expected

/ɪkˈspek.tɪd//ɪkˈspek.tɪd/

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: thought likely or certain to happen.

- We did not get the expected results from our experiment.
[ترجمه گوگل] ما نتایج مورد انتظار را از آزمایش خود به دست نیاوردیم
[ترجمه ترگمان] ما نتایج مورد انتظار را از تجربه خود دریافت نکردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. he expected fair compensation for his services
او انتظار داشت که در مقابل خدماتش پاداشی منصفانه به او داده شود.

2. he expected you to give him a tip
توقع داشت که به او انعام بدهی.

3. i expected you to write me letters
توقع داشتم برایم نامه بنویسی.

4. the expected storm did not occur
توفان پیش بینی شده به وقوع نپیوست.

5. i never expected such crudity from her
هرگز انتظار چنین بی ادبی را از او نداشتم.

6. she was expected to fetch and carry all day
از او انتظار داشتند که صبح تا شب فرمانبری کند.

7. he is not expected to live through the night
انتظار نمی رود که امشب زنده بماند.

8. sooner than i expected
زودتر از آنچه انتظار داشتم

9. university professors are expected to publish articls and books
از استادان دانشگاه انتظار دارند مقاله و کتاب به چاپ برسانند.

10. party members were not expected to ventilate their own personal views
از اعضای حزب انتظار نداشتند که عقاید شخصی خودشان را علنی کنند.

11. the tasks which they expected me to perform
کارهایی که انتظار داشتند من انجام دهم.

12. he came in before i expected
زودتر از انتظار من وارد شد.

13. he did not say what i expected
آنچه را که انتظار داشتم نگفت.

14. his father was poor, so he expected no help from that quarter
پدرش بی پول بود و لذا انتظار کمک از او نداشت.

15. it took less time than i expected
از آنچه انتظار داشتم کمتر وقت گرفت.

16. the college had double the number of expected students
آن دانشکده دو برابر انتظار شاگرد گرفت.

17. this is altogether different from what i expected
این با آنچه انتظار داشتم کلا فرق دارد.

18. he presented more circumstantial evidence than we had expected
او توضیحاتی کاملتر از آنچه انتظار داشتیم به ما داد.

19. one of napoleon's strengths was that what he expected of his subordinates, he expected of himself too
یکی از محسنات ناپلئون این بود که آنچه را که از زیر دستان خود انتظار داشت از خودش هم می خواست.

20. work on the bridge is moving more quickly than was expected
کار ساختمان پل از آنچه که انتظار می رفت تندتر جلو می رود.

21. The outcome was not what he fondly expected.
[ترجمه گوگل]نتیجه آن چیزی نبود که او عاشقانه انتظار داشت
[ترجمه ترگمان]نتیجه آن چیزی نبود که او با علاقه و علاقه انتظار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. I was expected to familiarise myself with the keyboard.
[ترجمه گوگل]از من انتظار می رفت که با کیبورد آشنا شوم
[ترجمه ترگمان]انتظار داشتم با صفحه کلید ضربه بزنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. We'd expected a few glitches, but everything's gone remarkably smoothly.
[ترجمه گوگل]ما انتظار داشتیم که چند اشکال وجود داشته باشد، اما همه چیز به طرز قابل توجهی به آرامی پیش رفت
[ترجمه ترگمان]ما انتظار کمی اشتباه داشتیم، اما همه چیز به طور قابل ملاحظه ای آهسته پیش رفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. The concert was expected to be a sell-out.
[ترجمه گوگل]انتظار می رفت این کنسرت با فروش تمام شود
[ترجمه ترگمان]انتظار می رفت که کنسرت به فروش برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. Several important changes are expected in the line-up for Thursday's match against Scotland.
[ترجمه گوگل]انتظار می رود چند تغییر مهم در ترکیب بازی پنجشنبه مقابل اسکاتلند رخ دهد
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود چند تغییر مهم در صف برای مسابقه پنجشنبه با اسکاتلند وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. Insurance claims are expected to soar.
[ترجمه گوگل]انتظار می رود مطالبات بیمه افزایش یابد
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که مطالبات بیمه ای اوج بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. We expected him, but he never appeared.
[ترجمه گوگل]ما از او انتظار داشتیم، اما او هرگز ظاهر نشد
[ترجمه ترگمان]انتظارش را داشتیم، اما هیچ وقت پیدایش نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[صنعت] مورد انتظار
[ریاضیات] منتظره، چشم داشت

انگلیسی به انگلیسی

• anticipated, awaited, foreseen, looked forward to, hoped for

پیشنهاد کاربران

پیش بینی شده، قابل انتظار؛ محتمل برای وقوع
پیشِ رو
انتظارداشت
They were expected to sing along.
آن ها باید هم خوانی می کردند.
توقع داشتن؛مورد انتظار بودن
It not surprises you because you know it
احتمالی
قرار بود. . .
انتظار داشتن، توقع داشتن
مورد انتظار، محتمل
توقع داشتن
احتمال
محتمل
انتظار می رود
1 موردنظر
2 انتظار بر این است که. . .
مورد انتظار و توقع
پیش بینی شده
انتظار داشتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس