fag

/ˈfæɡ//fæɡ/

معنی: سیگار، سیگارت، خرحمالی، خدمتکار، حمال مفت، جان کندن، خسته کردن، خرحمالی کردن، از پا در اوردن، سخت کار کردن
معانی دیگر: (سخت کار کردن و خسته شدن) فرسوده شدن یا کردن، خسته شدن یا کردن، ازپا افتادن، ستوهیدن، مانده شدن، خرحمالی کردن (معمولا با : away)، (معمولا با : out) از پا انداختن، (انگلیس ـ عامیانه) کار شاق، کد، کدیمین، (انگلیس ـ شاگردی که برای شاگرد کلاس بالاتر نوکری یا فرمانبری می کند) نوکر، فرمانبر، نوچه، به عنوان نوکر یا نوچه استخدام کردن، (انگلیس ـ عامیانه) خستگی، ماندگی، فرسودگی، ستوهیدگی، (انگلیس ـ عامیانه) آدم خرحمال، عمله، (قدیمی ـ خودمانی) سیگار

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: fags, fagging, fagged
• : تعریف: to make weary or exhausted; tire (often fol. by out).
مشابه: prostrate, waste
اسم ( noun )
(1) تعریف: a remnant or remainder, such as the end of a bolt of cloth; fag end.

(2) تعریف: tiresome work; drudgery.
مشابه: drudgery, moil

(3) تعریف: one who does tiring or menial work; drudge.
مشابه: drudge, hack, slave

جمله های نمونه

1. he was my fag at eaton
او در دبیرستان ایتون فرمانبر من بود.

2. i used to fag away in the office all day
تمام روز در اداره جان می کندم.

3. digging out the weeds is a bit of a fag
وجین کردن علف های هرزه،کار سختی است.

4. Doesn't this sort of work fag you out?
[ترجمه گوگل]آیا این نوع کار شما را خسته نمی کند؟
[ترجمه ترگمان]این کارا تو رو بیرون نمی کنه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This sort of work fag ged me out.
[ترجمه گوگل]این نوع کارها من را از کار انداخت
[ترجمه ترگمان]باز هم این کار از اینجا بیرون می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I've got to tidy my room. What a fag!
[ترجمه Aydin Jz] باید اتاقمو تمیز کنم. چه کار خسته کننده ای!
|
[ترجمه گوگل]من باید اتاقم را مرتب کنم چه عجب!
[ترجمه ترگمان]باید اتاقم را مرتب کنم چه کونی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She's gone outside for a quick fag.
[ترجمه گوگل]او به بیرون رفته است تا یک قلدر سریع کند
[ترجمه ترگمان]اون بیرون برای یه کونی تند رفته بیرون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is too much of a fag.
[ترجمه گوگل]این بیش از حد فاجعه است
[ترجمه ترگمان]این خیلی بیشتر از یک fag
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It's such a fag to have to make your bed every morning.
[ترجمه گوگل]خیلی سخت است که هر روز صبح باید تختت را مرتب کنی
[ترجمه ترگمان]هر روز صبح مجبور میشم تختت رو مرتب کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I only caught the fag end of their conversation.
[ترجمه گوگل]من فقط به پایان تلخ مکالمه آنها پی بردم
[ترجمه ترگمان]من فقط دنباله بحث آن ها را گرفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He only heard the fag - end of their conversation.
[ترجمه گوگل]او فقط حرف آخر مکالمه آنها را شنید
[ترجمه ترگمان]او فقط پایان مکالمه آن ها را شنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I take another drag on the fag.
[ترجمه گوگل]من یک کشش دیگر بر روی فاگ انجام می دهم
[ترجمه ترگمان]یکی دیگه رو هم می کشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It's too much fag.
[ترجمه گوگل]این خیلی فاج است
[ترجمه ترگمان]خیلی fag
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Instead, I just lit up a straight fag and shared it with her, Bogart style.
[ترجمه گوگل]درعوض، من فقط یک فاگ مستقیم را روشن کردم و آن را با او به اشتراک گذاشتم، به سبک بوگارت
[ترجمه ترگمان]به جای آن، من فقط یک fag را روشن کردم و با او در حالی که انگار سر Bogart بود با او شریک شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I have a look round for the fag packet, but it's gone.
[ترجمه گوگل]من به دنبال بسته fag هستم، اما از بین رفته است
[ترجمه ترگمان]من نگاهی به این پاکت کثیف انداختم، اما از بین رفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سیگار (اسم)
fag, cigar, cigarette

سیگارت (اسم)
fag, cigarette

خرحمالی (اسم)
grind, slog, moil, fag, corvee, drudgery, elbow grease, plod, punisher, taskwork, hackwork, spadework

