fainting


معنی: غش
معانی دیگر: ضعف کردن

جمله های نمونه

1. This poor old man is fainting with hunger,let him sit down and eat.
[ترجمه شیدا] این مرد بیچاره از گرسنگی در حال ضعف کردن است. به او اجازه بدهید بنشیند و غذا بخورد
|
[ترجمه امیر] این مرد بیچاره داره از گرسنگی ضعف میره، بزارید بشینه و یکم غذا بخوره
|
[ترجمه گوگل]این پیرمرد بیچاره از گرسنگی غش می کند، بگذار بنشیند غذا بخورد
[ترجمه ترگمان]این پیرمرد بیچاره از گرسنگی غش می کند و به او اجازه می دهد بنشیند و غذا بخورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I'm nearly fainting with the heat in here.
[ترجمه گوگل]من با گرمای اینجا تقریباً دارم غش می کنم
[ترجمه ترگمان]نزدیک است از گرما در اینجا غش کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Patients who have severe anemia may experience fainting spells.
[ترجمه گوگل]بیمارانی که کم خونی شدید دارند ممکن است غش را تجربه کنند
[ترجمه ترگمان]بیماران که کم خونی شدیدی دارند ممکن است در حال غش کردن افسون ها باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. My grandmother continued to have fainting fits and hysterical fits.
[ترجمه گوگل]مادربزرگ من همچنان دچار حملات غش و حملات هیستریک بود
[ترجمه ترگمان]مادربزرگم رفته بود غش غش غش غش غش غش غش غش غش غش غش غش غش غش غش غش غش غش غش غش غش غش غش غش غش غش غش غش غش غش غش غش غش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Whether his fainting goats were a new mutation or part of an older breed remains unclear.
[ترجمه گوگل]هنوز مشخص نیست که آیا بزهای در حال غش او یک جهش جدید بوده یا بخشی از یک نژاد قدیمی است
[ترجمه ترگمان]اینکه بزه ای مرده او جهش جدیدی داشته باشند یا بخشی از یک نژاد قدیمی تر هنوز مشخص نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Coldness or sweating, flushing, poor circulation, fatigue, fainting.
[ترجمه گوگل]سردی یا تعریق، برافروختگی، گردش خون ضعیف، خستگی، غش
[ترجمه ترگمان]یا عرق کردن، عرق کردن، سرخ کردن، خستگی، خستگی، غش کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. By this time the poor charioteer was half fainting with terror, and he let the reins fall.
[ترجمه گوگل]در این زمان ارابه‌سوار بیچاره از ترس نیمه غش شده بود و او اجازه داد افسار بیفتد
[ترجمه ترگمان]در این اثنا، the بیچاره از فرط وحشت از هوش رفت و افسار را رها کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Neither miscarriages nor broken hearts, feuds or fainting fits, had ever managed to extinguish the footlights.
[ترجمه گوگل]نه سقط جنین، نه قلب شکسته، نه دشمنی و نه غش کردن، هرگز نتوانسته بود چراغ پا را خاموش کند
[ترجمه ترگمان]نه سقط جنین، نه قلبی شکسته، کینه یا غش، هرگز موفق به خاموش ساختن the نشده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Almost fainting from lack of air, she could only answer in choked gasps.
[ترجمه گوگل]او که تقریباً از کمبود هوا غش می کرد، فقط می توانست با نفس های خفه پاسخ دهد
[ترجمه ترگمان]در حالی که نفسش بند آمده بود، نفسش بند آمده بود و نفسش بند آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Apollo had revived the fainting Hector and breathed into him surpassing power.
[ترجمه گوگل]آپولو هکتور در حال غش را زنده کرده بود و قدرتی فوق العاده در او دمیده بود
[ترجمه ترگمان]آپولو بی هوشی را زنده کرده بود و از قدرت surpassing نفس می کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But fainting, and heart failure, is possible.
[ترجمه گوگل]اما غش و نارسایی قلبی امکان پذیر است
[ترجمه ترگمان]اما غش و ضعف قلب امکان پذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Meanwhile I was fainting in the back seat, just thinking of what that tight black mid-thigh skirt concealed.
[ترجمه گوگل]در همین حین روی صندلی عقب داشتم غش می کردم، فقط به این فکر می کردم که آن دامن تنگ مشکی وسط ران چه چیزی را پنهان می کند
[ترجمه ترگمان]در این مدت من در صندلی عقب غش می کردم، فقط به آن فکر می کردم که چه دامن تنگ و تنگ پوشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Helping the helpless, cheering fainting, Seeking the wandering sinner to find.
[ترجمه گوگل]کمک به درمانده، هلهله غش، جستجوی گناهکار سرگردان برای یافتن
[ترجمه ترگمان]در حالی که به دنبال گناهکار سرگردان می گردد، به او کمک می کند که در حال غش کردن باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Lightheadedness, weakness, and fainting are symptoms that a heart may be beating too slowly.
[ترجمه گوگل]سبکی سر، ضعف و غش علائمی هستند که نشان می دهد قلب ممکن است خیلی کند باشد
[ترجمه ترگمان]ضعف، ضعف، ضعف و ضعف، علایم بیماری است که ممکن است به آرامی به تپش افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The fireman bore the fainting girl out of the burning house.
[ترجمه گوگل]آتش نشان دختر در حال غش را از خانه در حال سوختن بیرون آورد
[ترجمه ترگمان]آتش نشان، دختر غش غش را از خانه سوزان بیرون آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غش (اسم)
fit, faint, swoon, fainting, syncope

انگلیسی به انگلیسی

• swooning, passing out, losing consciousness

پیشنهاد کاربران

collapse در پزشکی به چند معنی استفاده می شود:
1 - غش کردن یا سنکوپ ( Syncope or passing out or Faint )
2 - کُلاپس مهره ( Vertebral collapse ) به معنی خرد شدن مهره در ستون فقرات
3 - آتلکتازی یا فرو خوابیدگی ( روی هم خوابیدن ) ریه ها ( Atelectasis or collapsed lung )
...
[مشاهده متن کامل]

4 - فرو خوابیدگی ( روی هم خوابیدن ) رگها ( cardiovascular collapse )

از حال رفتن 😐💛
غش و ضعف
مدهوش شدن

بپرس