second runway has whipped up the inevitable storm of controversy among local residents.
[ترجمه گوگل]اما آمدن برای باند دوم نهایی طوفان جدال اجتناب ناپذیری را در میان ساکنان محلی به راه انداخته است
[ترجمه ترگمان]اما برای یک باند دوم احتمالی، طوفان اجتناب ناپذیر در میان ساکنان محلی به وجود آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Whatever the eventual outcome of this contentious issue, it is not likely to be resolved in the near future.
[ترجمه گوگل]نتیجه نهایی این موضوع بحث برانگیز هرچه باشد، بعید است در آینده نزدیک حل شود
[ترجمه ترگمان]هر چه نتیجه نهایی این مساله بحث برانگیز باشد، احتمالا در آینده نزدیک حل نخواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Sweden was the eventual winner of the tournament.
[ترجمه گوگل]سوئد برنده نهایی این مسابقات بود
[ترجمه ترگمان]سوئد برنده احتمالی این مسابقات شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This despite the fact that the eventual outcomes, nationalism and defence of territory, are quite similar.
[ترجمه گوگل]این در حالی است که نتایج نهایی، ناسیونالیسم و ​​دفاع از سرزمین، کاملاً مشابه است
[ترجمه ترگمان]این مساله علی رغم این واقعیت که نتایج نهایی، ناسیونالیسم و دفاع از قلمرو، کاملا شبیه هم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مشروط (صفت)
qualified, contingent, limited, conditional, conditioned, provisional, constitutional, eventual, stipulated

شرطی (صفت)
provisory, conditional, provisional, eventual

احتمالی (صفت)
presumptive, probable, likely, eventual, probabilistic

موکول بانجام شرطی (صفت)
eventual

مشروط بشرایط معینی (صفت)
eventual

تخصصی

[ریاضیات] احتمالی

انگلیسی به انگلیسی

• final; occurring as a result
the eventual result of a process or series of events is what happens at the end of it.

پیشنهاد کاربران

متعاقب
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : eventuate
اسم ( noun ) : eventuality
صفت ( adjective ) : eventual
قید ( adverb ) : eventually
نهایی - احتمالی - مشروط - اتفاقی
eventually
سرانجام - بلاخره - درنهایت
۱. احتمالی - مشروط - اتفاق افتادن به شرط. . .
۲. اتفاقی - تصادفی
عاقبت، درنهایت، در اخر
فرجامین ( صفت )
در نهایت

بپرس