exciting

/ɪkˈsaɪtɪŋ//ɪkˈsaɪtɪŋ/

معنی: مهیج
معانی دیگر: شورانگیز، هیجان آور، برانگیز، پرشور، انگیزان، شوراننده، انگیزگر، (مکانیک) محرکه، برانگیزنده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: excitingly (adv.)
• : تعریف: causing excitement, arousal, or agitation.
متضاد: boring, dull, humdrum, insipid, restful, tame, tedious, tiring, uneventful, unexciting
مشابه: adventurous, electric, racy

- She longed for an exciting adventure in foreign places.
[ترجمه اسرا] هیجان انگیز
|
[ترجمه گوگل] او آرزوی یک ماجراجویی هیجان انگیز در مکان های خارجی را داشت
[ترجمه ترگمان] دلش می خواست ماجراجویی هیجان انگیز در جاه ای خارجی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Skiing down the mountain at breakneck speed was terribly exciting.
[ترجمه گوگل] اسکی کردن با سرعت سرسام آور از کوه به طرز وحشتناکی هیجان انگیز بود
[ترجمه ترگمان] اسکی روی کوه با سرعتی breakneck بسیار هیجان انگیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an exciting period in the history on our nation
دورانی پرشور در تاریخ ملت ما

2. the exciting force
نیروی انگیزان (محرکه)

3. the novel contains exciting scenes
رمان دارای صحنه های شورانگیزی است.

4. what was the exciting cause of their quarrel?
سبب اصلی دعوای آنها چه بود؟

5. i found the book very exciting
این کتاب برای من بسیار هیجان انگیز بود.

6. find life an exciting business and most exciting when it is lived for others.
[ترجمه گوگل]زندگی را یک تجارت هیجان‌انگیز و هیجان‌انگیزترین زمانی را پیدا کنید که برای دیگران زندگی کنید
[ترجمه ترگمان]زندگی هیجان انگیزی و هیجان انگیزترین زمانی را پیدا کنید که برای دیگران زندگی می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The film had an exciting plot.
[ترجمه زهرا حاتم پور] فیلم داستان هیجان انگیزی داشت.
|
[ترجمه متین ] این فیلم داستان جالبی داره
|
[ترجمه احسان] این فیلم داستان جالبی داشت
|
[ترجمه محدثه] این فیلم یک طرح هیجان انگیزی داشت .
|
[ترجمه گوگل]فیلم داستان هیجان انگیزی داشت
[ترجمه ترگمان]فیلم داستان جالبی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The contest was too one-sided to be exciting.
[ترجمه گوگل]مسابقه خیلی یک طرفه بود که هیجان انگیز نبود
[ترجمه ترگمان]رقابت بیش از حد یک جانبه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He concentrated his pupils and declared the exciting news.
[ترجمه علوی مجد] او دانش آموزان خود را جمع کرد و خبر هیجان انگیز را اعلام کرد.
|
[ترجمه گوگل]او مردمک های خود را متمرکز کرد و خبر هیجان انگیز را اعلام کرد
[ترجمه ترگمان]شاگردان خود را متمرکز کرد و خبر هیجان انگیز را اعلام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Headlines blazed the most exciting news.
[ترجمه گوگل]تیترها هیجان انگیزترین اخبار را منتشر کردند
[ترجمه ترگمان]Headlines هیجان انگیزترین خبر را شعله ور کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Have you got anything exciting lined up for the weekend?
[ترجمه گوگل]آیا چیز هیجان انگیزی برای آخر هفته آماده کرده اید؟
[ترجمه ترگمان]برای آخر هفته چیز جالبی پیدا کردی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The new model comes in an exciting range of colours.
[ترجمه گوگل]مدل جدید در طیف رنگی هیجان انگیز عرضه می شود
[ترجمه ترگمان]مدل جدید با طیف متنوعی از رنگ ها وارد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The film was just getting exciting when we had to leave.
[ترجمه shab_drk] فیلم دقیقا زمانی هیجان انگیز می شد که ما بایدمیرفتیم
|
[ترجمه Hegiyeh ☆] زمانی که ما داشتیم می رفتیم ، فیلم داشت هیجان انگیز می شد .
|
[ترجمه لی لی] دقیقا لحظاتی که فیلم داشت هیجان انگیز می شد ما باید می رفتیم
|
[ترجمه متین] وقتی ما داشتیم میرفتیم فیلم خیلی هیجان انگیز بود
|
[ترجمه گوگل]زمانی که ما مجبور شدیم آن را ترک کنیم، فیلم هیجان انگیز می شد
[ترجمه ترگمان]فیلم تنها زمانی هیجان انگیز می شد که مجبور می شدیم حرکت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Were there any exciting incidents during your journey?
[ترجمه گوگل]آیا در طول سفر شما حوادث هیجان انگیزی رخ داده است؟
[ترجمه ترگمان]در طول سفر هیچ حادثه هیجان انگیزی وجود داشت؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I've got some very exciting news for you.
[ترجمه گوگل]من یک خبر بسیار هیجان انگیز برای شما دارم
[ترجمه ترگمان]خبره ای جالبی برایت دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. She led an exciting and glamorous life.
[ترجمه گوگل]او زندگی هیجان انگیز و پر زرق و برقی داشت
[ترجمه ترگمان]او زندگی هیجان انگیز و پر زرق و برق را رهبری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Flying is exciting the first time you do it, but you soon become jaded.
[ترجمه M.d.r.i] پرواز هیجان انگیز است وقتی برای اولین بار آن را انجام میدهید, اما شما به زودی خسته میشوید
|
[ترجمه گوگل]پرواز برای اولین بار هیجان انگیز است، اما به زودی خسته می شوید
[ترجمه ترگمان]پرنده اولین باری است که این کار را می کنید، اما به زودی خسته می شوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. It was one of the most exciting moments in his life.
[ترجمه hldv] این یکی از هیجان انگیزترین لحظات زندگی او بود.
|
[ترجمه گوگل]این یکی از هیجان انگیزترین لحظات زندگی او بود
[ترجمه ترگمان]یکی از هیجان انگیزترین لحظات زندگیش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مهیج (صفت)
stimulant, hot-blooded, agitating, exciting, breathtaking, sensational, stimulating, fiery, excitant, racy, hair-raising

