flimsy

/ˈflɪmzi//ˈflɪmzi/

معنی: ناک، سست، بی دوام، شل و ول
معانی دیگر: (نازک و بدساخت و کم دوام) پیزری، زپرتی، پوشالی، سست و بی دوام، زود خراب شو، ناپایا، غیرموجه، ناپذیرفتنی، بیخودی، بی اثر، (انگلیس) کاغذ نازک (که سابقا نسخه های دوم و سوم را روی آن با کاغذ کاربن ماشین می کردند)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: flimsier, flimsiest
(1) تعریف: not solid or substantial; fragile; weak.
مترادف: fragile, insubstantial, rickety, unsubstantial, weak
متضاد: solid, sound, stout, strong, sturdy, substantial
مشابه: delicate, diaphanous, filmy, frail, jerry-built, light, ramshackle, shabby, shaky, sheer, shoddy, sleazy, slight, tenuous, thin

- The child was cold in her flimsy nightgown.
[ترجمه گوگل] کودک در لباس خواب شلخته اش سرد بود
[ترجمه ترگمان] بچه در پیراهن خوابش سرد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- That flimsy chair won't hold your weight.
[ترجمه گوگل] آن صندلی سست وزن شما را تحمل نمی کند
[ترجمه ترگمان] اون صندلی سست وزن تو رو نگه نمی داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: lacking soundness or credibility; inadequate.
مترادف: feeble, inadequate, weak
متضاد: sound, strong
مشابه: foolish, frail, idle, ineffective, paltry, poor, shaky, shallow, superficial, thin, trifling, trivial, unsubstantial, worthless

- The student's flimsy piece of reasoning failed to impress the professor.
[ترجمه محمد کاشی] دلایل غیرعقلانی دانشجو، استاد را تحت تاثیر قرار نداد.
|
[ترجمه گوگل] استدلال ضعیف دانشجو نتوانست استاد را تحت تأثیر قرار دهد
[ترجمه ترگمان] سخنان سست و سست دانشجو نتوانست استاد را تحت تاثیر قرار دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Do you expect me to believe that flimsy excuse?
[ترجمه گوگل] آیا توقع داری که من آن بهانه ی سخیف را باور کنم؟
[ترجمه ترگمان] انتظار داری باور کنم این بهونه الکی بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
حالات: flimsies
مشتقات: flimsily (adv.), flimsiness (n.)
• : تعریف: a very thin, light paper, used esp. for copies, or the copy printed on such paper.

جمله های نمونه

1. flimsy efforts
کوشش های بی اثر

2. flimsy excuses
بهانه های ناموجه

3. flimsy shacks
کلبه های سرهم بندی شده (معمار سازی شده)

