fantasize

/ˈfæntəˌsaɪz//ˈfæntəˌsaɪz/

معنی: خیال بافی کردن
معانی دیگر: خیال پردازی کردن، به خواب و خیال فرورفتن، وهم پردازی کردن، هوس بافی کردن، هوسبافی کردن she fantasized about marrying the king of the fairies او دربارهی ازدواج با شاه پریان خیالبافی میکرد

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: fantasizes, fantasizing, fantasized
• : تعریف: to indulge in fantasy or daydreams.
مشابه: daydream, dream, fantasy, romance
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to dream up or create a fantasy about; imagine.
مشابه: dream, picture

جمله های نمونه

1. He liked to fantasize that he had won a gold medal.
[ترجمه گوگل]او دوست داشت خیال پردازی کند که مدال طلا گرفته است
[ترجمه ترگمان]دلش می خواست تصور کند که مدال طلا را برده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I tried to fantasize about Christine: those wondering blue eyes, that coppery red hair of hers.
[ترجمه گوگل]سعی کردم در مورد کریستین خیال پردازی کنم: آن چشمان آبی شگفت انگیز، آن موهای قرمز مسی او
[ترجمه ترگمان]سعی کردم در مورد کریستین خیال پردازی کنم؛ چشمان کنجکاو آبی، موهای قرمز مسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Research has shown that men are likely to fantasize far more frequently than women.
[ترجمه گوگل]تحقیقات نشان داده است که مردان بیشتر از زنان خیال پردازی می کنند
[ترجمه ترگمان]تحقیقات نشان داده اند که به احتمال زیاد مردان بیشتر از زنان خیال بافی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I used to fantasize that my real parents were famous movie stars.
[ترجمه گوگل]من عادت داشتم تصور کنم که پدر و مادر واقعی من ستاره های مشهور سینما هستند
[ترجمه ترگمان]من قبلا تصور می کردم که پدر و مادر واقعی من ستاره های سینما معروف بودن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There is a temptation among school reformers to fantasize about the future of schooling.
[ترجمه گوگل]در میان اصلاح‌طلبان مدرسه وسوسه‌ای برای خیال‌پردازی درباره آینده مدرسه وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در میان مصلحان دینی مکتب وسوسه انگیزی وجود دارد که درباره آینده مدرسه خیال بافی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He begins to fantasize that if he tried hard he could shrink to a tiny size and crawl inside the set.
[ترجمه گوگل]او شروع به خیال پردازی می کند که اگر تلاش زیادی کند می تواند به اندازه کوچکی کوچک شود و داخل مجموعه بخزد
[ترجمه ترگمان]شروع به خیال پردازی کرد که اگر سخت تلاش کند می تواند به اندازه یک اندازه کوچک باشد و سینه خیز به داخل قایق بخزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Many men fantasize about sleeping with someone who is not their partner.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردان در مورد خوابیدن با کسی که شریک زندگی آنها نیست خیال پردازی می کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردان درباره خوابیدن با کسی که شریک آن ها نیست، خیال بافی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Boys idolize athletes, and fantasize about playing in the pros.
[ترجمه گوگل]پسرها ورزشکاران را بت می دانند و در مورد بازی در حرفه ای ها خیال پردازی می کنند
[ترجمه ترگمان]پسران ورزش کاران را پرستش می کنند و از بازی کردن در مزایا لذت می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Which women do you fantasize about?
[ترجمه گوگل]در مورد کدام زنان خیال پردازی می کنید؟
[ترجمه ترگمان]در مورد کدوم زن فکر می کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I often fantasize about living in a big house with tennis courts and a swimming pool.
[ترجمه گوگل]من اغلب در مورد زندگی در یک خانه بزرگ با زمین تنیس و یک استخر خیال پردازی می کنم
[ترجمه ترگمان]من اغلب درباره زندگی در یک خانه بزرگ با زمین های تنیس و استخر شنا خیال بافی می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Will be I too will fantasize.
[ترجمه گوگل]آیا من هم خیال پردازی خواهم کرد
[ترجمه ترگمان]منم همینطور خیال پردازی می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I am so curious why you are so fantasize about this woman.
[ترجمه گوگل]من خیلی کنجکاو هستم که چرا اینقدر در مورد این زن خیال پردازی می کنید
[ترجمه ترگمان]من خیلی کنجکاوم که چرا اینقدر در مورد این زن خیال پردازی می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. When you fantasize, it's always about the man who's already in your life.
[ترجمه گوگل]وقتی خیال پردازی می کنید، همیشه در مورد مردی است که از قبل در زندگی شما حضور دارد
[ترجمه ترگمان]وقتی خیال پردازی می کنی، همیشه در مورد مردیه که تو زندگیت هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He likes to fantasize that he have win a gold medal.
[ترجمه گوگل]او دوست دارد خیال پردازی کند که مدال طلا گرفته است
[ترجمه ترگمان]او دوست دارد خیال بافی کند که یک مدال طلا کسب کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خیال بافی کردن (فعل)
build castles in the air, fantasize, romanticize, confabulate, romance

انگلیسی به انگلیسی

• daydream, indulge in reverie, indulge in fantasy; imagine, dream up (also fantasise)
if you fantasize, you think imaginatively about something that you would like to happen but that is unlikely.

پیشنهاد کاربران

خیال پردازی کردن. در عالم خیال مجسم کردن
مثال:
She fantasized about marrying the king of the fairies.
او درباره ازدواج با شاه پریان خیال پردازی می کرد. / او ازدواج با شاه پریان را در عالم خیال مجسم می کرد.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : fantasize
✅️ اسم ( noun ) : fantasy / fantasist
✅️ صفت ( adjective ) : fantastic
✅️ قید ( adverb ) : fantastically
فانتزی ساختن
فَرویریدن = فَر _ ویر_یدن.
خیالپردازی کردن - رویا بافتن ( درمورد چیز خوشایندی که حسرتش رو داریم و اتفاق نمیوفته )
He fantasized about winning the Nobel Prize
هوس کردن

بپرس