florid

/ˈflɔːrəd//ˈflɒrɪd/

معنی: پرگل، پوشیده از گل، گلگون، سلیس وشیوا
معانی دیگر: سرخ، گل رنگ، (هنر) پر تزیین و تصنع، دژآذین

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: floridly (adv.), floridity (n.), floridness (n.)
(1) تعریف: of the skin, red or ruddy in color.
مترادف: reddish, rosy, rubicund, ruddy, sanguine
متضاد: pale, pallid
مشابه: blowzy, blushing, flush, flushed

- He was a man of florid complexion.
[ترجمه گوگل] او مردی بود که رنگ و بویی پر رنگ داشت
[ترجمه ترگمان] چهره اش گلگون بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: highly ornamented; flowery; elaborate.
مترادف: flamboyant, flowery, ornate, rococo, showy
متضاد: plain, stark
مشابه: baroque, busy, elaborate, flashy, garish, gaudy, luxuriant, ostentatious, overwrought

- She finds his writing lush and poetical, but I find it too florid and keep wishing he'd move the story along.
[ترجمه گوگل] او نوشته‌های او را شاداب و شاعرانه می‌داند، اما من آن را بیش از حد شلوغ می‌دانم و آرزو می‌کنم که او داستان را پیش ببرد
[ترجمه ترگمان] او نوشته های او را با ادبی و شاعرانه پیدا می کند، اما من آن را بسیار سرخ می یابم و آرزو می کنم که ای کاش آن داستان را پیش کشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the florid cheeks of mehri's children
گونه های گلگون بچه های مهری

2. some poets of the indian style have florid poems
برخی از شعرای سبک هندی اشعار پرتصنعی دارند.

3. Years of heavy drinking had given Alison a florid complexion.
[ترجمه گوگل]سال‌ها نوشیدن زیاد الکل به آلیسون چهره‌ای شکوفا کرده بود
[ترجمه ترگمان]سال هایی از نوشیدن سنگین چهره آلیسون را گلگون کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Tears were flowing over his florid face.
[ترجمه گوگل]اشک روی صورتش سرازیر شده بود
[ترجمه ترگمان]اشک از چهره گلگون او جاری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Jacobs was a stout, florid man.
[ترجمه گوگل]جیکوبز مردی تنومند و پرشور بود
[ترجمه ترگمان]جیکوبز یک مرد تنومند و گلگون بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was a tall stout man with a florid complexion, who looked well in vestments seen from a distance.
[ترجمه گوگل]او مردی قدبلند و تنومند با چهره‌ای شکوفا بود که در لباس‌هایی که از دور دیده می‌شد به خوبی به نظر می‌رسید
[ترجمه ترگمان]مردی بلندقامت و تنومند بود با چهره ای گلگون که از فاصله دور دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But for all his jaundiced egoism and florid cynicism, Rice is not a bad man.
[ترجمه گوگل]اما رایس با وجود تمام خودخواهی های زرد و بدبینی شعله ورش، مرد بدی نیست
[ترجمه ترگمان]اما برای همه خودخواهی jaundiced و cynicism، رایس آدم بدی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You get upset in the most florid ways, the most extreme hyperbole.
[ترجمه گوگل]شما به طغیان‌ترین راه‌ها، شدیدترین هذل‌گویی، ناراحت می‌شوید
[ترجمه ترگمان] تو از همه ways، بیشتر اغراق می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Relapse of florid symptoms and possibly their first onset can be precipitated by stressful events.
[ترجمه گوگل]عود علائم شکوفایی و احتمالاً اولین شروع آنها می تواند با رویدادهای استرس زا تسریع شود
[ترجمه ترگمان]بازگشت نشانه های پر گل و احتمالا اولین حمله آن ها را می توان با رویداده ای پر استرس تسریع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The later florid accounts of altruism and sacrifice by and about missionaries do not do justice to the range of human impulses.
[ترجمه گوگل]روایت‌های پرشور بعدی از نوع‌دوستی و فداکاری توسط مبلغان و در مورد آن‌ها عدالت را در مورد طیف انگیزه‌های انسانی رعایت نمی‌کند
[ترجمه ترگمان]بعد از آن، صورت پر گل نوع دوستی و فداکاری از طرف و در مورد مبلغین مذهبی، عدالت را در مورد محدوده انگیزه های انسانی انجام نمی دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was a handsome person in his florid, full-fed way, ruddy and brown-haired and aware of his consequence.
[ترجمه گوگل]او فردی خوش‌تیپ بود، به شیوه‌ی شکوفا، سیراب، سرخ‌رنگ و مو قهوه‌ای و از عواقب خود آگاه بود
[ترجمه ترگمان]او مرد خوش قیافه ای بود، با چهره ای گلگون، سرخ و قهوه ای، و از اهمیت خود آگاه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The bedhead was florid and overblown, its shiny walnut carvings reaching almost to the ceiling.
[ترجمه گوگل]سر تخت گلدار و بیش از حد دمیده بود و حکاکی های براق گردوی آن تقریباً تا سقف می رسید
[ترجمه ترگمان]The پر گل و پر زرق و برق بود و حکاکی های درخشان آن تقریبا به سقف می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He was a good-looking man, if a little florid, and an officer of the old school.
[ترجمه گوگل]او مردی خوش قیافه بود، اگر اندکی پرجنب و جوش، و از افسران مدرسه قدیمی بود
[ترجمه ترگمان]او مرد خوش قیافه ای بود، اگر یک گل سرخ و یک افسر مدرسه قدیمی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We count the florid banknotes and hand them over across the desk.
[ترجمه گوگل]اسکناس‌های گلدار را می‌شماریم و آن‌ها را روی میز تحویل می‌دهیم
[ترجمه ترگمان]اسکناس ها را روی میز جمع می کنیم و آن ها را روی میز می گذاریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Alexei Volkov had the unkempt beard, florid complexion, and wild eyes of a survivalist.
[ترجمه گوگل]الکسی ولکوف ریش‌های نامرتب، چهره‌ای گل‌دار و چشم‌های وحشی مانند یک بقا داشت
[ترجمه ترگمان]آل کسی Volkov، ریش ژولیده و چهره گلگون و چشمان وحشی خود را داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پرگل (صفت)
bloomy, floriferous, flowery, florid

پوشیده از گل (صفت)
florid

گلگون (صفت)
rosy, florid, ruddy, roseate, rose-colored, rose-coloured

سلیس وشیوا (صفت)
florid

انگلیسی به انگلیسی

• reddish, rosy; flowery; ornate; showy
something that is florid is complicated and extravagant rather than plain and simple; used showing disapproval; a literary word.
someone who is florid has a red face; a literary word.

پیشنهاد کاربران

شدید
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : floridness
✅️ صفت ( adjective ) : florid
✅️ قید ( adverb ) : floridly
GRE meaning = elaborately or excessively intricate or complicated
his florid language precluded all the scholars from understanding what he was driving at, let alone the audience
3 Medicine
( of a disease or its manifestations
) occurring in a fully developed form:
florid symptoms of psychiatric disorder.
توسعه یافته
خاص، ویژه
having a red or flushed complexion.
"a stout man with a florid face"
تمام و کمال

بپرس