exempted

جمله های نمونه

1. he was exempted from paying customs duties
او از پرداخت حقوق گمرکی معاف شد.

پیشنهاد کاربران

معاف
Free from
excepted
Immune
مستثنی بودن از چیزی
معاف بودن از چیزی
مصون از
عاری از
بدون
خارج از
obsolete :
set apart
مجزا
سوا از
جدا از
مستثنی کردن، معاف کردن

تبرئه

بپرس