exaggerate

/ɪgˈzæʤəˌreɪt//ɪgˈzæʤəˌreɪt/

معنی: مبالغه کردن در، گزافه گویی کردن، اغراق امیز کردن، بیش از حد واقع شرح دادن
معانی دیگر: غلو کردن، لافیدن، گزاف گفتن، گزاف گویی کردن، گنده گویی کردن، مبالغه کردن، اغراق گفتن، گزافیدن، تشدید کردن (اندازه و غیره)، بزرگ (یا بلند یا چاق و غیره) نمایاندن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: exaggerates, exaggerating, exaggerated
(1) تعریف: to overstate (the size, value, importance, or other quality of a thing, person, or event).
مترادف: blow up, bullshit, hyperbolize, inflate, overstate
متضاد: minimize, soft-pedal, understate
مشابه: magnify, overblow, overdraw, overestimate, overplay, overrate, overvalue

- He exaggerated his role in the rescue of the child.
[ترجمه احسان] او از نقش خود در نجات کودک مبالغه کرد
|
[ترجمه گوگل] او نقش خود را در نجات کودک اغراق کرد
[ترجمه ترگمان] او نقش خود را در نجات کودک اغراق کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She tends to exaggerate her troubles in order to get everyone's sympathy.
[ترجمه مائده پورمهدی] او تمایل دار ه که مشکلاتش را بزرگ جلوه بده تا دیگران باهاش همدردی کنند
|
[ترجمه گوگل] او تمایل دارد مشکلات خود را اغراق کند تا همدردی همه را جلب کند
[ترجمه ترگمان] او علاقه شدیدی نسبت به مشکلات خود دارد تا همه همدردی مردم را جلب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We are not exaggerating the degree of the problem, and we are asking for your immediate help.
[ترجمه گوگل] ما در مورد میزان مشکل اغراق نمی کنیم و از شما کمک فوری می خواهیم
[ترجمه ترگمان] ما در مورد میزان مشکل اغراق نمی کنیم و درخواست کمک فوری شما را می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to make (something) be or seem larger or more extreme.
مترادف: inflate, magnify
متضاد: minimize
مشابه: aggrandize, bloat, blow up, boost, emphasize, maximize, swell

- That tall hat exaggerates his height.
[ترجمه گوگل] آن کلاه بلند قد او را اغراق می کند
[ترجمه ترگمان] اون کلاه بلند قد بلندش رو بزرگ می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: exaggeratingly (adv.), exaggerator (n.)
• : تعریف: to make overstatements; falsely magnify something.
مترادف: bullshit, hyperbolize
مشابه: ham, magnify, oversell, show off

