fadeaway

/ˈfeɪdəˈweɪ//ˈfeɪdəˈweɪ/

معنی: غیبت، زوال، ناپدیدی
معانی دیگر: ناتوان تر شدن و مردن، از میان رفتن، ضعیف شدن

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: in baseball, designating a curve ball that dips and slows down as it reaches home plate.

(2) تعریف: in basketball, designating a shot made while the shooter is moving backwards.

- a fadeaway jump shot
[ترجمه Negar] ناپدید شدن
|
[ترجمه گوگل] یک پرش محو شده
[ترجمه ترگمان] یک جهش fadeaway
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Old soldiers never die, they just fade away.
[ترجمه گوگل]سربازان قدیمی هرگز نمی میرند، فقط محو می شوند
[ترجمه ترگمان]، سربازهای قدیمی هیچوقت نمیمیرن اونا فقط از بین میرن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Youth will fade away, but my memories of you will not.
[ترجمه امین] جوانی از دست رفتنی است، اما خاطرات من با تو از بین نمی روند.
|
[ترجمه زینب سرآمد] جوانی به باد فنا خواهد رفت، ولی خاطرات من از تو نه.
|
[ترجمه گوگل]جوانی محو خواهد شد، اما خاطرات من از تو نه
[ترجمه ترگمان]جوانی محو خواهد شد، اما خاطرات من از تو نخواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Both happiness and sadness in our life would fade away with time.
[ترجمه گوگل]هم شادی و هم غم در زندگی ما با گذشت زمان از بین می رود
[ترجمه ترگمان]هر دو شادی و اندوه در زندگی ما با گذشت زمان محو خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Her enthusiasm will soon fade away.
[ترجمه گوگل]شور و شوق او به زودی محو خواهد شد
[ترجمه ترگمان]شور و شوق او به زودی محو خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We watched the harbour and then the coastline fade away into the morning mist.
[ترجمه گوگل]ما بندر را تماشا کردیم و سپس خط ساحلی را در مه صبحگاهی محو می‌کردیم
[ترجمه ترگمان]به لنگرگاه نگاه کردیم و بعد خط ساحلی در مه صبحگاهی ناپدید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You can fade away and the sergeant and I will take over.
[ترجمه گوگل]شما می توانید محو شوید و گروهبان و من مسئولیت را بر عهده خواهیم گرفت
[ترجمه ترگمان]تو می تونی محو بشی و من و گروهبان همه چی رو با خودمون می بریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The townspeople are hoping the fair will quietly fade away and die because of the usual clashes between the locals and the travellers.
[ترجمه گوگل]مردم شهر امیدوارند که نمایشگاه بی سر و صدا محو شود و به دلیل درگیری های معمول بین مردم محلی و مسافران بمیرد
[ترجمه ترگمان]مردم شهر امیدوارند که این نمایشگاه به آرامی محو شود و به دلیل برخوردهای عادی بین افراد محلی و مسافران جان خود را از دست بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. These will fade away and I will find joy and enthusiasm for what I do.
[ترجمه گوگل]اینها محو خواهند شد و من برای کاری که انجام می دهم شادی و اشتیاق پیدا خواهم کرد
[ترجمه ترگمان]این ها محو خواهند شد و من برای کاری که می کنم لذت و شور و شوق پیدا خواهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He does not want to fade away from the scene.
[ترجمه گوگل]او نمی خواهد از صحنه محو شود
[ترجمه ترگمان]اون نمی خواد از صحنه محو بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. New roads spring up, old roads fade away.
[ترجمه گوگل]جاده های جدید به وجود می آیند، جاده های قدیمی محو می شوند
[ترجمه ترگمان]جاده های جدید باز می شوند، جاده قدیمی محو می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. When the flowers fade away loneliness will come to stay.
[ترجمه گوگل]وقتی گلها محو شوند تنهایی برای ماندن می آید
[ترجمه ترگمان]وقتی که گل ها از بین می روند تنهایی برای ماندن به اینجا خواهد آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The light of that conflagration will fade away.
[ترجمه گوگل]نور آن آتش سوزی محو خواهد شد
[ترجمه ترگمان]روشنائی این حریق محو خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The invader saw the shadow of the lampshade fade away.
[ترجمه گوگل]مهاجم دید که سایه آباژور محو شد
[ترجمه ترگمان]مهاجمان سایه چراغ ها را دیدند که محو می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Real echoes usually fade away before they become thatdistorted, but you can see how it works with an artificial echo on two recorders.
[ترجمه گوگل]پژواک های واقعی معمولاً قبل از اینکه دچار اعوجاج شوند محو می شوند، اما می توانید نحوه عملکرد آن را با یک اکو مصنوعی روی دو ضبط کننده مشاهده کنید
[ترجمه ترگمان]انعکاس واقعی معمولا قبل از تبدیل شدن به thatdistorted، محو می شود، اما می توانید ببینید که چگونه آن با یک بازتاب ساختگی بر روی دو دستگاه ثبت کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. And will our national identity fade away as foreigners and naturalised citizens outnumber the original citizens?
[ترجمه گوگل]و آیا هویت ملی ما از بین خواهد رفت که تعداد بیگانگان و شهروندان تابعیت شده از شهروندان اصلی بیشتر شود؟
[ترجمه ترگمان]و آیا هویت ملی ما مانند خارجی ها و شهروندان naturalised از شهروندان اصلی محو خواهد شد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غیبت (اسم)
absence, absenteeism, backbite, fadeaway

زوال (اسم)
decline, decay, decadence, downfall, fadeaway, ebb, sublation, lapse, fall, chute, deterioration, consumption, tailspin

ناپدیدی (اسم)
fadeaway, disappearance, invisibility, evanescence

انگلیسی به انگلیسی

• gradual disappearing; act or instance of fading away: (in baseball) screwball (baseball pitch which spins and breaks in the opposite direction to a curve); (in baseball) swerve made by a base runner to one side of the base in order to avoid being tagged out
melt away, disappear, get blurry

پیشنهاد کاربران

fade away
to slowly disappear, lose importance, or become weaker
به آرامی ناپدید شدن، از دست دادن اهمیت، یا ضعیف تر شدن
The voices became louder and closer and then faded away again.
As the years passed, the memories faded away.
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/fade-away
رو به زوال رفتن
کمرنگ شدن، یواش یواش کم شدن، به تدریج محو شدن، به تدریج از بین رفتن
فراموش شدن، از یادها رفتن
If the hippocampus is damaged, a person can not build new memories, and lives instead in a strange world where everything they experience just fades away, even while older memories from the time before the damage are untouched!
در این جا به معنای محو شدن، ناپدید شدن می باشد.
رنگ باختن
از دست رفتنی
ناپدید شدن

ناپدیدی، غیبت ، زوال
محو شدن, ناپدید شدن

بپرس