evidential


معنی: ظاهر، مدرکی، شهادتی
معانی دیگر: وابسته به گواه (یا شهادت)، متکی به مدرک و دلیل، دارای شاهد و مدرک

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: evidentially (adv.)
• : تعریف: of, relating to, or providing evidence.

جمله های نمونه

1. Evidential: the retention of data as a permanent record of our activities.
[ترجمه گوگل]شواهد: نگهداری داده ها به عنوان یک رکورد دائمی از فعالیت های ما
[ترجمه ترگمان]evidential: حفظ داده ها به عنوان یک سابقه ماندگار از فعالیت های ما
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. However, the evidential task becomes more difficult if the employer opts to make and refine the patented invention himself.
[ترجمه گوگل]با این حال، اگر کارفرما تصمیم بگیرد که اختراع ثبت شده را خودش بسازد و اصلاح کند، کار شواهد دشوارتر می شود
[ترجمه ترگمان]با این حال، اگر کارفرما انتخاب کند و خود اختراع ثبت شده را اصلاح کند، کار شهادتی بسیار دشوار می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This evidential rule states that a party should submit to court the original evidential document rather than a copy.
[ترجمه سعید رستمی] این قانون مربوط به اسناد ، بیان می کند که طرف پرونده بجای کپی، باید اصل سند را به دادگاه ارائه نماید
|
[ترجمه گوگل]این قاعده اثباتی بیان می‌کند که طرف باید اصل مدرک را به جای کپی به دادگاه ارائه کند
[ترجمه ترگمان]این قانون شهادتی بیان می کند که یک حزب باید سند شهادتی اصلی را به جای یک کپی تسلیم دادگاه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It is possible to foresee other evidential problems.
[ترجمه گوگل]امکان پیش بینی سایر مشکلات شواهدی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]پیش بینی دیگر مسایل شهادتی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. As evidential methods, the witness and evaluation expert have no independent or auxiliary litigating function, neither has the interpreter.
[ترجمه گوگل]شاهد و کارشناس ارزیابی به عنوان روش‌های اثباتی، هیچ کارکرد مستقل یا فرعی دعوی و مترجم نیز ندارند
[ترجمه ترگمان]به عنوان روش های شهادتی، شاهد و کارشناس ارزیابی فاقد عملکرد مستقل یا کمکی هستند، نه مفسر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Therefore no matter records or archives, their evidential attribute cannot become an essential attribute that differ from each other.
[ترجمه گوگل]بنابراین بدون توجه به اسناد و مدارک و بایگانی‌ها، صفت شهودی آنها نمی‌تواند به یک صفت اساسی و متمایز از یکدیگر تبدیل شود
[ترجمه ترگمان]بنابراین، هیچ سابقه و بایگانی موضوع، ویژگی شهادتی آن ها نمی تواند یک ویژگی ضروری باشد که متفاوت از هم دیگر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Investigative experiment results have evidential characteristics, and the probative value of the results should be analyzed in specific case.
[ترجمه گوگل]نتایج آزمایش تحقیقاتی دارای ویژگی های شواهدی است و ارزش اثباتی نتایج باید در مورد خاص مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد
[ترجمه ترگمان]نتایج آزمایش محقق دارای ویژگی های شهادتی هستند و ارزش اثباتی نتایج باید در یک مورد خاص مورد تحلیل قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Judicial cognitive rule is an important evidential rule in evidential law, which has the force to relieve the deputy party of onus probandi.
[ترجمه گوگل]قاعده شناختی قضایی یک قاعده ثبوت مهم در حقوق اثباتی است که این قوت را دارد که موجب سلب مسئولیت معاونت شود
[ترجمه ترگمان]قانون شناختی قضایی، یک قانون شهادتی مهم در قانون شهادتی است، که این قدرت را دارد که معاون حزب مسئولیت مدنی را آزاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The conclusion of this part will be powerfully evidential for the relevant global change research such as the rise and fall of MSL and etc.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری این بخش برای تحقیقات مربوط به تغییرات جهانی مانند ظهور و سقوط MSL و غیره قویاً گواه خواهد بود
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری این بخش به طور قدرتمندی برای تحقیقات مربوط به تغییرات جهانی مرتبط مانند افزایش و سقوط of و غیره خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. So we can see an evidential reason for the selection of the miracles as narrated in the Gospels.
[ترجمه گوگل]بنابراین می‌توانیم دلیلی برای انتخاب معجزات که در اناجیل نقل شده است، ببینیم
[ترجمه ترگمان]بنابراین ما می توانیم یک دلیل شهادتی را برای انتخاب معجزات که در انجیل آمده است را ببینیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Somewhere in the twilight zone the evidential force of the principle must be recognized.
[ترجمه گوگل]جایی در منطقه گرگ و میش باید نیروی اثباتی اصل را شناخت
[ترجمه ترگمان]جایی در آن منطقه تاریک، نیروی اصلی اصل باید شناخته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Acknowledgement of the evidential effect of data message has become an inevitable legal issue with the development of E-Commerce.
[ترجمه گوگل]اذعان به تأثیر مشهود پیام داده با توسعه تجارت الکترونیک به یک موضوع حقوقی اجتناب ناپذیر تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]قدردانی از تاثیر شهادتی پیام داده به یک مساله قانونی اجتناب ناپذیر با توسعه تجارت الکترونیک تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Opening statements are not evidential, and judges normally keep tight control so that no prejudicial or inflammatory remarks are made.
[ترجمه گوگل]اظهارات آغازین شواهدی ندارند و قضات معمولاً کنترل شدیدی دارند تا هیچ اظهارات پیش داوری یا تحریک آمیزی صورت نگیرد
[ترجمه ترگمان]اظهارات در حال باز کردن، شهادتی است، و داوران به طور معمول کنترل شدیدی را حفظ می کنند به طوری که هیچ گونه اظهارات تحریک کننده یا inflammatory ایجاد نشود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. All jury members should have a copy of the evidential data.
[ترجمه گوگل]همه اعضای هیئت منصفه باید یک کپی از داده های شواهد داشته باشند
[ترجمه ترگمان]همه اعضای هیات منصفه باید یک کپی از داده های شهادتی داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. That preliminary report on a matter by no means without complexities and evidential difficulties is being carefully considered.
[ترجمه گوگل]آن گزارش اولیه در مورد یک موضوع به هیچ وجه بدون پیچیدگی و مشکلات شواهدی به دقت مورد بررسی قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]این گزارش اولیه در مورد یک موضوع به هیچ وجه بدون پیچیدگی های و مشکلات شهادتی، به دقت مورد توجه قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ظاهر (صفت)
outside, clear, apparent, external, outward, exterior, manifest, obvious, evident, patent, confessed, conspicuous, discernible, evidential, flat-out, noticeable, observable, ostensive

مدرکی (صفت)
documentary, evidential

شهادتی (صفت)
evidential

انگلیسی به انگلیسی

• affording proof, serving as evidence, based on facts

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : evidence
✅️ اسم ( noun ) : evidence
✅️ صفت ( adjective ) : evident / evidential / evidentiary
✅️ قید ( adverb ) : evidently / evidentially
مستند
1 مشهود
2 مبتنی بر شواهد
آشکار، بدیهی

بپرس