expel

/ɪkˈspel//ɪkˈspel/

معنی: بیرون انداختن، خارج کردن، بزور خارج کردن
معانی دیگر: بیرون کردن، اخراج کردن، برون راندن، آهنجیدن، دک کردن، منفصل کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: expels, expelling, expelled
مشتقات: expellable (adj.)
(1) تعریف: to put or drive out forcibly.
مترادف: eject, extrude
متضاد: admit
مشابه: banish, belch, bounce, discharge, disgorge, displace, emit, heave, purge, release, rout, run out, vent, vomit

- The pierced balloon expelled its air.
[ترجمه ونوس] بادکنک سوراخ شده هوای خود را خارج کرد
|
[ترجمه گوگل] بادکنک سوراخ شده، هوای خود را بیرون می کرد
[ترجمه ترگمان] بالن سوراخ شده هوا را بیرون کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to dismiss or oust, as from a school, organization, or organized event.
مترادف: dismiss, oust
متضاد: admit
مشابه: banish, cashier, drum out, eject, kick out, suspend

- Several players were expelled from the league.
[ترجمه گوگل] چند بازیکن از لیگ اخراج شدند
[ترجمه ترگمان] چندین بازیکن از این لیگ اخراج شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- After he was found defacing school property, he was expelled.
[ترجمه H-SH] پس از اینکه در حال آسیب به اموال مدرسه دیده شد، اخراج شد.
|
[ترجمه گوگل] پس از اینکه او را در حال تخریب اموال مدرسه پیدا کردند، او را اخراج کردند
[ترجمه ترگمان] بعد از اینکه اون یکی از دارایی های مدرسه پیدا شد اخراج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Fighting can get you expelled from the game.
[ترجمه محمد رومزی] دعوا کردن میتونه باعث اخراج شما از بازی بشه.
|
[ترجمه گوگل] مبارزه می تواند شما را از بازی اخراج کند
[ترجمه ترگمان] جنگیدن می تواند شما را از بازی اخراج کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. When you breathe out, you expel air from your lungs.
[ترجمه گوگل]هنگامی که نفس را بیرون می دهید، هوا را از ریه های خود خارج می کنید
[ترجمه ترگمان]وقتی نفس می کشی هوا رو از ریه هات بیرون می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The heart muscles contract to expel the blood.
[ترجمه گوگل]ماهیچه های قلب برای دفع خون منقبض می شوند
[ترجمه ترگمان]ماهیچه های قلب منقبض می شوند تا خون را بیرون کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They threatened to expel him from his adoptive country.
[ترجمه گوگل]آنها او را تهدید به اخراج از کشور فرزندخواندش کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها تهدید کردند که او را از کشور اختیاری خود اخراج خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. As well as streamlining procedures to expel illegal immigrants, the new law curbs their rights to demonstrate and strike.
[ترجمه گوگل]قانون جدید علاوه بر ساده‌سازی رویه‌ها برای اخراج مهاجران غیرقانونی، حقوق آنها را برای تظاهرات و اعتصاب محدود می‌کند
[ترجمه ترگمان]قانون جدید همچنین به منظور جلوگیری از مهاجران غیرقانونی، حقوق آن ها برای نشان دادن و حمله را محدود می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Their power to admit and expel members has the important consequence of granting and revoking authority to carry on investment business.
[ترجمه گوگل]قدرت آنها در پذیرش و اخراج اعضا پیامد مهم اعطای و لغو اختیار برای انجام تجارت سرمایه گذاری است
[ترجمه ترگمان]قدرت آن ها برای پذیرش و اخراج اعضا پیامد مهم اعطای مجوز به کسب وکار سرمایه گذاری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They threatened to expel him if he didn't follow the party line.
[ترجمه گوگل]آنها او را تهدید کردند که اگر خط حزبی را رعایت نکند، او را اخراج خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]اونا تهدید کردن که اگه از خط پارتی پیروی نکنه، اخراجش می کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It has the power to suspend or expel them from college.
[ترجمه گوگل]قدرت تعلیق یا اخراج آنها از دانشگاه را دارد
[ترجمه ترگمان]قدرت تعلیق یا اخراج آن ها از کالج را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I watched her expel each word from her mouth, the syllables hanging like cartwheels of breath crowding the dry hospital air.
[ترجمه گوگل]من او را تماشا کردم که تک تک کلماتش را از دهانش بیرون می کرد، هجاها مانند چرخ های نفس آویزان بودند و هوای خشک بیمارستان را شلوغ می کردند
[ترجمه ترگمان]او را تماشا کردم که تک تک کلمات را از دهانش بیرون آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Even Massachusetts felt compelled to expel many free blacks.
[ترجمه گوگل]حتی ماساچوست احساس می کرد که مجبور است بسیاری از سیاه پوستان آزاد را اخراج کند
[ترجمه ترگمان]حتی ماساچوست نیز مجبور شد بسیاری از سیاهان آزاد را اخراج کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The government is trying to expel all foreign journalists.
[ترجمه گوگل]دولت در تلاش است تا همه خبرنگاران خارجی را اخراج کند
[ترجمه ترگمان]دولت می کوشد تا همه روزنامه نگاران خارجی را بیرون کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The House may expel members whom it considers unfit to serve.
[ترجمه گوگل]مجلس می تواند اعضایی را که برای خدمت نامناسب می داند اخراج کند
[ترجمه ترگمان]مجلس ممکن است اعضایی را که شایسته خدمت نیستند اخراج کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The committee made a unanimous decision to expel the three students.
[ترجمه گوگل]کمیته به اتفاق آرا تصمیم به اخراج این سه دانشجو گرفت
[ترجمه ترگمان]این کمیته به اتفاق آرا سه دانشجو را اخراج کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Suburban communities swiftly expel sleazy politicians and weed out corrupt practices.
[ترجمه گوگل]جوامع حومه شهر به سرعت سیاستمداران حیله گر را اخراج می کنند و شیوه های فاسد را از بین می برند
[ترجمه ترگمان]جوامع حومه ای به سرعت سیاستمداران را اخراج می کنند و شیوه های فساد را کنار می گذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He set about trying to expel me.
[ترجمه گوگل]او تصمیم گرفت من را اخراج کند
[ترجمه ترگمان]اون می خواست منو اخراج کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We have no alternative but to expel you from the factory.
[ترجمه گوگل]ما چاره ای جز اخراج شما از کارخانه نداریم
[ترجمه ترگمان]ما هیچ چاره ای جز اخراج شما از کارخانه نداریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بیرون انداختن (فعل)
sputter, eject, bounce, throw out, expel, excrete, extrude

خارج کردن (فعل)
discharge, dismiss, expel, bring out, send out, drive out, evict, emit

بزور خارج کردن (فعل)
expel

تخصصی

[حقوق] اخراج کردن، بیرون کردن، خلع ید کردن، دفع کردن، طرد کردن
[پلیمر] بیرون ریختن، بیرون انداختن

انگلیسی به انگلیسی

• exile, eject, drive out, banish
if someone is expelled from a school or organization, they are officially told to leave because they have behaved badly.
when people are expelled from a place, they are made to leave it, usually by force.
if a gas or liquid is expelled from a place, it is forced out of it; a formal use.

پیشنهاد کاربران

دفع کردن
Between 70 and 90 percent of the energy made by producers or eaten by . heterotrophs is used in their bodies or expelled as waste
بین 70 تا 90 درصد انرژی تولید شده توسط تولیدکنندگان یا مصرف شده توسط هتروتروف ها
در بدن آنها استفاده می شود یا به عنوان ضایعات دفع می شود.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : expel
✅️ اسم ( noun ) : expulsion
✅️ صفت ( adjective ) : expulsive
✅️ قید ( adverb ) : _
to make someone leave a school, country, organization
اخراج کردن
Fire :اخراج کردن از یک شغل یا پست سازمانی ( برکنار کردن ولی هنوز میتوانی وارد آن مکان شوی، فقط شغل نداری )
Expel:اخراج کردن از یک مکان ( که دیگر اجازه ی ورود به آن مکان را نداری )
بیرون راندن - بیرون انداختن - اخراج و حذف کردن - به زور خارج کردن
throw out, banish, discharge
verb
[ obj]
1 : to officially force ( someone ) to leave a place or organization
◀️The club may expel members who do not follow the rules
...
[مشاهده متن کامل]

◀️She was expelled from school for bad behavior
2 : to push or force ( something ) out
◀️expel air from the lungs
◀️I expelled one for sending me pornography

اخراج کردن
expel / rout out
بیرون راندن

بپرس