flare up

/ˈflerˈəp//fleərʌp/

معنی: خشمگین شدن
معانی دیگر: شعله وری، گر زدن، فروزش، برتابش، خشم ناگهانی، از کوره دررفتن، (بیماری و غیره) عود، (کار و گرفتاری و غیره) تشدید، بروز، اشتعال ناگهانی، غضب ناگهانی خشم ناگهان، جوش، هیجان، تظاهرمختصر، هیاهوی شادمانی

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to suddenly burst forth in anger.
مشابه: blow up
اسم ( noun )
حالات: flare-ups
(1) تعریف: a sudden eruption of light or fire.

(2) تعریف: any sudden action or display of emotion.

(3) تعریف: a sudden outbreak or intensification of something, such as a disease.
مشابه: explosion, outbreak

جمله های نمونه

1. a flare-up of disputes among workers and the management
بروز ناگهانی اختلاف نظر بین کارگران و کارفرمایان

2. a sharp flare-up of the dying fire
زبانه کشی تند آتش در حال تمام شدن

3. she struck her brother in a flare-up of fury
در موجی از خشم برادر خود را زد.

4. The dispute could flare up into a major crisis.
[ترجمه گوگل]این اختلاف می تواند به یک بحران بزرگ تبدیل شود
[ترجمه ترگمان]این اختلاف می تواند منجر به یک بحران بزرگ شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Trouble may flare up in the big cities.
[ترجمه گوگل]ممکن است مشکلات در شهرهای بزرگ شعله ور شود
[ترجمه ترگمان]این مشکلات ممکن است در شهرهای بزرگ شعله ور شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They were the sort of conflicts that frequently flare up along any ill-defined border which is straddled by farming communities.
[ترجمه گوگل]آنها نوعی درگیری بودند که اغلب در امتداد هر مرز نامشخصی که در میان جوامع کشاورز قرار دارد شعله ور می شود
[ترجمه ترگمان]آن ها از نوع درگیری هایی بودند که اغلب در امتداد هر مرز مشخصی که در میان جوامع کشاورزی قرار دارد، شعله ور می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. My allergies tend to flare up in humid weather.
[ترجمه گوگل]آلرژی‌های من در هوای مرطوب تشدید می‌شوند
[ترجمه ترگمان]آلرژی من در آب و هوای مرطوب بالا می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This bloody border war could flare up any day now.
[ترجمه گوگل]این جنگ خونین مرزی می تواند هر روز شعله ور شود
[ترجمه ترگمان]این جنگ لعنتی دیگر هر روز ممکن بود شعله ور شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A few stars on the road to dwarfhood flare up briefly from time to time.
[ترجمه گوگل]چند ستاره در جاده کوتوله شدن هر از گاهی به طور خلاصه شعله ور می شوند
[ترجمه ترگمان]چند ستاره در جاده به سرعت از زمان به بعد بالا می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Even the most radical flare up at this infamous proposal of the Communists.
[ترجمه گوگل]حتی رادیکال ترین شعله ور شدن در این پیشنهاد بدنام کمونیست ها
[ترجمه ترگمان]حتی the ها در این پیشنهاد بدنام از کمونیست ها مطرح می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You need not flare up merely because I mentioned your work.
[ترجمه گوگل]لازم نیست فقط به این دلیل که من به کار شما اشاره کردم، شعله ور شوید
[ترجمه ترگمان]فقط به خاطر این که به کارت اشاره کردم لازم نیست خودت رو جمع و جور کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He looked as if he was about to flare up.
[ترجمه گوگل]طوری به نظر می رسید که انگار می خواهد شعله ور شود
[ترجمه ترگمان]طوری به نظر می رسید که انگار می خواست flare کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There's no call for you to flare up at such a slight thing.
[ترجمه گوگل]هیچ تماسی برای شعله ور شدن در چنین چیزی کوچک وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]هیچ تماسی با چنین چیزی وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You need not flare up merely because he mentioned your work.
[ترجمه گوگل]لازم نیست فقط به این دلیل که او به کار شما اشاره کرد، شعله ور شوید
[ترجمه ترگمان]فقط به خاطر این که به کارت اشاره کرد، لازم نیست خود را تیز کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I do not like to see your passion flare up so easily.
[ترجمه گوگل]من دوست ندارم شور و اشتیاق تو را به این راحتی شعله ور کنم
[ترجمه ترگمان]دوست ندارم به این راحتی passion را ببینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خشمگین شدن (فعل)
rage, flare up, get angry

انگلیسی به انگلیسی

• explode; be enthusiastic

پیشنهاد کاربران

شعله ور شدن
جوشی شدن
به جوش آمدن.
خشمگین شدن؛ خون به جوش آمدن.
زبان کشیدن ( شعله ی آتش )
1. عود کردن، دوباره شروع شدن ( بیماری )
2. سوختن
3. بدتر شدن، شدیدتر شدن، بالا گرفتن
4. خشمگین شدن، عصبانی شدن
شعله وری
زبانه کشیدن ناگهانی اتیش{رو به بالا }
۱. خشونت نشان دادن
۲. عود کردن بیماری
در متون پزشکی و یا مربوط به بیماری به معنی
عود کردن بیماری یا بازگشتن بیماری است
بازگشت بیماری. عود کردن
My arthritis has flared up again.
دل پیچه

بپرس