expressible


اظهارکردنی، قابل اظهار، بیان کردنی، به بیان درامدنی

جمله های نمونه

1. For obvious reasons it is never fully expressible in words.
[ترجمه گوگل]به دلایل واضح هرگز به طور کامل در کلمات قابل بیان نیست
[ترجمه ترگمان]به دلایلی واضح، هرگز به طور کامل در کلمات گنجانده نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Firstly, physical laws must be expressible as tensor equations so that they remain valid under transformations to any accelerated frame.
[ترجمه گوگل]اولاً، قوانین فیزیکی باید به صورت معادلات تانسوری قابل بیان باشند تا تحت تبدیل به هر قاب شتابی معتبر باقی بمانند
[ترجمه ترگمان]اول اینکه، قوانین فیزیکی باید به عنوان معادلات تانسور تعیین شوند به طوری که آن ها تحت تبدیل به هر فریم شتاب یافته معتبر باقی بمانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The study of symbolization of expressible features in graphic design and art can fully develop the usage of graphics in visual communication.
[ترجمه گوگل]مطالعه نمادسازی ویژگی های قابل بیان در طراحی گرافیک و هنر می تواند به طور کامل استفاده از گرافیک را در ارتباطات بصری توسعه دهد
[ترجمه ترگمان]مطالعه symbolization ویژگی های expressible در طراحی گرافیک و هنر می تواند به طور کامل کاربرد گرافیک در ارتباطات بصری را به طور کامل توسعه دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Bochs provides a large number of options expressible through the configuration file.
[ترجمه گوگل]Bochs تعداد زیادی گزینه قابل بیان از طریق فایل پیکربندی فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]Bochs تعداد زیادی از گزینه ها را از طریق فایل پیکربندی ارایه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The latent variable is expressible in term of linear combination of the original signals.
[ترجمه گوگل]متغیر پنهان بر حسب ترکیب خطی سیگنال های اصلی قابل بیان است
[ترجمه ترگمان]متغیر پنهان در عبارت ترکیبی خطی از سیگنال های اصلی نشان داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Sayable" is one dimension of expressible thought; "un sayable " expresses what is not " sayable " dimension of thought.
[ترجمه گوگل]گفتنی» یکی از ابعاد تفکر قابل بیان است؛ «غیر قابل گفتن» بیانگر چیزی است که «گفتنی» نیست بعد فکر
[ترجمه ترگمان]Sayable \"یک بعد از تفکر expressible است؛\" sayable \"آنچه را که\" sayable \" تفکر نیست را بیان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It is the smallest number expressible as the sum of two cubes in two different ways.
[ترجمه گوگل]این کوچکترین عددی است که به صورت مجموع دو مکعب به دو روش مختلف قابل بیان است
[ترجمه ترگمان]این کوچک ترین عدد expressible به عنوان مجموع دو مکعب به دو روش مختلف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. On the other hand, it is expressible as a Boolean expression if you accept including function calls in the Boolean expression.
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر، اگر بپذیرید که فراخوانی تابع در عبارت بولی را بپذیرید، به عنوان یک عبارت بولی قابل بیان است
[ترجمه ترگمان]از طرف دیگر، اگر شما از جمله تابع بولی در عبارت بولی را قبول کنید، یک عبارت بولی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This is not expressible as a first - order predicate calculus property.
[ترجمه گوگل]این به عنوان یک خاصیت حساب محمول مرتبه اول قابل بیان نیست
[ترجمه ترگمان]این مساله به عنوان یک تابع انتگرال برای اولین بار در نظر گرفته نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Otherwise, the target code can be anything expressible in the Java language, ranging from self-contained microbenchmarks to code that calls a full application.
[ترجمه گوگل]در غیر این صورت، کد هدف می‌تواند هر چیزی که در زبان جاوا قابل بیان باشد، از میکروبنچمارک‌های مستقل گرفته تا کدی که یک برنامه کامل را فراخوانی می‌کند، باشد
[ترجمه ترگمان]در غیر این صورت، کد هدف می تواند هر چیزی باشد که در زبان جاوا وجود داشته باشد، از microbenchmarks گرفته تا کد که درخواست کامل را فراخوانی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Speech act theory assumes that there is one neat, verbally expressible illocution to each locution.
[ترجمه گوگل]تئوری کنش گفتاری فرض می‌کند که برای هر گفتار، یک بیان شفاهی قابل بیان وجود دارد
[ترجمه ترگمان]نظریه عمل گفتار فرض می کند که یک روش تمیز، شفاهی و شفاهی برای هر locution وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Therefore, any reasonably designed XML document should reflect certain semantic structure isomorphous to human conceptual structure, and hence expressible by human natural language.
[ترجمه گوگل]بنابراین، هر سند XML با طراحی منطقی باید ساختار معنایی خاصی را منعکس کند که ساختار مفهومی انسان هم‌شکل است و از این رو با زبان طبیعی انسان قابل بیان است
[ترجمه ترگمان]بنابراین، هر سندی که به طور منطقی طراحی شده است باید منعکس کننده ساختار معنایی خاصی به ساختار مفهومی انسانی باشد، و از این رو به وسیله زبان طبیعی انسانی مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In the philosophy of mathematics, the thesis that all mathematical propositions are expressible as or derivable from the propositions of pure logic.
[ترجمه گوگل]در فلسفه ریاضیات، این نظریه که همه گزاره های ریاضی به صورت گزاره های منطق محض قابل بیان یا مشتق از آن هستند
[ترجمه ترگمان]در فلسفه ریاضی، این رساله که همه پیشنهادها ریاضی ناشی از گزاره های منطق محض هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In base only fractions whose denominators are powers of 2 are exactly expressible: 1/ 1/ 1/ 1/ and so on.
[ترجمه گوگل]در مبنا فقط کسری که مخرج آنها توان 2 باشد دقیقاً قابل بیان هستند: 1/ 1/ 1/ 1/ و غیره
[ترجمه ترگمان]تنها fractions که denominators دارای قدرت ۲ هستند دقیقا عبارتند از: ۱ \/ ۱ \/ ۱ \/ ۱ \/ و غیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. These constraints annotate models with an additional strengthening layer of semantics beyond what is expressible solely in base UML.
[ترجمه گوگل]این محدودیت‌ها مدل‌هایی را با لایه‌ای از معناشناسی تقویت‌کننده اضافی فراتر از آنچه که فقط در UML پایه قابل بیان است، حاشیه‌نویسی می‌کنند
[ترجمه ترگمان]این محدودیت ها، مدل های حاشیه نویسی شده را با یک لایه تقویت اضافی از معانی فراتر از آنچه که تنها در پایه UML موجود است، مدل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• can be expressed, can be put in words

پیشنهاد کاربران

بپرس