expanse


معنی: وسعت، فضا داری، پهنا، گسترش، بسط و توسعه، فضای زیاد
معانی دیگر: (ناحیه یا سطح بزرگ و سرباز) گستره، دیار، پهن دشت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a wide and open area, as of landscape; that which is of wide extent.
مشابه: reach, region, sheet, spread, stretch, tract

(2) تعریف: degree or amount of expansion.
مشابه: extent, measure

جمله های نمونه

1. the broad expanse of the sea
گستره ی پهناور دریا

2. western australia is a huge expanse
استرالیای غربی عبارت است از یک دشت عظیم

3. She gazed at the immense expanse of the sea.
[ترجمه گوگل]او به وسعت عظیم دریا خیره شد
[ترجمه ترگمان]به گستره عظیم دریا خیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We have a vast expanse of cultivated land.
[ترجمه گوگل]ما وسعت وسیعی از زمین های زیر کشت داریم
[ترجمه ترگمان]ما پهنه وسیعی از زمین های کشاورزی داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The snowstorm swept the vast expanse of grassland.
[ترجمه گوگل]طوفان برف گستره وسیعی از علفزار را در نوردید
[ترجمه ترگمان]برف، گستره وسیع چمن زار را فرا گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There was a vast expanse of utterly empty sky to look at.
[ترجمه گوگل]فضای وسیعی از آسمان کاملاً خالی برای تماشا وجود داشت
[ترجمه ترگمان]پهنه وسیعی از آسمان خالی بود که به آن نگاه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The moon's flame brightened the vast expanse of grassland.
[ترجمه گوگل]شعله ی ماه، پهنه ی وسیع علفزار را روشن کرد
[ترجمه ترگمان]شعله ماه، گستره وسیع چمن زار را روشن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A vast expanse of rice fields was laid out before us.
[ترجمه گوگل]گستره وسیعی از مزارع برنج پیش روی ما قرار داشت
[ترجمه ترگمان]پهنه وسیعی از مزارع برنج در مقابل ما قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Ahead lay a vast expanse of wheat.
[ترجمه گوگل]جلوتر وسعت وسیعی از گندم بود
[ترجمه ترگمان]پیش روی دشت وسیعی از گندم قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She overlooked the vast expanse from the tower.
[ترجمه گوگل]او از برج به فضای وسیعی مشرف شد
[ترجمه ترگمان]به گستره وسیع برج مشرف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This will give the curtains a larger expanse and create a striking splash of colour.
[ترجمه گوگل]این به پرده ها وسعت بیشتری می بخشد و رنگی چشمگیر ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]این به پرده یک گستره بزرگ تر خواهد داد و یک رنگ قابل توجه از رنگ را ایجاد خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. All that remained on the barren expanse was a deafening silence.
[ترجمه گوگل]تنها چیزی که در گستره ی بایر باقی مانده بود، سکوتی کر کننده بود
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که در آن پهنه بی حاصل مانده بود سکوت کر کننده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Beyond this channel the great main expanse of the lake towards the east opens out.
[ترجمه گوگل]فراتر از این کانال، وسعت اصلی دریاچه به سمت شرق باز می شود
[ترجمه ترگمان]در ورای این کانال، گستره عظیم دریاچه به سمت شرق باز می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In summer it is a huge expanse of grain-growing land.
[ترجمه گوگل]در تابستان وسعت عظیمی از زمین های غلات است
[ترجمه ترگمان]در تابستان، گستره عظیمی از زمین در حال رشد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وسعت (اسم)
tract, limit, extent, spread, space, ambit, scope, gamut, vastness, expanse, width, latitude, tether, purview

فضا داری (اسم)
amplitude, expanse

پهنا (اسم)
expanse, width, breadth

گسترش (اسم)
extension, spread, propagation, expanse, deploy, deployment

بسط و توسعه (اسم)
expanse

فضای زیاد (اسم)
expanse

تخصصی

[عمران و معماری] پهنا - وسعت

انگلیسی به انگلیسی

• extent, open space, area
an expanse of sea, sky, or land is a very large area of it; a literary word.

پیشنهاد کاربران

هاله
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : expand
✅️ اسم ( noun ) : expansion / expanse / expansivity / expansionism / expansionist / expansiveness
✅️ صفت ( adjective ) : expandable / expansionary / expansionist / expansive
✅️ قید ( adverb ) : expansively
پهنه
عرصه
صحنه
گستره
پهنه , گستره
فضای گسترده ، فضای پهناور
پهنه

بپرس