falling


معنی: سقوط، فروریختگی، فروکش
معانی دیگر: افتنده، ریزنده، سقوط کننده، پایین افتادگی

جمله های نمونه

1. falling down is a real danger for the elderly
برای سالمندان زمین خوردن یک خطر جدی است.

2. falling down the stairs jarred every bone in my body
افتادن از پله ها همه ی استخوان های بدنم را لرزاند.

3. falling down the stairs lamed him for life
افتادن از پله ها او را تا آخر عمر شل کرد.

4. falling leaves gave a premonition of winter
برگهای خزان از زمستان خبر می دادند.

5. land falling away to the sea
زمینی که به طرف دریا شیب دارد

6. hair was falling about her shoulders
گیسوانش از شانه هایش آویخته بود.

7. raindrops are falling on my head
قطره های باران دارند بر سرم می ریزند.

8. their marriage is falling apart
ازدواج آنها در حال به هم خوردن است.

9. as a result of falling in the mountain, his knee was lacerated in several places
در اثر افتادن از کوه چند جای زانویش مجروح شد.

10. day by day, i am falling more in love with you
هر روز که می گذرد بیشتر عاشقت می شوم.

11. the descending spiral of a falling leaf
مسیر مارپیچ برگ در حال افتادن

12. i nudged the driver because he was falling into a drowse
با آرنج زدم به راننده چون داشت چرت می زد.

13. several wooden props prevented the wall from falling
چندین پشت بند چوبی از افتادن دیوار جلوگیری می کرد.

14. i grasped his arm to save him from falling
بازویش را گرفتم تا از افتادن او جلوگیری کنم.

15. i had to hold his arm to prevent him from falling
مجبور شدم دستش را بگیرم تا نیافتد.

16. i am the one who is notorious in the city for falling in love
من آن کسم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن.

17. we shored up both sides of the wall to prevent it from falling
برای جلوگیری از فروریختن دیوار به دو طرف آن دیرک زدیم.

18. The market reacted by falling a further two points.
[ترجمه گوگل]بازار با افت دو واحدی دیگر واکنش نشان داد
[ترجمه ترگمان]بازار با کاهش دو نقطه دیگر واکنش نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Failure is not falling down, but refusing to get up.
[ترجمه گوگل]شکست زمین خوردن نیست، بلکه خودداری از بلند شدن است
[ترجمه ترگمان]شکست در حال سقوط نیست، اما از بلند شدن خودداری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Alarmists usually regard the rising generation as a falling one.
[ترجمه گوگل]هشداردهنده ها معمولاً نسل در حال رشد را نسلی در حال سقوط می دانند
[ترجمه ترگمان]Alarmists معمولا این نسل رو به رشد را به عنوان یک سقوط در نظر می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The rain continued falling all afternoon.
[ترجمه گوگل]باران تمام بعدازظهر به باریدن ادامه داد
[ترجمه ترگمان]باران تمام بعد از ظهر می بارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. The first snow came. How beautiful it was, falling so silently all day long, all night long, on the mountains, on the meadows, on the roofs of the living, on the graves of the dead!
[ترجمه گوگل]اولین برف آمد چقدر زیبا بود، تمام روز، تمام شب، بی‌صدا، بر کوه‌ها، بر چمن‌زارها، بر بام‌های زنده‌ها، بر گور مردگان سقوط کرد!
[ترجمه ترگمان]اولین بارش برف فرا رسید چقدر زیبا بود که در تمام طول روز، همه شب را در کوه ها، روی چمن ها، روی بام ها، روی بام ها، روی قبرها، روی قبرها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. Evening was falling by the time we reached the house.
[ترجمه گوگل]به خانه که رسیدیم غروب داشت می آمد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که به خانه رسیدیم عصر فرا رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سقوط (اسم)
drop, decline, downfall, fall, crash, collapse, chute, falling, crackup, prolapse, plumper, tailspin

فروریختگی (اسم)
collapse, falling

فروکش (اسم)
lysis, ebb, subsidence, fall, collapse, letup, falling, deflation

تخصصی

[ریاضیات] افتان

انگلیسی به انگلیسی

• tumbling, dropping, descending
tumble; descend; decrease; become; occur on; be victimized
dropping; descending

پیشنهاد کاربران

معنی غرق شدن هم میده مثل:
He is falling
یعنی:
اون پسر داره غرق میشه
حالا چرا گفتم داره غرق میشه:
چون ing داره
در ترکیب falling standard
یعنی استاندارد های پایین /رو به افول
گرفتار عشق شدن
[پزشکی] افتادگی
falling به معنای ( جان دادن ) هم درسته. . .
به طور مثال در این جمله
She said I, oh, I, am falling for you, falling for you
یعنی:
او ( دختر ) گفت من، اوه، من، میمیرم برای تو، برای تو میمیرم.
تنتاسیون میگه i am falling for you میشه معنیشو تو این جمله بگین
سقوط ، افول
تابیدن
پایین رونده
Falling ill:بیمار شدن
ریزش
افول
فروپاشی
قرار داشتن
مثل a building falling in these categories desires an originality design
قرار داشتن ساختمان در این طبقه بندی یک طراحی با اصالت را طلب میکند
ابشار
افتادن یاریزش سقوط
ب سمت پایین
رو به کاهش
آبشار
افتان . مثلا کاربرد این در اهنگ جملاته که مثلا افتانه یا خیزان
متضادشم میشه Rising
ریزان ، فرو ریزان ، اُفتان ، فرو اُفتان ، فرو کِشان
رو به پایین ، رو به سرنگونی
افتادن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس