fetid

/ˈfetəd//ˈfetɪd/

معنی: گندیده، متعفن، بد بو، دارای بوی زننده
معانی دیگر: بوی ناک، گند ناک، گند دهان

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: fetidly (adv.), fetidness (n.)
• : تعریف: having a foul odor; stinking.
متضاد: fragrant
مشابه: foul, noisome, putrid, rank, rotten

- She opened the window of the sickroom to let the fetid air escape.
[ترجمه گوگل] پنجره اتاق مریض را باز کرد تا هوای کثیف از آن خارج شود
[ترجمه ترگمان] پنجره اتاق بیمار را باز کرد تا هوای متعفن فرار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The air of the room was fetid with stale tobacco smoke.
[ترجمه گوگل]هوای اتاق پر از دود کهنه تنباکو بود
[ترجمه ترگمان]بوی اتاق آکنده از دود توتون مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He could almost feel hot, fetid breath warming his skin.
[ترجمه گوگل]تقریباً می‌توانست احساس کند نفس گرم و کثیفی دارد که پوستش را گرم می‌کند
[ترجمه ترگمان]او تقریبا احساس گرما می کرد، نفسش را گرم می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The black sacks full of fetid rubbish that are to be seen in Lambeth do not meet the eye on entering Wandsworth.
[ترجمه گوگل]کیسه های سیاه پر از زباله های کثیف که قرار است در لمبث دیده شوند، با ورود به واندسورث به چشم نمی آیند
[ترجمه ترگمان]کیسه های سیاه پر از آت و آشغال ها که قرار است در Lambeth دیده شوند با چشم به Wandsworth برخورد نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. For forty years villagers have streamed into its fetid blocks, seeking to escape rural poverty.
[ترجمه گوگل]چهل سال است که روستاییان به بلوک‌های متشنج آن سرازیر شده‌اند و به دنبال فرار از فقر روستایی هستند
[ترجمه ترگمان]به مدت چهل سال، روستائیان به دنبال فرار از فقر روستایی به بلوک های fetid خود سرازیر شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I went into the street where, after the fetid air of the synagogue, I breathed in the fresh air gratefully.
[ترجمه گوگل]به خیابان رفتم که پس از هوای هولناک کنیسه، هوای تازه را با شکرگزاری تنفس کردم
[ترجمه ترگمان]به خیابان رفتم که در آنجا، پس از هوای متعفن کنیسه، در هوای تازه تنفس کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Sickness caused by overcrowding, and the damp, fetid conditions had appalled him.
[ترجمه گوگل]بیماری ناشی از ازدحام بیش از حد، و شرایط مرطوب و کثیف او را وحشت زده کرده بود
[ترجمه ترگمان]Sickness ناشی از شلوغی و هوای مرطوب و متعفن او را به وحشت انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The fetid smell of swamp seeped through the concrete.
[ترجمه گوگل]بوی تند باتلاق از بتن می پیچید
[ترجمه ترگمان]بوی متعفن باتلاق در بتون نفوذ می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Paula of Avila sprouted a particularly fetid growth as a weapon in her armoury.
[ترجمه گوگل]پائولا از آویلا به عنوان یک سلاح در زرادخانه خود رشدی بسیار گیج کننده داشت
[ترجمه ترگمان]پایولا از Avila به عنوان سلاحی که در اسلحه خانه خود به کار برده بود، رشد fetid داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A fetid light blazed from Old Saul's sockets.
[ترجمه گوگل]نور مهیبی از پریزهای شائول پیر می تابید
[ترجمه ترگمان]نور fetid از حدقه سال سول بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her nose twitched to the smell: mouldy and fetid like sweaty clothes left to stew in a plastic bag.
[ترجمه گوگل]دماغش از این بو تکان خورد: کپک زده و کثیف مانند لباس های عرق کرده که در کیسه پلاستیکی برای خورش رها شده اند
[ترجمه ترگمان]بینی اش به بو کشیده شد: کپک زده و متعفن، مثل لباس های خیس عرق، برای تاس کباب در کیسه پلاستیکی باقی مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The fetid water of the foreground is juxtaposed with the pristine rigid form inching into the upper regions of the canvas, forcing one to consider the space in between .
[ترجمه گوگل]آب کثیف پیش‌زمینه با فرم سفت و بکر که در نواحی بالایی بوم قرار گرفته است، در کنار هم قرار می‌گیرد و فرد را مجبور می‌کند تا فضای بین آن را در نظر بگیرد
[ترجمه ترگمان]آب متعفن پیش زمینه با شکل محکم و انعطاف ناپذیر قدیمی که به قسمت های بالایی بوم حرکت کرده همراه می شود و یکی را مجبور می کند که فضای بین این دو را در نظر بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. “The chemical nature of fetid floral odours in stapeliads (Apocynaceae-Asclepiadoideae-Ceropegieae). ” New Phytologist 172: 452-46
[ترجمه گوگل]ماهیت شیمیایی بوهای متعفن گل در صنوبرها (Apocynaceae-Asclepiadoideae-Ceropegieae) گیاه شناس جدید 172: 452-46
[ترجمه ترگمان]\"ماهیت شیمیایی بوی گل متعفن در stapeliads (Apocynaceae - Asclepiadoideae - Ceropegieae)\" (Phytologist - ۴۵۲ - ۴۵۲)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The flowers of the fetid hellebore do not suffer because of the cold.
[ترجمه گوگل]گل های جهنمی متعفن از سرما رنج نمی برند
[ترجمه ترگمان]گله ای of از سرما رنج نمی برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There’s always malarkey lurking, bubbles in the cesspool, fetid bubbles that pop and smell.
[ترجمه گوگل]همیشه مالارکی در کمین است، حباب‌هایی در حوضچه، حباب‌های کثیفی که می‌ترکند و بو می‌دهند
[ترجمه ترگمان]همیشه malarkey در گنداب، bubbles، حباب های متعفن که پاپ و بو می کشند، وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گندیده (صفت)
addle, septic, fetid, putrescent, putrescible

متعفن (صفت)
fetid, odorous, smelly, rancid, stinking, putrid, fuggy, mephitic

بد بو (صفت)
fetid, sticky, unsavory, smelly, odoriferous, gamy, frowsy, reeky, noisome, stinking, funky, stinky, malodorous, frowzy, fuggy, gamey, mephitic

دارای بوی زننده (صفت)
fetid

انگلیسی به انگلیسی

• stinky, smelly, malodorous
fetid water or air has a strong, unpleasant smell; a formal word.

پیشنهاد کاربران

بپرس