facility

/fəˈsɪləti//fəˈsɪlɪti/

معنی: تردستی، وسیله، فرصت، سادگی، سهولت، امکان، روانی، وسیله تسهیل
معانی دیگر: آسانی، نادشواری، مهارت، زبردستی، چیره دستی، سبکدستی، استادی، هنرمندی، توانایی، استعداد، قابلیت، آمایی، آمابود، ویرایی، فرزامی، (معمولا جمع) تسهیلات، آسان کردها، آسانگان، افزارگان، آسان ساز (ها)، وسایل، امکانات، ساختمان، اتاق ویژه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: facilities
(1) تعریف: a place planned or constructed for a specific activity.
مترادف: building
مشابه: complex, plant, structure

- a sports facility
[ترجمه گوگل] یک مرکز ورزشی
[ترجمه ترگمان] یک ساختمان ورزشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: ease, aptitude, or skill.
مترادف: ability, aptitude, ease, skill
مشابه: address, adeptness, dexterity, faculty, knack, mastery

- She speaks Swahili with facility.
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] او زبان سواحیلی را به روانی صحبت می کند.
|
[ترجمه گوگل] او با راحتی سواحیلی صحبت می کند
[ترجمه ترگمان] او با facility به زبان سواحیلی صحبت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: the quality of being easily or readily done.
مترادف: simplicity
مشابه: ease

جمله های نمونه

1. the facility with which he plays the piano is astounding
مهارت او در پیانو زدن شگفت انگیز است.

2. a new facility for outpatient treatment
ساختمان تازه ای برای درمان بیماران سرپایی

3. mehri has a facility for languages
مهری در (یادگیری) زبان استعداد دارد.

4. they have every needed facility
آنان همه ی تسهیلات لازم را دارا می باشند.

5. julie is learning spanish with great facility
جولی به آسانی اسپانیایی یاد می گیرد.

6. He has great facility in learning languages.
[ترجمه Sayyed] او استعداد بسیار زیادی در یادگیری زبان دارد
|
[ترجمه گوگل]او در یادگیری زبان امکانات بسیار خوبی دارد
[ترجمه ترگمان]او امکانات بزرگی در یادگیری زبان دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She has a great facility for languages.
[ترجمه گوگل]او امکانات بسیار خوبی برای زبان دارد
[ترجمه ترگمان]او امکانات زیادی برای یادگیری دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The camera incorporates a redeye reduction facility.
[ترجمه محمد شیخ لاری] این دوربین دارای امکانات از بین بردن ( رد آی ) است.
|
[ترجمه گوگل]دوربین دارای قابلیت کاهش قرمزی چشم است
[ترجمه ترگمان]این دوربین از امکانات کاهش redeye استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You can use the search facility to call up all the occurrences of a particular word in a document.
[ترجمه گوگل]شما می توانید از امکانات جستجو برای فراخوانی همه موارد تکرار یک کلمه خاص در یک سند استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید از امکانات جستجو برای تماس با همه رخدادهای یک کلمه خاص در یک سند استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She has an amazing facility for languages.
[ترجمه گوگل]او امکانات شگفت انگیزی برای زبان دارد
[ترجمه ترگمان]او امکانات فوق العاده ای برای یادگیری دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His facility for languages is astonishing.
[ترجمه گوگل]امکانات او برای زبان ها شگفت انگیز است
[ترجمه ترگمان]امکانات او برای زبان شگفتانگیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He showed great facility in performing task.
[ترجمه گوگل]او در انجام وظیفه، امکانات بسیار خوبی از خود نشان داد
[ترجمه ترگمان]او امکانات بزرگی در اجرای این کار نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She showed an amazing facility for mind-reading.
[ترجمه گوگل]او امکانات شگفت انگیزی برای ذهن خوانی نشان داد
[ترجمه ترگمان]اون یه مجموعه فوق العاده برای خوندن ذهن نشون داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Many students have a free overdraft facility .
[ترجمه گوگل]بسیاری از دانشجویان دارای تسهیلات اضافه برداشت رایگان هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از دانش آموزان یک تسهیلات برداشت رایگان دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The creche is a useful facility for working parents.
[ترجمه گوگل]مهدکودک یک مرکز مفید برای والدین شاغل است
[ترجمه ترگمان]The تسهیلات مفیدی برای والدین شاغل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Is there a call-back facility on this phone?
[ترجمه گوگل]آیا در این گوشی امکان تماس وجود دارد؟
[ترجمه ترگمان]یه مرکز تماس تلفنی تو این تلفن هست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The savings account has no overdraft facility.
[ترجمه گوگل]حساب پس انداز تسهیلات اضافه برداشت ندارد
[ترجمه ترگمان]حساب پس انداز هیچ تسهیلات پولی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تردستی (اسم)
skill, agility, dexterity, swiftness, sleight, juggle, prestidigitation, facility, legerdemain, versatility, hocus-pocus, jugglery

