frigging

/ˈfrɪɡɪn//ˈfrɪɡɪŋ/

(خودمانی - ناپسند - برای نشان دادن ناخشنودی و غیره) لعنتی، بد

جمله های نمونه

1. I can't open the frigging door!
[ترجمه گوگل]من نمی توانم در فریج را باز کنم!
[ترجمه ترگمان]من نمی تونم در لعنتی رو باز کنم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I've been frigging about all day.
[ترجمه گوگل]من تمام روز در حال فریفتن بودم
[ترجمه ترگمان]تمام روز راجع به این موضوع تحقیق کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Mind your own frigging business!
[ترجمه گوگل]حواس تان به کسب و کار فریجینگ خودتان باشد!
[ترجمه ترگمان]به کاره ای لعنتی خودت برس!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Stop frigging about, will you!
[ترجمه گوگل]دست از ترسیدن بردار، می‌خواهی!
[ترجمه ترگمان]دی گه حرف نزن، مگه نه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It's frigging cold outside.
[ترجمه گوگل]بیرون خیلی سرده
[ترجمه ترگمان]بیرون سرد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Come on, big boy, where's the frigging keys?
[ترجمه گوگل]بیا پسر بزرگ، کلیدهای فریج کجاست؟
[ترجمه ترگمان]زود باش پسر بزرگ، کلید لعنتی کجاست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She finds him frigging around all the time.
[ترجمه گوگل]او را می یابد که همیشه در حال سر و کله زدن است
[ترجمه ترگمان]او همیشه او را در این اطراف پیدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Who made this frigging mess?
[ترجمه گوگل]چه کسی این آشفتگی را ایجاد کرده است؟
[ترجمه ترگمان]چه کسی این دردسر لعنتی را ساخته بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Why don't you do some work instead of just frigging around all day?
[ترجمه گوگل]چرا به جای اینکه تمام روز را در اطراف خود بچرخانید، کمی کار انجام نمی دهید؟
[ترجمه ترگمان]چرا به جای این که تمام روز این اطراف کار کنی کاری نمی کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He watched me and the unmade bed,[Sentence dictionary] his fist frigging the dice all day.
[ترجمه گوگل]او به من و تختی که مرتب نشده بود نگاه کرد، [فرهنگ جملات] مشتش را که تمام روز تاس ها را می ریخت
[ترجمه ترگمان]او مرا تماشا می کرد و تخت خواب نامرتب و جمله حکم جمله را تمام روز dice می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Why don't you do some reading instead of just frigging about ( around ) all day?
[ترجمه گوگل]چرا به جای اینکه در تمام طول روز (در اطراف) فکر کنید کمی مطالعه نمی کنید؟
[ترجمه ترگمان]چرا شما به جای اینکه فقط در حدود یک روز در حدود (در اطراف)frigging مطالعه کنید، چرا خواندن را انجام نمی دهید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. European nations and the United States also considering further measures to boost frigging flagging demand.
[ترجمه گوگل]کشورهای اروپایی و ایالات متحده نیز در حال بررسی تدابیر بیشتر برای افزایش تقاضای کاهش قیمت هستند
[ترجمه ترگمان]کشورهای اروپایی و ایالات متحده نیز در نظر دارند برای افزایش میزان تقاضا برای کاهش میزان frigging، اقدامات بیشتری انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• cursed, damned (slang)
people use frigging before a noun when they are expressing their anger or annoyance about something; a rude, informal word.

پیشنهاد کاربران

( عامیانه )
لعنتی/کثیف.
لفظ مودبانه تر به جای Fucking.
like frigging everything is controlled
همه چیز عین چی کنترل می شود
به نظرم معادل "عین چی" است
frigging : freaking
i. e. get your freaking/frigging ass on board before explosion
e. g Woman charged in Capitol riot said she wanted to shoot Pelosi ‘in the friggin’ brain, ' FBI says
Washington Post@
معادل fucking و freaking در انگلیسی و معادل لعنتی /لامصب و سایر فحش های دیگر اینچنینی در فارسی . این اصطلاح توسط بعضی افراد استفاده می شود برای تاکید بر آنچه که میگویند بخصوص وقتی که عصبانی باشند مثال ) get the frigging off گورت رو گم کن. 2 - Shut the frigging up دهن لعنتی ات را ببند

بپرس