خدمتکار (اسم)
maid, maidservant, batman, servant, varlet, server, chambermaid, handmaid, fag, factotum, servitor

حمال مفت (اسم)
fag

جان کندن (فعل)
grub, moil, fag, swot

خسته کردن (فعل)
weary, harass, bore, fatigue, exhaust, strain, tire, fag, jade

خرحمالی کردن (فعل)
slog, moil, fag, plod, drudge

از پا در اوردن (فعل)
wash out, fag, wear down, kayo, knockout

سخت کار کردن (فعل)
grind, slave, fag

انگلیسی به انگلیسی

• tiring work; (slang) homosexual (derogatory); cigarette (slang); english student who has to serve another (british slang)
tire, become tired; work as a drudge; serve an older student (british slang); compel to serve an older student (british slang)
a fag is a cigarette; an informal use.
in informal american english, a fag is a homosexual man; an offensive use.

پیشنهاد کاربران

شاهد دعوا بودم یکی به دیگری گفت fag . به قصد کشت همدیگر را می زدند . . پس معنی سیگار و خستگی ووو به گمانم نمی دهد . همان مفعول جنسی صحیح است . . در تلویزیون نشان میداد وقتی به همجنس گرایان مذکر میگفتند fag. بسیار ناراحت میشدند. حواستان باشد از این لغت استفاده نکنید .
یکی از دوستان ظاهراً اینطور که متوجه شدم از ترجمۀ من یا کسای دیگه دلخور شدن. باید بگم به هیچ فرد LGBT توهین نشده. خود واژۀ fag توهین آمیز بکار می ره. توی امریکا وقتی می خوان توهین کنن این واژه رو بکار
...
[مشاهده متن کامل]
می برن و من هم برای امانت در ترجمه، معنی توهین آمیز رو بکار بردم. مثلاً کلمۀ nigger به معنای سیاه پوست نیست، به معنای کاکا سیاه است. ذات واژه توهین آمیزه.

1 - in British slang, Cigarette
اصطلاح عامیانه، انگلیسی بریتانیائی/ سیگار
a packet of fags
She's gone outside for a quick fag
There were fag ends all over the floor
2 -
mainly US offensive
...
[مشاهده متن کامل]

an extremely offensive word for a gay man
عمدتاً انگلیسی امریکایی، توهین آمیز
گِی، همجنس باز ( مرد ) ، کونی،

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/fag
مخفف faggot: اوا خواهر ، ابنه ای ( عامیانه و تحقیر آمیز ) ، خواجه ، امرد
این واژه به صراحت توهین و ناسزاست و انسانی که شعور و احترام بدونه از این واژه استفاده نمیکنه! این نشون دهنده شخصیت شماست که به افراد با گرایش متفاوت از خودتون احترام بگذارید. همون طور که این واژه توهینه استفاده از لفظ لز - هم توهینه. .
ابنه ای، مفعول، مرد همجنسگرایی که نقش مفعول را دارد
سخت کار کردن و خسته شدن ) فرسوده شدن یا کردن، خسته شدن یا کردن، ازپا افتادن، جان کندن، ستوهیدن، مانده شدن، خرحمالی کردن ( معمولا با : away )
( معمولا با : out ) از پا انداختن
( انگلیس – عامیانه ) کار شاق، جان کندن، کد، کدیمین، خرحمالی
...
[مشاهده متن کامل]

( انگلیس – عامیانه ) خستگی، ماندگی، فرسودگی، ستوهیدگی
( انگلیس – شاگردی که برای شاگرد کلاس بالاتر نوکری یافرمانبری می کند ) نوکر، فرمانبر، نوچه، به عنوان نوکر یا نوچه استخدام کردن
( انگلیس – عامیانه ) آدم خرحمال، عمله
( امریکا – تحقیرآمیز ) کونی، همجنس باز
Fag ( 2 )
( قدیمی – خودمانی ) سیگار
Fag end
( بخش آخر توپ پارچه که ضخیم و بد بافت است ) سرتیکه ی پارچه، ته تیکه، ( انتهای طناب چندلا که ریسمان های آن از هم بازشده اند ) ته طناب، طناب ریش
( مجازی – بخش آخر و بد هرچیز ) ته مانده، وازده
ترجمه و معنی انگلیسی به انگلیسی Fag
جمله، مثال و اصطلاحات کاربردی با کلمه Fag

واژه تحقیرآمیز برای مخاطب قرار دادن همجنسگرایان, که از ذکر معادل فارسی آن معذورم
واکنش شیمیایی
In the iran we can say چاق
همجنس گرا - مفعول ( تحقیرآمیز و خودمانی )
یک نخ سیگار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس