famous

/ˈfeɪməs//ˈfeɪməs/

معنی: ستوده، مشخص، عالی، برجسته، مشهور، سربلند، معروف، نامی، نبیه، بلند اوازه، اعظم
معانی دیگر: نامور، نامدار، پرآوازه، شهیر، شهره، نیکنام، نام آور، زبانزد، بلند آوازه، سرشناس، (عامیانه) عالی، درجه یک، معرکه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: famously (adv.)
(1) تعریف: having widespread recognition or public esteem; renowned.
مترادف: famed, illustrious, name, notable, noted, prominent, renowned, well-known
متضاد: obscure, undistinguished, unknown, unrenowned
مشابه: celebrated, conspicuous, distinguished, eminent, familiar, notorious, popular, public

- Some artists become more famous after their deaths.
[ترجمه دریا] - برخی از هنرمندان پس از مرگ به شهرت بیشتری می رسند.
|
[ترجمه گوگل] برخی از هنرمندان پس از مرگ به شهرت بیشتری می رسند
[ترجمه ترگمان] برخی از هنرمندان پس از مرگشان مشهور شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Beethoven's "Fifth Symphony" may be the composer's most famous piece.
[ترجمه دریا] - �سمفونی پنجم� بتهوون شاید معروف ترین قطعه این آهنگساز باشد.
|
[ترجمه گوگل] شاید «سمفونی پنجم» بتهوون مشهورترین قطعه این آهنگساز باشد
[ترجمه ترگمان] سمفونی پنجم بتهوون ممکن است معروف ترین اثر بتهوون باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: (informal) excellent.
مترادف: brilliant, capital, dandy, first-rate, great, lustrous, splendid, terrific
مشابه: distinguished, glorious, good, grand, wonderful

- a famous idea
[ترجمه Abolfazl] یه نظر معروف
|
[ترجمه گوگل] یک ایده معروف
[ترجمه ترگمان] یک ایده معروف
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. famous for his song
مشهور به خاطر آوازش

2. a famous german composer
یک آهنگساز معروف آلمانی

3. a famous iranian calligrapher
یک خوشنویس معروف ایرانی

4. a famous resort
یک تفریحگاه معروف

5. most famous actors hire bodyguards
اکثر هنرپیشگان معروف نگهبان شخصی استخدام می کنند.

6. several famous publishers have homed around the university of tehran
چندین ناشر معروف اطراف دانشگاه تهران مستقر شده اند.

7. a once famous painter
نقاشی که روزی معروف بود

8. one of the famous readers of the koran
یکی از قاریان معروف قرآن

9. she sits for famous painters
او برای نقاشان معروف مدل شده است.

10. the british are famous for their sang-froid
انگلیسی ها به خونسردی شهرت دارند.

11. he wanted to become famous and popular but all he gained was notoriety
او می خواست مشهور و محبوب بشود ولی یگانه چیزی که نصیب او شد رسوایی بود.

12. one of america's most famous humorists
یکی از شهره ترین شوخگران امریکا

13. one of kashan's most famous writers
یکی از نامدارترین نویسندگان کاشان

14. one of sohrab sepehry's famous paintings
یکی از نقاشی های معروف سهراب سپهری

15. one of the country's famous noblemen
یکی از اشراف معروف کشور

16. one of the most famous brokerages in chicago
یکی از معروف ترین بنگاه های دلالی شیکاگو

17. she became rich and famous in a short time
در مدت کوتاهی پولدار و بلندآوازه شد.

18. some of the most famous painters portrayed her
برخی از معروفترین نقاش ها چهره اش را نقاشی کردند.

19. the great and the famous
بزرگان و مشاهیر

20. the review of a famous iranian film
هنرسنجی یک فیلم معروف ایرانی

21. this restaurant's cuisine is famous
غذای این رستوران معروف است.

22. zahra khanum's hospitality was famous in kashan
مهمان نوازی زهرا خانم در کاشان معروف بود.

23. an orchestra conducted by a famous person
ارکستری که توسط شخص معروفی هدایت می شود

24. roohallah studied arabic under a famous master
روح الله تحت تعلیم استادی شهیر عربی آموخت.

25. he aspired to become rich and famous
او از ته دل آرزو می کرد که ثروتمند و مشهور شود.

26. this book contains contributions by several famous poets
این کتاب حاوی آثار چند شاعر معروف است.

27. his commentary on the bible is very famous
سفرنگی که او بر انجیل نوشته بسیار معروف است.

28. she costarred with some of the most famous actors of that era
او با برخی از معروفترین هنرپیشگان آن زمان هم بازیگری کرد.

29. the pictures painted by kamal ulmolk are famous
نقاشی هایی که کمال الملک کشیده است معروف است.

30. these singers have been coached by a famous master
این خوانندگان توسط استاد معروفی تعلیم یافته اند.

31. this film is a dramatization of tolstoi's famous novel
این فیلم برگرفته از رمان معروف تولستوی است.

32. he likes to move among the rich and famous
او دوست دارد با پولداران و ناموران معاشر باشد.

