expiate

/ˈɛkspiˌeɪt//ˈɛkspɪeɪt/

معنی: پاک کردن، کفاره دادن، جبران کردن
معانی دیگر: تقاص دادن، به سزا رسیدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: expiates, expiating, expiated
مشتقات: expiator (n.)
• : تعریف: to atone or make amends for (a sin, crime, offense, or the like).
مشابه: atone, purge

- He is filled with remorse and tries to expiate his sin by punishing his body.
[ترجمه گوگل] او سرشار از پشیمانی است و سعی می کند با تنبیه بدنش گناهش را جبران کند
[ترجمه ترگمان] پر از پشیمانی است و می کوشد با تنبیه بدنی خود، گناه خود را جبران کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. he tried to expiate by justice and mercy the evil deeds of his youth
او کوشید با عدل و مروت اعمال اهریمنی جوانی خود را جبران کند.

2. He tried to expiate his crimes by giving money to the church.
[ترجمه گوگل]او سعی کرد با دادن پول به کلیسا، جنایات خود را جبران کند
[ترجمه ترگمان]سعی کرد با دادن پول به کلیسا به خاطر جنایات خود کفاره پس بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He had a chance to confess and expiate his guilt.
[ترجمه گوگل]او این فرصت را داشت که اعتراف کند و گناهش را جبران کند
[ترجمه ترگمان]او فرصتی برای اعتراف و کفاره دادن به گناه خود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But it helps to expiate our imagined sins if we have a bogeyman to hand, a Drug Baron.
[ترجمه گوگل]اما اگر یک بارون در دست داشته باشیم، به جبران گناهان خیالی مان کمک می کند
[ترجمه ترگمان]اما اگر دست به ریش داشته باشیم، به کفاره گناهان imagined کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She will expiate herself.
[ترجمه گوگل]خودش کفاره خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]او برای خودش کفاره خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Now I was to expiate all my offences at the gallows.
[ترجمه گوگل]حالا قرار بود تمام گناهانم را در چوبه دار جبران کنم
[ترجمه ترگمان]اکنون باید تمام offences را که در آن چوبه دار بود جبران کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I do not wish to expiate, but to live.
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم کفاره کنم، بلکه می خواهم زندگی کنم
[ترجمه ترگمان]من نمی خواهم کفاره بدهم، بلکه زندگی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. After my return to London I had to expiate in bed the consequences of my fatuous complaisance.
[ترجمه گوگل]پس از بازگشتم به لندن، مجبور شدم در رختخواب عواقب نارضایتی واهی خود را جبران کنم
[ترجمه ترگمان]پس از بازگشت من به لندن، من در بس تر، نتیجه آن complaisance احمقانه خود را باز خواهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Even death would not expiate all his crimes.
[ترجمه گوگل]حتی مرگ تمام جنایات او را جبران نمی کند
[ترجمه ترگمان]حتی مرگ هم برای گناهان خود کفاره نخواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The latter's expiate a guilt that was in retrospect vastly exaggerated or nonexistent prolonged the war.
[ترجمه گوگل]جبران گناهی که در گذشته بسیار اغراق آمیز بود یا وجود نداشت، جنگ را طولانی کرد
[ترجمه ترگمان]دومی کفاره گناه را می دهد که به گذشته بسیار مبالغه آمیز است یا اصلا وجود ندارد، جنگ را طولانی تر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Then look I death my expiate.
[ترجمه گوگل]سپس نگاه کن من میمیرم کفاره ام
[ترجمه ترگمان] پس نگاه کن من به خاطر کفاره پس می گیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He hoped to expiate his guilt.
[ترجمه گوگل]او امیدوار بود که گناه خود را جبران کند
[ترجمه ترگمان]امیدوار بود کفاره گناه خود را بپردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Now, swept by red wave upon wave, she had to expiate her failure.
[ترجمه گوگل]حالا که موجی به موج قرمز او را فرا گرفته بود، باید شکست خود را جبران می کرد
[ترجمه ترگمان]اکنون با موج سرخی که بر امواج موج می زد، ناچار بود از شکست او کفاره حاصل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He can be redeemed, he can confess his sins, he can expiate his guilt.
[ترجمه گوگل]او می تواند فدیه شود، می تواند به گناهان خود اعتراف کند، می تواند گناه خود را ببخشد
[ترجمه ترگمان]او می تواند به گناهان خود اعتراف کند، می تواند گناه خود را جبران کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پاک کردن (فعل)
wash, wipe, abrade, erase, clean, purify, cleanse, rub, scrape, absolve, absterge, purge, assoil, obliterate, expiate, mop, furbish, lustrate, deterge, efface, sublimate, willow, winnow, wipe up

کفاره دادن (فعل)
atone, expiate

جبران کردن (فعل)
rectify, repair, remedy, redress, atone, expiate, compensate, offset, gratify, make up, reimburse, requite, reciprocate, countervail, recoup

انگلیسی به انگلیسی

• atone for, do penance for, make amends
if you expiate guilty feelings or bad behaviour, you do something to indicate that you are sorry for what you have done; a formal word.

پیشنهاد کاربران

بپرس