exhibition

/ˌek.səˈbɪʃ.ən//ˌek.səˈbɪʃ.ən/

معنی: نمایش، نمایشگاه، ارائه، حقوق تقاعد
معانی دیگر: به نمایش گذاری، عرضه (داری)، به ظهور رسانی، (اشیا به نمایش گذاشته شده) نموده، نمایه، هنرنمایه، کار (هنری یا صنعتی)، (آثار هنری یا صنعتی یا عملیات ورزشی و غیره) نمایشگاه، نمایشی، (انگلیس) کمک هزینه ی آموزشی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an act of exhibiting, or that which is exhibited.
مشابه: array, display, exhibit

(2) تعریف: a public showing, as of art, crafts, commercial products, or skills.
مشابه: display, exhibit, exposition, fair, show

جمله های نمونه

1. an exhibition baseball game
بازی بیس بال نمایشی

2. an exhibition of arabic calligraphy
نمایشگاه خطاطی عربی

3. an exhibition of fine art
نمایشگاه آثار هنری

4. an exhibition of god-given talent
به منصه ی ظهور رساندن استعداد خداداد

5. the exhibition also includes paintings by him
آثار عرضه شده شامل نقاشی های او نیز می شود.

6. the exhibition has been made possible by courtesy of the ministry of education
این نمایشگاه با اجازه و همکاری وزارت آموزش و پرورش میسر شده است.

7. on exhibition
در معرض نمایش

8. a fencing exhibition
نمایش شمشیر بازی

9. an industrial exhibition
نمایشگاه صنعتی

10. a collection of old coins will be on exhibition tomorrow
مجموعه ای از سکه های قدیمی فردا به نمایش گذاشته خواهد شد.

11. Forming the pivot of the exhibition is a large group of watercolours.
[ترجمه گوگل]محور اصلی نمایشگاه را گروه بزرگی از آبرنگ تشکیل می دهد
[ترجمه ترگمان]تشکیل محوری نمایشگاه گروه بزرگی از watercolours است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Have you seen the Picasso exhibition?
[ترجمه reza] آیا تا بحال نمایشگاه پیکاسو را دیده اید؟
|
[ترجمه گوگل]آیا نمایشگاه پیکاسو را دیده اید؟
[ترجمه ترگمان]نمایشگاه پیکاسو را دیده ای؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A fire caused the premature closing of the exhibition.
[ترجمه گوگل]آتش سوزی باعث تعطیلی زودهنگام نمایشگاه شد
[ترجمه ترگمان]آتش سوزی سبب تعطیلی زودرس این نمایشگاه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Most of the best paintings in the exhibition were already spoken for.
[ترجمه گوگل]بیشتر بهترین نقاشی های نمایشگاه قبلاً برای آنها صحبت شده بود
[ترجمه ترگمان]بسیاری از بهترین نقاشی های این نمایشگاه از قبل مورد بحث قرار گرفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I asked him to come to the exhibition but he'd already seen it.
[ترجمه گوگل]از او خواستم به نمایشگاه بیاید اما او قبلاً آن را دیده بود
[ترجمه ترگمان]از او خواستم به نمایشگاه بیاید اما قبلا آن را دیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The exhibition coincides with the 50th anniversary of his death.
[ترجمه گوگل]این نمایشگاه مصادف با پنجاهمین سالگرد درگذشت وی است
[ترجمه ترگمان]این نمایشگاه مصادف با پنجاهمین سالگرد مرگ وی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The exhibition was only a partial success.
[ترجمه گوگل]این نمایشگاه فقط یک موفقیت جزئی بود
[ترجمه ترگمان]این نمایشگاه فقط یک موفقیت جزئی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The museum is staging an exhibition of Picasso's work.
[ترجمه گوگل]این موزه نمایشگاهی از آثار پیکاسو برپا می کند
[ترجمه ترگمان]موزه نمایشگاهی از آثار پیکاسو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نمایش (اسم)
amusement, performance, play, display, show, appearance, demonstration, ostentation, histrionics, representation, presentation, exhibition, portrayal, parade, presentment, staging, showing, exposure, drama, flare, spectacle

نمایشگاه (اسم)
exposition, exhibition, fair, playhouse, showplace

ارائه (اسم)
show, offer, representation, presentation, exhibition, presentment, showing, exposure, offering

حقوق تقاعد (اسم)
exhibition

تخصصی

[حسابداری] نمایشگاه
[سینما] نمایش - نمایش فیلم

انگلیسی به انگلیسی

• display, show, public presentation of work or skills; student's allowance (british)
an exhibition is a collection of pictures or other objects shown in a public place.
exhibition is the showing of pictures or other objects in a public place.

پیشنهاد کاربران

Showreel
exhibition ( noun ) = نمایشگاه/نمایش، عرضه، ارائه
to visit an exhibition = از نمایشگاه دیدن کردن
an exhibition of model airplanes = نمایشگاهی از مدل هواپیماها
an exhibition of ethically designed products = نمایشگاهی از محصولات با طراحی اخلاقی
...
[مشاهده متن کامل]

art/fashion/trade exhibitions = نمایشگاه های هنری/مد/تجاری
a permanent/temporary exhibition = یک نمایشگاه دائمی/موقت
examples:
1 - There's a new exhibition of sculpture on at the main gallery.
یک نمایشگاه جدید مجسمه در گالری اصلی برپا است.
2 - The photographs will be on exhibition until the end of the month.
عکسها تا پایان ماه در نمایشگاه خواهند بود.
3 - The athlete's third, and winning, jump was an exhibition of skill and strength.
سومین و برنده پرش ورزشکار ، نمایشی از مهارت و قدرت بود.

نمایشگاه
به نمایش گذاشتن
. Is a place that you can show sth to sb there.
نمایشگاه آثار. . . . . .
You can't bring your camera to this exhibition 🔭🔭
شما نمیتوانید دوربین عکاسیتان را داخل این نمایشگاه بیاورید
گالری، نمایشگاه
نمایشگاه
نمایشگاه ( گالری ) . .

بپرس