4. flimsy shoes
کفش بی دوام

5. She felt cold in her flimsy dress.
[ترجمه گوگل]در لباس شلخته اش احساس سرما می کرد
[ترجمه ترگمان]او در لباس سست و سست خود احساس سرما می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You won't be warm enough in that flimsy dress.
[ترجمه گوگل]با آن لباس شلخته به اندازه کافی گرم نخواهی بود
[ترجمه ترگمان]تو به اندازه کافی توی اون لباس شل وول به اندازه کافی گرم نخواهی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The storm flattened the flimsy wooden huts that the villagers lived in.
[ترجمه گوگل]طوفان کلبه های چوبی شلخته ای را که روستاییان در آن زندگی می کردند صاف کرد
[ترجمه ترگمان]توفان کلبه های چوبی سست را که روستاییان در آن زندگی می کردند مسطح کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The flimsy structure of the vehicle could not withstand even mild impacts.
[ترجمه گوگل]ساختار سست خودرو حتی در برابر ضربات خفیف هم مقاومت نمی کرد
[ترجمه ترگمان]ساختار سست وسیله نقلیه نمی تواند در برابر تاثیرات ملایم مقاومت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The evidence against him is extremely flimsy .
[ترجمه گوگل]شواهد علیه او بسیار ضعیف است
[ترجمه ترگمان] مدارک علیه اون بشدت سست و سست هستن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We spent the night in a flimsy wooden hut.
[ترجمه گوگل]شب را در یک کلبه چوبی سست گذراندیم
[ترجمه ترگمان]شب را در یک کلبه چوبی زواردررفته سپری کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Only a flimsy barrier stops the crowd from spilling onto the field.
[ترجمه گوگل]فقط یک مانع ضعیف مانع از ریختن جمعیت به زمین می شود
[ترجمه ترگمان]فقط یک مانع سست جلوی جمعیت را می گیرد تا به زمین بیاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This was a particularly flimsy sounding rationale coming from Martinez, who took such a dim view of his students' prospects.
[ترجمه گوگل]این منطق به‌ویژه ضعیف به نظر می‌رسید که از مارتینز می‌آمد، که دیدگاهی ضعیف نسبت به آینده شاگردانش داشت
[ترجمه ترگمان]این یک منطقی به نظر می رسید که از مارتینز می آید، چه کسی این دیدگاه مبهم را از آینده دانش آموزانش به دست آورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She punched tiny discs from a flimsy sheet of iron foil and placed them in the anvil.
[ترجمه گوگل]او دیسک های کوچکی را از یک ورق آهنی شل و ول کرد و آنها را در سندان گذاشت
[ترجمه ترگمان]او دیسک های کوچکی را از ورق نازک فویل اهنی مشت کرد و آن ها را روی سندان گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Do you have a flimsy, glass-panelled back door?
[ترجمه گوگل]آیا یک درب پشتی شل و ول با صفحه شیشه ای دارید؟
[ترجمه ترگمان]تو یه در پشتی دار و شیشه ای داری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Homeless men huddled beneath flimsy blankets on the sidewalk.
[ترجمه گوگل]مردان بی خانمان زیر پتوهای شلخته در پیاده رو جمع شده بودند
[ترجمه ترگمان]مردان بی خانمان زیر پتوهای سست در پیاده رو ازدحام کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ناک (اسم)
flimsy

سست (صفت)
doddered, effeminate, flaggy, weak, feeble, torpid, asthenic, loose, frail, flimsy, slack, atonic, slow, insecure, sleazy, floppy, lax, idle, lazy, indolent, slothful, groggy, remiss, washy, wishy-washy, inactive, slumberous, slumbery, feckless, flabby, flaccid, languid, slumbrous, lethargic, shaky, rickety, rattletrap, wonky, supine, tottery

بی دوام (صفت)
fugacious, flimsy, fugitive, brittle, ephemeral, horary, short-lived

شل و ول (صفت)
flaggy, flimsy, flabby, flappy, flyaway, flaccid

انگلیسی به انگلیسی

• thin paper, paper used for copies
delicate, thin; frail, fragile; insubstantial; poorly made or constructed
something that is flimsy is easily damaged because it is badly made or made of a weak material.
a flimsy excuse or flimsy evidence is not very good or convincing.
flimsy cloth or clothing is thin and does not give much protection.

پیشنهاد کاربران

ناموجه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : flimsiness
✅️ صفت ( adjective ) : flimsy
✅️ قید ( adverb ) : flimsily
بی پایه و اساس، بدون مدرک و دلیل معتبر،
درِ پیت
الکی
آبکی
سست و لرزان
شکننده
سرهم بندی شده
بی مایه
So old, in poor condition or built poorly that is falling apart
• Flimsy houses
• Flimsy excuses
شل و ول
Their flimsy tent offered little protection against the severe storm
نازک. شکننده. قانع نکردن. پیمان بی اساس
ضعی، غیرقابل قبول، پُر ایراد
صفت:
insubstantial and easily damaged. نامطلوب و به راحتی آسیب پذیر.
"a flimsy barrier""یک مانع شکننده"
( of clothing ) very light and thin. ( لباس ) بسیار سبک و نازک است.
( of a pretext or account ) weak and unconvincing. ضعیف و غیر قابل تحسین است.
...
[مشاهده متن کامل]

اسم:
a document, especially a copy, made on very thin paper. سند یا اوراقی از کاغذ بسیار نازک ( ویژه ) ساخته شده.
"credit - card flimsies" کارت اعتباری
very thin paper. کاغذ بسیار نازک
"sheets of yellow flimsy"

بپرس