- Don't believe everything he says, as he often exaggerates.
[ترجمه گوگل] هر چه او می گوید را باور نکنید، زیرا او اغلب اغراق می کند
[ترجمه ترگمان] هر چیزی را که می گوید باور نکن، همان طور که اغلب آن ها را بزرگ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I hope you were exaggerating about the size of that spider.
[ترجمه گوگل] امیدوارم در مورد اندازه آن عنکبوت اغراق کرده باشید
[ترجمه ترگمان] امیدوارم شما درباره اندازه آن عنکبوت اغراق کرده باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He wasn't trying to deceive you when he said that his was the best car in the world; he was just exaggerating.
[ترجمه گوگل]او قصد فریب شما را نداشت وقتی گفت که او بهترین ماشین جهان است او فقط اغراق می کرد
[ترجمه ترگمان]او سعی نمی کرد تو را فریب دهد وقتی که گفت بهترین ماشین دنیا است؛ او داشت اغراق می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The bookkeeper exaggerated her importance to the company.
[ترجمه گوگل]حسابدار اهمیت او را برای شرکت اغراق کرد
[ترجمه ترگمان]دفتردار از اهمیت او برای شرکت غلو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. When he said that Shaquille O'Neal was eight feet tall, he was undoubtedly exaggerating.
[ترجمه گوگل]وقتی او گفت که شکیل اونیل هشت فوت قد دارد، بدون شک اغراق کرده بود
[ترجمه ترگمان]وقتی که گفت مک نیل بیش از هشت فوت قد دارد، بدون شک او اغراق می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She's prone to exaggerate, that's for sure.
[ترجمه گوگل]او مستعد اغراق است، مطمئناً
[ترجمه ترگمان]اون داره اغراق می کنه، به خاطر این که مطمئنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There could be more unrest, but I wouldn't exaggerate the problems.
[ترجمه گوگل]ممکن است ناآرامی های بیشتری وجود داشته باشد، اما من مشکلات را اغراق نمی کنم
[ترجمه ترگمان]ممکن است ناآرامی بیشتری وجود داشته باشد، اما من در مورد مشکلات اغراق نمی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She has a propensity to exaggerate.
[ترجمه گوگل]او تمایل زیادی به اغراق دارد
[ترجمه ترگمان]او تمایل دارد مبالغه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It's difficult to exaggerate the importance of sleep.
[ترجمه گوگل]اغراق در اهمیت خواب دشوار است
[ترجمه ترگمان]اغراق در اهمیت خواب دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Don't exaggerate - it wasn't that expensive.
[ترجمه گوگل]اغراق نکنید - آنقدرها هم گران نبود
[ترجمه ترگمان]اغراق نکن - زیاد گران نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Don't exaggerate the parallelism between the two cases.
[ترجمه گوگل]در مورد توازی بین این دو مورد اغراق نکنید
[ترجمه ترگمان]در the بین این دو مورد مبالغه نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A painter may exaggerate or distort shapes and forms.
[ترجمه گوگل]یک نقاش ممکن است اشکال و فرم ها را اغراق کند یا تحریف کند
[ترجمه ترگمان]یک نقاش ممکن است در اشکال و اشکال تحریف کند یا تحریف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. John does tend to exaggerate slightly.
[ترجمه گوگل]جان تمایل دارد کمی اغراق کند
[ترجمه ترگمان]جان دوست دارد کمی مبالغه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Sheila admitted that she did sometimes exaggerate the demands of her job.
[ترجمه گوگل]شیلا اعتراف کرد که گاهی اوقات در مورد خواسته های شغلش اغراق می کرد
[ترجمه ترگمان]شیلا اعتراف کرد که گاهی اوقات در مورد تقاضای کار خود اغراق می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He tends to exaggerate the difficulties.
[ترجمه گوگل]او تمایل دارد مشکلات را اغراق کند
[ترجمه ترگمان]او تمایل دارد در این مشکلات مبالغه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It is difficult to exaggerate the importance of developing good study habits.
[ترجمه گوگل]اغراق در اهمیت ایجاد عادات خوب مطالعه دشوار است
[ترجمه ترگمان]اغراق در اهمیت توسعه عادات مطالعه خوب دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. These figures exaggerate the loss of competitiveness.
[ترجمه گوگل]این ارقام در مورد از دست دادن رقابت پذیری اغراق آمیز است
[ترجمه ترگمان]این ارقام در مورد از دست دادن رقابت اغراق می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. We can't exaggerate his scientific attainment.
[ترجمه گوگل]ما نمی‌توانیم دستاوردهای علمی او را اغراق کنیم
[ترجمه ترگمان]ما نمی توانیم در این پیشرفت علمی او مبالغه کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Those shoes exaggerate the size of his feet.
[ترجمه fateme] کفش ها سایز پای او را بزرگ جلوه میدهند.
|
[ترجمه گوگل]آن کفش ها در اندازه پاهای او اغراق آمیز است
[ترجمه ترگمان]آن کفش ها به اندازه پاهایش اغراق می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. I don't want to exaggerate our chances, but I'm cautiously optimistic.
[ترجمه گوگل]نمی خواهم شانس هایمان را اغراق کنم، اما محتاطانه خوشبین هستم
[ترجمه ترگمان]نمی خواهم درباره شانس مان مبالغه کنم، اما با احتیاط optimistic
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مبالغه کردن در (فعل)
exaggerate

گزافه گویی کردن (فعل)
exaggerate, overstate, hyperbolize, rodomontade

اغراق امیز کردن (فعل)
exaggerate, overstate

بیش از حد واقع شرح دادن (فعل)
exaggerate

انگلیسی به انگلیسی

• overstate, make something seem greater or more important than it really is; make larger than normal
if you exaggerate, you make the thing that you are talking about seem larger, better, worse, or more important than it actually is.
to exaggerate something such as a gesture means to make it very obvious.
see also exaggerated.

پیشنهاد کاربران

بزرگ نمایی کردن، مبالغه کردن در
exaggerate = overstate = amplify = magnify
exaggerate ( v ) ( ɪɡˈz�dʒəˌreɪt ) =to make sth seem larger, better, worse, or more important than it really is, exaggerated ( adj ) , exaggeratedly ( adv ) , exaggeration ( n )
exaggerate
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅️ فعل ( verb ) : exaggerate
✅️ اسم ( noun ) : exaggeration
✅️ صفت ( adjective ) : exaggerated
✅️ قید ( adverb ) : exaggeratedly
pile it on/pile on the drama
چاخان کردن ، داستان سرایی کردن
He'll lie and exaggerate certain facts about his live
او دورغ میگه و درمورد فلان اتفاق های
زندگیش هی چاخان می کنه یا بزرگ جلوه میده
پیاز داغ چیزی را زیاد کردن
to make something seem larger, more important, better or worse than it really is
مبالغه
گَزافیدن.
گَزافگوییدن.
مبالغه کردن معادل واژه: brag
بُلیدَن = از پیشوند بُل که چم/معنای ( بیش , زیاد ) را دارد . مانند بولهَوس ( با هوس عربی ) ، بلکامه، بلغاک و. . . . . . .
They try to exaggerate all the time.
همش سعی می کنند تا بِبُلَند.
بُلگوییدن =
همش می سَعیَند تا ببلگویند
بزرگ جلوه دادن
Overstate
اغراق کردن
مبالغه کردن
مبالغه کردن, overstate
بزرگنمائی کردن
make something greater than it is. . . overstate
به قول معروف نمکش رو زیاد کردن، بزرگ کردن بیش از حد
Make sth seem larger. . better. . worse
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس