format

/ˈfɔːrˌmæt//ˈfɔːmæt/

معنی: قطع، هیئت، نسبت، قالب، اندازه شکل، قالب بندی کردن
معانی دیگر: (اندازه و شکل و نوع حروف و نوع کاغذ و حاشیه بندی و فواصل سطرهای صفحه یا کتاب یا جزوه و غیره) صفحه آرایی، قطع کتاب، شکل صفحه (در مقایسه با محتوای آن)، دیس پردازی، (برنامه ی تلویزیونی و غیره) طرح، دیسمندی، (کامپیوتر) آرایش، فورمت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the way in which something is arranged or organized.

- An encyclopedia uses an alphabetical format to display information.
[ترجمه گوگل] یک دایره المعارف از قالب الفبایی برای نمایش اطلاعات استفاده می کند
[ترجمه ترگمان] یک دانشنامه برای نمایش اطلاعات از قالب الفبایی استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The test used a multiple-choice format.
[ترجمه گوگل] در این آزمون از قالب چند گزینه ای استفاده شد
[ترجمه ترگمان] این تست از فرمت چند انتخاب استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the overall appearance and design of a publication.
مشابه: layout

- We're changing the format of the magazine to give it a fresher look.
[ترجمه گوگل] ما در حال تغییر قالب مجله هستیم تا ظاهری تازه‌تر به آن بدهیم
[ترجمه ترگمان] ما در حال تغییر شکل مجله هستیم تا یک ظاهر جدیدتر به آن بدهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: in computers, the arrangement of data for input or output.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: formats, formatting, formatted
(1) تعریف: in computers, to produce in a particular arrangement, as in the disposition of symbols or bytes so as to be readable by a specific program.

(2) تعریف: to arrange or organize so that a particular appearance is achieved.

- The text will need to be formatted so that it looks more professional.
[ترجمه گوگل] متن باید طوری قالب بندی شود که حرفه ای تر به نظر برسد
[ترجمه ترگمان] متن باید قالب بندی شود تا حرفه ای بیشتری به نظر برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the format of a book
دیس پردازی کتاب

2. the content of the letter is good but its format must be improved
محتوای نامه خوب است ولی طرح و شکل صفحات آن باید اصلاح شود.

3. It's the same book, but a new format.
[ترجمه گوگل]این همان کتاب است، اما یک قالب جدید
[ترجمه ترگمان]این همان کتاب است، اما یک فرمت جدید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The exercise-with-answer-key format makes the book suitable for self-study.
[ترجمه گوگل]فرمت تمرین با جواب کلید کتاب را برای خودآموزی مناسب می کند
[ترجمه ترگمان]فرمت کلید - پاسخ، کتاب را برای مطالعه خود مناسب می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I had met with him to explain the format of the programme and what we had in mind.
[ترجمه گوگل]با او ملاقات کرده بودم تا در مورد قالب برنامه و آنچه در ذهنمان بود توضیح دهم
[ترجمه ترگمان]من با او ملاقات کرده بودم تا فرمت برنامه و آنچه در ذهن داشتیم را توضیح دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The meeting will have the usual format - introductory session, group work and then a time for reporting back.
[ترجمه گوگل]این جلسه فرمت معمولی خواهد داشت - جلسه مقدماتی، کار گروهی و سپس زمانی برای گزارش
[ترجمه ترگمان]این نشست شامل جلسه معمول، جلسه مقدماتی، کار گروهی و سپس زمان برای گزارش دهی خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The images are stored in a digital format within the database.
[ترجمه گوگل]تصاویر در قالب دیجیتال در پایگاه داده ذخیره می شوند
[ترجمه ترگمان]تصاویر در فرمت دیجیتال در داخل پایگاه داده ذخیره می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They've brought out the magazine in a new format.
[ترجمه گوگل]آنها مجله را در قالب جدیدی آورده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها مجله را با فرمت جدید بیرون آورده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The format of the meeting was such that everyone could ask a question.
[ترجمه گوگل]قالب جلسه به گونه ای بود که همه می توانستند سوال بپرسند
[ترجمه ترگمان]فرمت جلسه به گونه ای بود که همه می توانستند از آن ها سوال بپرسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The new format has unanimous support and could be introduced next season.
[ترجمه گوگل]فرمت جدید به اتفاق آرا پشتیبانی می شود و می تواند فصل آینده معرفی شود
[ترجمه ترگمان]این فرمت جدید حمایت همه را جلب کرده و فصل بعدی را می توان معرفی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The courses were run to a consistent format.
[ترجمه گوگل]دوره ها در قالب یکنواخت برگزار شد
[ترجمه ترگمان]این دوره ها به یک فرمت منسجم هدایت می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The files are stored in Mac format.
[ترجمه گوگل]فایل ها با فرمت مک ذخیره می شوند
[ترجمه ترگمان]پرونده ها در قالب مک ذخیره می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The exam format has been changed to include multiple choice questions.
[ترجمه گوگل]فرمت آزمون به گونه ای تغییر یافته است که شامل سوالات چند گزینه ای می شود
[ترجمه ترگمان]فرمت آزمون برای گنجاندن سوالات انتخاب چندگانه تغییر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The US comedy format was gradually imported to UK screens.
[ترجمه گوگل]قالب کمدی ایالات متحده به تدریج به نمایشگرهای بریتانیا وارد شد
[ترجمه ترگمان]قالب کمدی ایالات متحده به تدریج به تلویزیون های انگلستان وارد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قطع (اسم)
cut, ablation, cutting, format, outage, disconnection, abscission, rupture, dissection, slack, dismemberment, positivism, concision, disruption, excision, resection, scissors, severance, tearing off

هیئت (اسم)
format, commission, physique, corps, astronomy, configuration, hue, attitude, panel, staff

نسبت (اسم)
format, connection, scale, proportion, relation, bearing, ratio, relationship, respect, blood, cognation, kinship, connexion, rapport

قالب (اسم)
format, case, size, ingot, pat, standard, cast, mandrel, cake, model, template, mold, mandril

اندازه شکل (اسم)
format

قالب بندی کردن (فعل)
format

تخصصی

[حسابداری] فرم
[سینما] قطع - اندازه - اصول و قالب
[کامپیوتر] قالب، قالب سازی، فرمت هر نوع آرایش اطلاعات، به نوعی که قرار است ذخیره یا نمایش داده شود . کلمه ی format اشاره به موارد مختلف و متعدد مربوط به امپیوتر است . سه اربرد رایج این کلمه عبارتند از : 1 قالب ( فرمت ) یک فایل ( با هر رسانه ی ذخیره ) که به نحوه ی ذخیره ی اطلاعات در آن اشاره می کند . نگاه کنید به file format . دو - قالب بندی یک دیسک یا نوار به معنای ضبط الگویی از علائم مرجع بر روی آن است . یک دیسک یا نوار جدید ف قبل از استفاده باید قالب بندی ( فرمت ) شود . مگر آنکه در کارخانه این کار انجام شده باشد . قرمت کردن یک دیسک یا نوار تمام اطلاعات روی آن را پاک می کند . 3. در زبان فرترن، جمله ی FORMAT، بیانگر شکلی است که اقلامی اطلاعاتی، به ویژه اعداد باید در آن شکل خوانده یا نوشته شوند . نگاه کنید به FORTRAN چهار - در برنامه ی صفحه گسترده، فرمت یک سلول چگونگی ظهور خروجی را معین می کند . - قالب بندی ؛ الگو ؛ قالب ؛ قالب بندی کردن ؛ فرمت کردن - فرمان FORMAT.
[برق و الکترونیک] قالب، فرمت، پیکر بندی - قالب ؛ فرمت آرایش از پیش معین اطلاعات روی یک فرم، کاغذ، پرونده یا پیام .
[زمین شناسی] نمونه ،فرم ،قطع ،قالب بندی ،نحوه قرارگیری دادهها در یک فایل
[ریاضیات] هیئت، شکل، قالب، فرم بندی، قالب بندی
[آب و خاک] قالب

انگلیسی به انگلیسی

• structure, pattern, design; organization; pattern of data organization (computers)
design the appearance of, arrange, place in a certain format; prepare a diskette or hard disk for use (computers)
the format of something is the way it is arranged and presented.

پیشنهاد کاربران

�چارچوب� را برابر عبارت format پیشنهاد میکنم.
مثال:
. The discussions need to follow a specific format
مذاکرات باید از چارچوب خاصی پیروی کنند.
منابع• https://www.youtube.com/@MaxWords/videos• https://twitter.com/WhyEyed
[کامپیوتر] ساختار داده ها در یک فایل کامپیوتری
یا براساس واژه های مصوب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] ساختار داده ها در یک پرونده رایانه ای
format ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: قالب 2
تعریف: ساختار تعریف‏شده برای ذخیره‏سازی یا پردازش داده‏ها
چارچوب، ساختار
برابر واژه format قالب است که
�قالب� عربیده ی کالِب است که واژه ایست فارسی، همچنین از �ریخت� نیز می توان بهره برد.
نمونه "دوستت چه خوش ریختِ" یعنی دوست چه خوش هیکل، چه خوش چهره یا چه خوش قالب است.
...
[مشاهده متن کامل]

کالبُد ( قالب بدن ) نیز از کالِب ریشه می گیرد.
ولی بنظرم بهتر است از واژه دیس استفاده شود که در تندیس و سردیس وجود دارد.
دیس برابر format.
ریخت برابر morph.

قالب
الگو

بپرس