flipping

جمله های نمونه

1. a small bird flipping over the rocks
پرنده ی کوچکی که روی صخره ها به راست و چپ می رفت.

2. It's too flipping cold to go outside!
[ترجمه akbarnia] هوا برای بیرون رفتن خیلی سرده
|
[ترجمه گوگل]هوا خیلی سرد است برای بیرون رفتن!
[ترجمه ترگمان]هوا خیلی سرد است که بیرون بروم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This is such a flipping horrible picture.
[ترجمه گوگل]این یک عکس وحشتناک است
[ترجمه ترگمان]این عکس وحشتناکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You'll do as you're flipping well told!
[ترجمه learner] شما عینا اونی که بهتون گفته شده را انجام میدید .
|
[ترجمه گوگل]شما همانطور که خوب می گویید انجام می دهید!
[ترجمه ترگمان]همون کاری رو که گفتی انجام میدی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Don't go flipping your lid.
[ترجمه گوگل]درب خود را برنگردانید
[ترجمه ترگمان]نرو lid رو تکون نده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There's quite an art to flipping pancakes.
[ترجمه گوگل]چرخاندن پنکیک بسیار هنر است
[ترجمه ترگمان]یه هنر دیگه هم هست که واسش پنکیک درست کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She sat idly flipping through the pages of a fashion magazine.
[ترجمه گوگل]او بیکار نشسته بود و صفحات یک مجله مد را ورق می زد
[ترجمه ترگمان]او بی کار نشسته بود و صفحات مجله مد روز را ورق می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I even washed the flipping bed sheets yesterday.
[ترجمه گوگل]من حتی دیروز ملحفه های تخت را شستم
[ترجمه ترگمان] من حتی دیروز ملافه رو هم شستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Then he walked out, flipping the lights off.
[ترجمه گوگل]سپس بیرون رفت و چراغ ها را خاموش کرد
[ترجمه ترگمان]سپس بیرون رفت و چراغ ها را خاموش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was flipping through a magazine in the living room.
[ترجمه گوگل]در اتاق نشیمن داشت مجله ای را ورق می زد
[ترجمه ترگمان]داشت یه مجله توی اتاق نشیمن ورق می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The chameleon on the mirror flipping without rest slips into some deranged state far from sanity.
[ترجمه گوگل]آفتاب‌پرست روی آینه که بدون استراحت می‌چرخد، به حالتی آشفته و به دور از سلامت عقل می‌لغزد
[ترجمه ترگمان]The روی آینه بدون باقی مانده از سلامت عقل را در یک حالت عصبی دور انداخته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. What flipping awful weather!
[ترجمه گوگل]چه هوای افتضاحی!
[ترجمه ترگمان]چه هوای وحشتناکی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Flipping the Rig From the clew first position release your back hand and place it on the mast below the boom.
[ترجمه گوگل]چرخاندن دکل از موقعیت اول دست پشت خود را رها کرده و روی دکل زیر بوم قرار دهید
[ترجمه ترگمان]قسمت اول به Rig را حفظ کن، از اولین موضع خط your را رها کن و آن را روی دکل در زیر غرش بوم قرار بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. MPEG-2 will succeed MPEG- but not by flipping a factory switch.
[ترجمه گوگل]MPEG-2 موفق خواهد شد MPEG- اما نه با چرخاندن سوئیچ کارخانه
[ترجمه ترگمان]MPEG - ۲ جانشین MPEG خواهد شد - اما نه با تغییر دادن سوئیچ یک کارخانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[سینما] بر زدن برای به حرکت درآوردن تصویر / ورق زدن

انگلیسی به انگلیسی

• turning of a graphic object from left to right or from top to bottom (computers)
you can use flipping to emphasize the following word, especially when you are annoyed; used in informal speech.

پیشنهاد کاربران

[اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال]
‏فلیپینگ
یک استراتژی سرمایه گذاری که در آن چیزی را با هدف فروش مجدد برای کسب سود، معمولا در مدت زمان کوتاهی خریداری می کنید.
بعد از Stomach اگر بیاد یعنی به معنای اینکه خروجی معده برگشته به سمت عقب وبه دیواره معده چسپیده
Flipping mattress: If you should do It, how often
?Do I need to rotate or flip my mattress
. I even washed the flipping bed sheets
- برگردوندن تشک تختخواب: آیا باید انجامش بدید، هر چند وقت یکبار
...
[مشاهده متن کامل]

- آیا باید بچرخونم یا برگردونم تشکم را ( rotate اشاره به این داره که از همین طرفی که هس 180 درجه بچرخونیم. ولی flip اشاره میکنه به اینکه برگردونیم کامل از اونطرف و طرف دیگر را استفاده کنیم.
- من به یک میزان شستم اون سمت ملافه تخت را ( هر دوسمت ملافه را به یک میزان شستم )

یه استفاده اش : تاکید بر صفتی که همراهش میاد
flipping awful : خیلی وحشتناک
flipping cold : خیلی سرد
flipping horrible : خیلی ترسناک
● Flip: برگردوندن، عوض کردن
که خوب میتونه ing هم بگیره و همین معمی رو بده
● flipping
این خودش مجزا یک جور صفت هست به معنی "کوفتی"
مثلا این خودکار کوفتی بازم کار نمیکنه
بسته به کانتکست، میشه تغییر موضع یا تغییر عقیده هم معنی کرد.
مثلا شما اول طرفدار استقلال بودی، بعد یهو طرفدار پرسپولیس بشی.
ووقتی یک حالت یا موقعیتی که معمول و عرف است ، جابجا بشود از این کلمه استفاده مشود. ، مثل وقتی نقش معلم و دانش اموز جابجا شود می گوییم flipping , شده.
فلیپینگ
فلیپینگ به خرید دارایی با دوره نگهداری کوتاه با هدف فروش آن برای کسب سود سریع به جای نگهداری برای افزایش ارزش بلندمدت اشاره دارد. Flipping اغلب برای توصیف معاملات کوتاه مدت املاک و همچنین فعالیت های برخی از سرمایه گذاران در عرضه های عمومی اولیه ( IPO ) استفاده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

Flipping refers to purchasing an asset with a short�holding period�with the intent of selling it for a quick profit rather than holding on for long - term appreciation. Flipping is most often used to describe short - term real estate transactions as well as the activities of some investors in�initial public offerings� ( IPO ) .

برعکس کردن یک چیز . . .
تغییر مکان
بساز و بنداز ( در عرصهٔ ساخت وساز ) ؛ بخر و بنداز ( در عرصهٔ همهٔ کالاها به طور عام )
ورق زدن
عوض کردن
لعنتی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس