face value

/feɪs ˈvælju//feɪs ˈvæljuː/

معنی: ارزش اسمی
معانی دیگر: ظاهر امر، صورت ظاهر، ارزش ظاهری، (بازرگانی و اوراق بهادار) ارزش اسمی، (بیمه ی عمر ـ مبلغ مزایای متعلقه در صورت فوت بیمه دار) مزایای فوت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the actual value printed or stamped on the front of money, bonds, stock, or the like.

(2) تعریف: the apparent worth of something.

- He foolishly accepted my promise at its face value.
[ترجمه گوگل] او احمقانه قول من را به ارزش واقعی آن پذیرفت
[ترجمه ترگمان] او به حماقت من، قول من را قبول کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Tickets were selling at twice their face value.
[ترجمه گوگل]بلیط ها دو برابر قیمت اسمی خود فروخته می شدند
[ترجمه ترگمان]بلیط ها به دو برابر قیمت فروش آن ها فروخته می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. You shouldn't always take his remarks at face value.
[ترجمه گوگل]شما نباید همیشه اظهارات او را به صورت واقعی در نظر بگیرید
[ترجمه ترگمان]تو همیشه نباید با ارزش او حرف بزنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Don't stop at the face value of the word.
[ترجمه پریس] به ارزش ظاهری این کلمه نگاه نکن
|
[ترجمه گوگل]روی ارزش اسمی کلمه متوقف نشوید
[ترجمه ترگمان]به ارزش این کلمه نگاه نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I took the offer at face value. I didn't think they might be trying to trick me.
[ترجمه گوگل]من پیشنهاد را به قیمت اسمی پذیرفتم فکر نمی‌کردم بخواهند مرا فریب دهند
[ترجمه ترگمان]من پیشنهاد رو با ارزش تری قبول کردم فکر نمی کردم که آن ها سعی کنند مرا فریب دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Taken at face value, the figures look very encouraging.
[ترجمه گوگل]با در نظر گرفتن ارزش اسمی، ارقام بسیار دلگرم کننده به نظر می رسند
[ترجمه ترگمان]با در نظر گرفتن ارزش چهره، ارقام بسیار دلگرم کننده به نظر می رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Tickets were changing hands at three times their face value.
[ترجمه گوگل]بلیط ها سه برابر قیمت اسمی خود تغییر می کردند
[ترجمه ترگمان]بلیط ها به سه برابر ارزش صورتشان در حال تغییر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You shouldn't take anything she says at face value.
[ترجمه گوگل]شما نباید هر چیزی را که او می‌گوید به صورت ظاهری در نظر بگیرید
[ترجمه ترگمان]تو نباید هر چیزی رو که بهش می گه رو قبول کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Taking these cases at face value, does the apparent ability to make and use maps provide convincing evidence of active intelligence?
[ترجمه گوگل]با در نظر گرفتن این موارد، آیا توانایی ظاهری در ساخت و استفاده از نقشه ها شواهد قانع کننده ای از هوش فعال ارائه می دهد؟
[ترجمه ترگمان]با در نظر گرفتن این موارد با ارزش چهره، توانایی آشکار ساختن و استفاده از نقشه، شواهد قانع کننده ای برای اطلاعات فعال فراهم می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Super Bowl tickets with a face value of $300 are being sold for $000.
[ترجمه گوگل]بلیت های Super Bowl با ارزش اسمی 300 دلار به قیمت 000 دلار فروخته می شود
[ترجمه ترگمان]بلیط های سوپر بول با قیمت بالای ۳۰۰ دلار فروخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. And he no longer took things at face value.
[ترجمه گوگل]و او دیگر چیزها را به صورت اسمی نگرفت
[ترجمه ترگمان]و دیگر هیچ چیز را به ارزش چهره نمی گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Increase face value of life insurance.
[ترجمه گوگل]افزایش ارزش اسمی بیمه عمر
[ترجمه ترگمان]ارزش چهره بیمه عمر را افزایش دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The trick was to buy them below face value just before the homeowners repaid their loans.
[ترجمه گوگل]ترفند این بود که آنها را زیر قیمت اسمی خریداری کنید، درست قبل از اینکه صاحبان خانه وام خود را بازپرداخت کنند
[ترجمه ترگمان]ترفند این کار این بود که آن ها را درست قبل از اینکه صاحبخانه loans را بازپرداخت کند، کم تر از مقدار صورت خریداری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This type of bonus is not payable a face value until the policy become a claim.
[ترجمه گوگل]این نوع پاداش تا زمانی که بیمه نامه به ادعا تبدیل نشود، به ارزش اسمی قابل پرداخت نیست
[ترجمه ترگمان]این نوع پاداش تا زمانی که سیاست تبدیل به یک ادعا شود، قابل پرداخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. At yesterday's auction an old coin sold for many times more than its face value of 20 pence.
[ترجمه گوگل]در حراج دیروز یک سکه قدیمی چند برابر ارزش اسمی آن 20 پنس فروخته شد
[ترجمه ترگمان]در حراجی دیروز یک سکه قدیمی به مدت چندین بار به ارزش ۲۰ پنس فروخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ارزش اسمی (اسم)
face value, nominal value

تخصصی

[حسابداری] ارزش اسمی
[صنعت] ارزش رسمی
[حقوق] ارزش اسمی، مبلغ اسمی
[ریاضیات] مبلغ ایمنی، مبلغ صوری، ارزش ظاهری، قیمت سیاهه، ارزش رسمی

انگلیسی به انگلیسی

• value printed on something; apparent worth or significance

پیشنهاد کاربران

توضیح درباره اصطلاح face value
این اصطلاح به ارزشی که بر روی اسکناس، سکه یا دیگر اوراق بهادار درج شده است اطلاق می شود.
منبع: سایت بیاموز
at face value
عقلشون در چشمشونه
ظاهر امر، صورت ظاهر، ارزش ظاهری ( تنها بر اساس حرف یا نظر مردم خیلی را ازیابی کردن و امکان فریب خوردن هم در این شرایط هست )
ارزش ظاهری

بپرس