33. the carnival of rio de janeiro is very famous
کارناوال ریودوژانیرو بسیار معروف است.

34. the perfume and rose water of ghamsar are famous
عطر و گلاب قمصر معروف است.

35. her article was printed in one of new york's, famous monthlies
مقاله ی او در یکی از ماهنامه های معروف نیویورک به چاپ رسید.

36. his daydream has always been to become rich and famous
خواب و خیال او همیشه این بوده است که معروف و پول دار بشود.

مترادف ها

ستوده (صفت)
admirable, praised, commendable, praiseworthy, laudable, celebrated, adorable, well-known, famous, famed, far-famed

مشخص (صفت)
specified, determined, defined, ascertained, specific, distinctive, well-known, distinguished, famous, recognizable

عالی (صفت)
superior, super, great, fine, top, high-toned, high, grand, brave, gallant, beautiful, splendid, exquisite, excellent, superb, capital, immense, spiffy, imperial, magnificent, nobby, supreme, outstanding, superlative, swank, elevated, lofty, famous, copacetic, top-hole, remarkable, topping, high-grade, sublime, exalted, first-rate, unrivaled, palmary, ripping, wally, whizbang, whizzbang

برجسته (صفت)
prime, master, striking, leading, protuberant, distinguished, outstanding, illustrious, dominant, bossed, prominent, eminent, bossy, gibbous, bulging, convex, bunchy, famous, predominant, egregious, noted, dome-shaped, kenspeckle, embossed, knobby, laureate, noticeable, overriding, palmary, stereometric, supereminent, torose

مشهور (صفت)
celebrated, grand, well-known, popular, famous, reputable, famed, reputed, far-famed, well-thought-of

سربلند (صفت)
honorable, eminent, famous, famed, glorious, honourable

معروف (صفت)
well-known, famous, introduced, presented, offered, reported, stated, submitted

نامی (صفت)
illustrious, famous

نبیه (صفت)
famous

بلند اوازه (صفت)
famous

اعظم (صفت)
major, famous

انگلیسی به انگلیسی

• well-known, notorious; excellent, wonderful (slang)
someone or something that is famous is very well-known.

پیشنهاد کاربران

مشهور
مثال: Leonardo da Vinci is a famous artist.
لئوناردو داوینچی یک هنرمند مشهور است.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
مشهور، معروف
بلند آوازه، نامی، عالی
☆ این صفت به همراه حرف تعریف the به این صورت ترجمه می شود:
The famous افراد شهیر
famous: مشهور
شناخته شده
A very famous orchestra
famous : معروف ، محبوب
Popular:معروف ، محبوب ، مشهور
هردو هم معنی هستند .
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : fame
✅️ صفت ( adjective ) : famous / famed
✅️ قید ( adverb ) : famously
معروف
نامدار، پرآوازه، بلندآوازه، نامی، سرشناس، بنام، نامور، زبانزد، نیکنام، ستوده، خوشنام، شناخته شده، نام آشنا
سربلند سرافراز
وقتی آخر کلمه حروف های e بیاد آن حرف جمع بسته میشود
صفت famous به معنای مشهور
صفت famous به معنای مشهور به افراد/چیزهایی اطلاق می گردد که توسط افراد زیادی شناخته شده است. مثلا:
a famous artist ( یک هنرمند مشهور )
one day, i'll be rich and famous ( یک روز، من پولدار و مشهور خواهم شد. )
...
[مشاهده متن کامل]

عبارت famous for something به معنای به خاطر چیزی مشهور بودن است. مثلا:
he became famous for his novels ( او به خاطر رمان هایش مشهور شد. )
صفت famous گاهی در ساختار famous as something می آید که به معنای به عنوان . . . مشهور بودن است. مثلا:
she was more famous as a writer than as a singer ( او به عنوان نویسنده مشهورتر است تا به عنوان یک خواننده. )
منبع: سایت بیاموز

celebrated
مدیر محترم
خود واژه نامه به روشنی معنی famous را مشهور نوشته است، چرا کاربران دوباره همان معنی را پیشنهادمیدهند و چرا مدیر همۀ آنها را تأیید و منتشر می کند؟ عجیبه واقعا
این رویه به غنی شدن واژه نامه هیچ کمکی نمی کند.
famous = well - known = مشهور / محبوب
infamous = well - known for s. th bad = منفور
Who is very famous is like a pop star and because the person is famous some people say pop and star
معروف / مشهور / سرشناس [ adjective ]
تعریف = known by many people
مثال = Marilyn Monroe was a famous actress
مشهور است
A person who is famous in his work and is superior in skills
فردی که در کار خود مشهور است و در مهارتهای برتر استادی است
واضح تر بخواهیم بگوئیم، میشود ؛ کسی که شناخته شده در دنیا ، مثلا همانند بازیگران ، خواننده ها و. . . . . . . .
به معنی معروف یعنی کسی که به خاطر دستاوردا و کارهاش همه بشناسنش

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس