explosive


معنی: محترق، منفجر شونده
معانی دیگر: متمایل به منفجر شدن، ماده ی منفجره (مانند باروت)، مواد انفجاری، مواد منفجره، انفجاری، پکشی، ترکیدنی، فرازدی، منفجره، ترکشی، (آواشناسی) رجوع شود به: plosive

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: capable of causing an explosion.
مترادف: charged, eruptive, fulminatory, primed, volcanic
مشابه: critical, dynamic, pivotal, precarious, unstable, volatile

- Gasoline and fire make an explosive combination.
[ترجمه گوگل] بنزین و آتش یک ترکیب انفجاری ایجاد می کنند
[ترجمه ترگمان] بنزین و آتش یک ترکیب انفجاری ایجاد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: pertaining to or like an explosion.
مترادف: eruptive, fulminatory, volcanic
مشابه: volatile

- The symphony has an explosive ending.
[ترجمه گوگل] این سمفونی پایانی انفجاری دارد
[ترجمه ترگمان] سمفونی یک پایان انفجاری دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: explosively (adv.), explosiveness (n.)
• : تعریف: a substance that is capable of causing an explosion, esp. an agent prepared for that purpose, such as dynamite.
مترادف: charge, detonator, fulminate
مشابه: blast, cordite, dynamite, fuse, gelignite, gunpowder, TNT, trinitrotoluene

- Dynamite is an explosive.
[ترجمه asal] دینامیت یک ماده منفجره است.
|
[ترجمه گوگل] دینامیت یک ماده منفجره است
[ترجمه ترگمان] دینامیت یه ماده انفجاری - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an explosive device
بمب،دستگاه یا وسیله ی منفجر شونده

2. an explosive situation
وضع در حال انفجار،شرایط خطرناک

3. gasoline not only burns easily but it is also explosive
بنزین نه تنها به راحتی می سوزد بلکه منفجر نیز می شود.

4. The question of race today is an explosive one.
[ترجمه گوگل]مسئله نژاد امروز یک مسئله انفجاری است
[ترجمه ترگمان]مساله مسابقه امروز انفجاری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The terrorists charged the bomb with an explosive substance.
[ترجمه گوگل]تروریست ها بمب را با مواد منفجره شارژ کردند
[ترجمه ترگمان]تروریست ها این بمب را با مواد منفجره مورد حمله قرار دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Race is a highly explosive issue.
[ترجمه گوگل]نژاد یک موضوع بسیار انفجاری است
[ترجمه ترگمان]مسابقه یک مساله بسیار انفجاری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The explosive device was timed to go off at the rush hour.
[ترجمه گوگل]زمان بندی شده بود که وسیله انفجاری در ساعت شلوغی منفجر شود
[ترجمه ترگمان]دستگاه منفجر شده موقع عجله موقع منفجر شدن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Because the gas is highly explosive, it needs to be kept in high-pressure containers.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که گاز بسیار انفجاری است، باید در ظروف پرفشار نگهداری شود
[ترجمه ترگمان]از آنجا که گاز بسیار مواد منفجره است، باید در ظروف فشار بالا نگهداری شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They rammed an explosive charge home and detonated it by remote control.
[ترجمه گوگل]آنها با یک ماده منفجره به خانه حمله کردند و آن را با کنترل از راه دور منفجر کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها مواد منفجره را به خانه کوبیدند و آن را با کنترل از راه دور منفجر کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The device, which contained 400lbs of explosive, was made safe by army bomb disposal experts.
[ترجمه گوگل]این وسیله که حاوی 400 پوند مواد منفجره بود، توسط کارشناسان خنثی سازی بمب ارتش ایمن شد
[ترجمه ترگمان]این وسیله که حاوی ۴۰۰ کیلوگرم مواد منفجره بود توسط کارشناسان خنثی سازی بمب ارتش در امان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Both men suddenly spoke in the same explosive tone of voice.
[ترجمه گوگل]هر دو مرد ناگهان با همان لحن انفجاری صحبت کردند
[ترجمه ترگمان]هر دو مرد ناگهان با همان لحن explosive صحبت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He appeared to be treating the potentially explosive situation with some sensitivity.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که او با کمی حساسیت با وضعیت انفجاری احتمالی برخورد می کند
[ترجمه ترگمان]او به نظر می رسد که با کمی حساسیت، با شرایط بالقوه انفجاری برخورد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A gas pipe was explosive.
[ترجمه گوگل]یک لوله گاز انفجاری بود
[ترجمه ترگمان]لوله گاز منفجر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He's good at defusing potentially explosive situations.
[ترجمه گوگل]او در خنثی کردن موقعیت های بالقوه انفجاری خوب است
[ترجمه ترگمان]او در خنثی سازی موقعیت های بالقوه انفجاری خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The remains of an explosive device were found among the wreckage.
[ترجمه گوگل]بقایای یک وسیله انفجاری در میان لاشه ها پیدا شد
[ترجمه ترگمان]بقایای یک وسیله انفجاری در میان خرابه ها یافت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

محترق (صفت)
burning, torrid, inflammable, combustible, explosive

منفجر شونده (صفت)
eruptive, explosive

تخصصی

[عمران و معماری] ماده منفجره - ماده قابل انفجار
[مهندسی گاز] منفجرشونده
[زمین شناسی] یک ماده محترقه یا منفجره شونده . انرژی آزاد شده طی احتراق یا انفجار سریع برای شکستن سنگ به کار می رود .
[معدن] ماده منفجره (آتشباری)

انگلیسی به انگلیسی

• chemical compound that when ignited produces a strong blast of energy, substance used to create an explosion
loaded with combustible material, liable to blow up
an explosive is a substance or device that can cause an explosion.
something that is explosive is capable of causing an explosion.
a sudden loud noise can be described as explosive.
an explosive situation is likely to have serious or dangerous effects.

پیشنهاد کاربران

فردی هر لحظه ممکن است از کوره در برود.
زودخشم
خطرآفرین
explosive: ماده منفجره
انفجاری
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : explode
✅️ اسم ( noun ) : explosion / explosive
✅️ صفت ( adjective ) : explosive
✅️ قید ( adverb ) : explosively
Explosive fossil fruit found buried beneath ancient India lava flows
میوه یا گیاه فسیل شده عجیب قدیمی در هنددر جریانهای گدازه آتشفشانی زیر خاک دفن شده بود کشف شد
محرمانه و حساس
explosive ( علوم نظامی )
واژه مصوب: مادۀ منفجره
تعریف: ماده ای که باعث انفجار می شود
اسم :::: ماده منفجره
صفت :::: منفجره ، منفجر شونده ، انفجاری [سریع، تند و. . . ]
منفجره
ماده ی منفجره
( هم اسم هم صفت )
جنجالی
منفجره
آدمی با طبع پرشور، شخصیت هیجانی ( روانشناسی ) ( ادبیات )
explosive disorder:اختلال هیجانی
پرآوازه
جنجال برانگیز
سریع
تند
غیر منتظره
شدید
غافلگیرکننده

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس