flexibility

/ˌfleksəˈbɪləti//ˌfleksəˈbɪlɪti/

معنی: تورق، انعطاف پذیری، انعطاف، قابلیت انعطاف
معانی دیگر: خمش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the capability of bending easily, or being bent easily, and not breaking.

- These shoes are comfortable because of the flexibility of the soles.
[ترجمه گوگل] این کفش ها به دلیل انعطاف پذیری زیره راحت هستند
[ترجمه ترگمان] این کفش ها به خاطر انعطاف پذیری پاشنه کفش راحت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. at this juncture in the negotiations we must all show patience and flexibility
در این نقطه ی حساس مذاکرات همه ی ما باید صبر و انعطاف داشته باشیم.

2. The regulations do not permit much flexibility.
[ترجمه گوگل]مقررات انعطاف پذیری زیادی را اجازه نمی دهد
[ترجمه ترگمان]این مقررات به انعطاف زیادی اجازه نمی دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Employees expect flexibility in the workplace.
[ترجمه گوگل]کارکنان انتظار انعطاف پذیری در محل کار را دارند
[ترجمه ترگمان]کارکنان انتظار انعطاف پذیری در محل کار را دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Police work involves a considerable degree of flexibility and discretion.
[ترجمه گوگل]کار پلیس مستلزم میزان قابل توجهی از انعطاف و اختیار است
[ترجمه ترگمان]کار پلیس شامل میزان قابل توجهی از انعطاف پذیری و احتیاط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Her great strength lies in her flexibility.
[ترجمه گوگل]قدرت بزرگ او در انعطاف پذیری او نهفته است
[ترجمه ترگمان]قدرت عظیم او در انعطاف پذیری او نهفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There has got to be a degree of flexibility.
[ترجمه گوگل]باید میزانی از انعطاف پذیری وجود داشته باشد
[ترجمه ترگمان]باید کمی انعطاف پذیری داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The advantage of this system is its flexibility.
[ترجمه گوگل]مزیت این سیستم انعطاف پذیری آن است
[ترجمه ترگمان]مزیت این سیستم انعطاف پذیری آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Flexibility is intrinsic to creative management.
[ترجمه گوگل]انعطاف پذیری ذاتی مدیریت خلاق است
[ترجمه ترگمان]انعطاف پذیری ذاتی برای مدیریت خلاق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The flexibility of distance learning would be particularly suited to busy managers.
[ترجمه گوگل]انعطاف پذیری آموزش از راه دور به ویژه برای مدیران پرمشغله مناسب است
[ترجمه ترگمان]انعطاف پذیری یادگیری از راه دور به طور خاص برای مدیران درگیر مناسب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You have considerable flexibility in this job and can choose how to do things.
[ترجمه گوگل]شما در این شغل انعطاف پذیری قابل توجهی دارید و می توانید نحوه انجام کارها را انتخاب کنید
[ترجمه ترگمان]شما در این شغل انعطاف پذیری قابل توجهی دارید و می توانید نحوه انجام کارها را انتخاب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Flexibility of approach is an important prerequisite to successful learning.
[ترجمه گوگل]انعطاف پذیری رویکرد یک پیش نیاز مهم برای یادگیری موفق است
[ترجمه ترگمان]انعطاف پذیری رویکرد پیش نیاز مهم یادگیری موفق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There is a need for greater flexibility in the way the network is managed.
[ترجمه گوگل]نیاز به انعطاف پذیری بیشتر در نحوه مدیریت شبکه وجود دارد
[ترجمه ترگمان]نیاز به انعطاف بیشتر در روش مدیریت شبکه وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. An overdraft provides increased flexibility but at a higher cost.
[ترجمه گوگل]اضافه برداشت باعث افزایش انعطاف پذیری اما با هزینه بیشتر می شود
[ترجمه ترگمان]موجودی که بیشتر از موجودی خود برداشت می کند، انعطاف پذیری بالایی دارد اما هزینه بالاتری دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You can improve your flexibility by exercising.
[ترجمه گوگل]شما می توانید انعطاف پذیری خود را با ورزش افزایش دهید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید با ورزش کردن انعطاف پذیری خود را بهبود بخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تورق (اسم)
ductility, lamination, flexibility, malleability

انعطاف پذیری (اسم)
flexibility

انعطاف (اسم)
plasticity, inflection, inflexion, intorsion, flexibility

قابلیت انعطاف (اسم)
flexibility, malleability, pliability

تخصصی

[حسابداری] قابلیت انعطاف
[عمران و معماری] انعطاف پذیری - خمش پذیری - انعطاف - سازگاری - قابلیت انعطاف
[برق و الکترونیک] انعطاف پذیری
[زمین شناسی] انعطاف پذیری، خمش پذیری، انعطاف، سازگاری، قابلیت انعطاف
[نساجی] انعطاف پذیری - انعطاف - قابلیت انحنا - نرمی - خمیدگی
[ریاضیات] انعطاف پذیری، خم پذیری، نرمی، خمش، قابلیت انعطاف
[پلیمر] انعطاف پذیری

انگلیسی به انگلیسی

• elasticity, pliability, ability to bend or be bent

پیشنهاد کاربران

۱. نرمش. انعطاف پذیری. قابلیت انعطاف. تغییر پذیر. قابل تغییر. ۲. قابلیت انحنا. خم شوندگی. نرمی
مثال:
These shoes are comfortable because of the flexibility of the soles.
این کفشها بخاطر نرمش {و خم شوندگی} کف هایش راحت هستند.
انعطاف ، انعطاف پذیری
I have no good flexibility , after all I can to do every work that i want whitout restriction
من انعطاف پذیری خوبی ندارم ، با این وجود می توانم هر کاری که میخواهم را بدون محدودیت انجام دهم
راحتی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : flex
✅️ اسم ( noun ) : flexion ( flection ) / flexibility / flexor / flex / flexure / flexuosity
✅️ صفت ( adjective ) : flexible / flexuous / flexural / flexed / flexile
✅️ قید ( adverb ) : flexibly
نرمش
تغییرپذیری

My flexibility in accepting the man's words of my life is better
انعطاف پذیری من در پذیرش سخنان مرد از زندگی من بهتر است
نرمی،
Opposites: Rigidity, Stiffness
مهندسی عمران سازه و زلزله : ماتریس نرمی

بپرس