وسیله (اسم)
instrument, handle, recourse, makeshift, organ, appliance, medium, facility, inducement, make-do

فرصت (اسم)
break, chance, occasion, handle, time, opening, facility, opportunity, by-time, odds, leisure, free time, pudding time

سادگی (اسم)
homeliness, ease, facility, chastity, simplicity, naivety, plainness, simpleness, easiness, tenuity, rusticity, simple-mindedness

سهولت (اسم)
ease, facility, easiness

امکان (اسم)
possibility, facility, eventuality, possible, feasibility

روانی (اسم)
flow, facility, fluency, versatility, freedom, volubility

وسیله تسهیل (اسم)
facility

تخصصی

[صنعت] امکان، وسیله، سهولت
[ریاضیات] امکان، سهولت، وسیله

انگلیسی به انگلیسی

• device; ease; tool, convenience; talent, ability; willingness; place used for a specific purpose
facilities are buildings or equipment provided for a particular purpose.
you can refer to something that is built or set up for a particular purpose as a particular facility.
a facility is a useful feature in something.
if you have a facility for a particular activity, you find it easy and do it well; a formal use.

پیشنهاد کاربران

در گذشته به معنی "دستشویی" بوده اما الان استفاده از این واژه به معنی دستشویی/توالت، منسوخ شده، عجیب و کمی بی ادبانه ست.
Sales facilities: مراکز فروش
شرایط
تأسیسات، کارخانه
1. مکان
2. امکان ( در حالت جمع: امکانات )
3. توانایی ذاتی
facilities
ساختمان ها، تجهیزات و خدماتی که برای یک هدف خاص ارائه می شوند، مانند توالت ها در اماکن عمومی، مراکز خرید، امکانات پزشکی، تأسیسات نظامی، امکانات ورزشی، امکانات برای پارک خودرو. امکانات پخت و پز ( تجهیزات لازم برای پخت و پز ) .
...
[مشاهده متن کامل]

Utilities
اقلام و خدمات مورد نیاز برای کاربردی کردن یک خانه یا آپارتمان، مانند آب، برق، گاز طبیعی، تلویزیون کابلی و خدمات اینترنت.
amenities
چیزی، مانند استخر یا مرکز خرید، که برای آسان تر کردن، خوشایندتر یا راحت تر کردن زندگی برای مردم شهر، هتل یا مکان های دیگر در نظر گرفته شده است.

سهل افزار
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : facilitate
✅️ اسم ( noun ) : facilitation / facility
✅️ صفت ( adjective ) : facilitative / facile
✅️ قید ( adverb ) : facilely
Equipment
تسهیلات در مهندسی صنایع
وسائطی که باعث می شود فرایند تولید سهل گردد.
medical facility
در پزشکی
مرکز مجهز، مرکز با امکانات درمان بیماران بدحال
رفاهی
ساختمون یا وسیله ای که کار را آسون میکنه زیرا امکانات موردنیاز را داره
ولی اگه به انسان اشاره کنه، منظور امکانات و قابلیت هایی است که داره
تو کارهای بانکی، منظور تسهیلات است.
امکانات
قابلیت
مرکز ، مجموعه
Synonym: amenity
امکانات
natural ability to do something easily and well SYN talent
مهارت
استعداد خدادادی
مرکز خدماتی
سهولت، مهارت
تسهیلات
سهولت، آسان سازی
It is an area or building that is used for a particular purpose
اماکن، اماکن ورزشی
استعداد . امکان. فرصت. سهولت
تاسیسات یا ساختمان برای کاری خاص ( مثلاً پزشکی )
مرکز، مجموعه
شرکت
مثال: the name of branch office opened in the UAE must be identical to the name of mother facility abroad
نام شعبه ای که در امارات تاسیس میشود، باید مشابه نام شرکت مادر در خارج ( از امارات ) باشد.
facilities در متون ورزشی بمعنای امکان ورزشی هست
امکانات
داشته
یدکی؛ کمکی {مهندسی برق}
تجهیزات
تاسیسات و امکانات زیر بنایی شهری مثل آب و برق و گاز و تلفن

سازه
موسسه

تشکیلات
( مهندسی صنایع ) تاسیسات
تاسیسات
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٧)

بپرس