انگلیسی به انگلیسی

• thrilling, stirring, provoking, causing excitement
something that is exciting makes you feel excited.

پیشنهاد کاربران

مهیج ، هیجان انگیز
هیجان انگیز
مهیج، محرک، افروزنده
proportion:نسبت
exciting: مهیج
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : excite
اسم ( noun ) : excitement / excitability
صفت ( adjective ) : exciting / excited / excitable
قید ( adverb ) : excitingly / excitedly
متفاوت مانند نتایج متفاوتیexciting results
برانگیخته ( اتم )
Very exciting:exhilarating
exciting ( شیمی )
واژه مصوب: برانگیزنده
تعریف: ویژگی موج الکترومغناطیسی ای که موجب افزایش انرژی ذره شود
صفت exciting به معنای هیجان انگیز
صفت exciting به معنای هیجان انگیز به چیزها یا افرادی اطلاق می گردد که موجب علاقه یا هیجان زیادی در بین مردم می شود. مثلا:
an exciting story ( یک داستان هیجان انگیز )
...
[مشاهده متن کامل]

i still find the job exciting ( هنوز هم شغل برای من هیجان انگیز است. )
منبع: سایت بیاموز

hi Jimmy i have some exciting news
سلام جیمی من اخبار مهیجی دارم
پر هیجان
جالب، شگفت انگیز، هیجان انگیز،
هیجان زده
پرشور و هیجان
پر شور و هیجان
شگفت آور
شگفت انگیز
مهیج
مهیج، شورانگیز، هیجان آور، برانگیز، پرشور، انگیزان، شوراننده، برانگیزنده
هیجان انگیز ( adj. )
I went to the park that was so exciting
هیجان انگیز ، پر هیجان
I've got some very exciting news for you
برات چند تا خبر خیلی هیجان انگیز دارم 🦛🦛
چیزی که هیجان انسان را برمی انگیزاند
s. th that excite us
جذاب
هیجان اور
مهیج عالی پرشور
مهیج - جالب
هیجانی پرشور
مهیج. هیجان انگیز
اشاره به هیجانی بودن ان ماجرا دارد
I want to be a vet because its a exciting occupation
هیجان انگیز

پرشور - هیجان انگیز - و. . . .
برانگیزند، مثال ( the vacation was exciting
I'm reading an exciting book
مهیج و هیجان
جالب
شگفت انگیز
هیجان انگیز
موقعیتی که با هیجان همراه باشد.
means causing strong feelings of pleasure and interest
Causing strong feeling of pleasure and interest
هیجان انگیز . تر . ترین مقایسه بین دو چیز
دارای ادرنالین بالا. . .
هیجاتی و پر استرس
باحال
. .
مهیج و هیجان انگیز

جالب - شگفت انگیز
هیجان انگیز
هیجان انگیز
نشاط آور
هیجانی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٦)

بپرس