famine

/ˈfæmən//ˈfæmɪn/

معنی: قحط و غلا، قحطی، تنگ سالی، کمیابی
معانی دیگر: خشکسالی، (هرگونه کمبود شدید) نایابی، ناداشت، (قدیمی) گرسنگی شدید، جوع، نایابی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an extreme and widespread shortage of food.
مترادف: starvation
مشابه: dearth, destitution, drought, hunger, privation, scarcity, shortage

جمله های نمونه

1. famine decimated the population
قحطی باعث مرگ بسیاری از مردم شد.

2. famine in china was coincidental with rebellion in mongolia
قحطی در چین همزمان با شورش در مغولستان رخ داد.

3. famine is the rule following war
بعد از جنگ قحطی غیر منتظره نیست.

4. famine killed a moiety of the citizens
قحطی نیمی از شهروندان را کشت.

5. famine reduced the country's population by half
قحطی جمعیت کشور را نصف کرد.

6. famine stricken
قحطی زده

7. famine threatens the city
قحطی شهر را تهدید می کند.

8. famine was the dreaded sequel of war
قحطی پی آمد رعب آفرین جنگ بود.

9. a famine of television sets
نایابی دستگاه های تلویزیون

10. to relieve famine in africa
قحطی در آفریقا را کم کردن

11. war mothered famine and ruin
جنگ موجد قحطی و خرابی شد.

12. crop failure spells famine for next year
خرابی محصول از قحطی در سال آینده حکایت دارد.

13. distress caused by famine
شداید ناشی از قحطی

14. he referred the famine to the civil wars
او قحطی را ناشی از جنگ های داخلی می دانست.

15. the danger of famine united the people
خطر قحطی مردم را متحد کرد.

16. relief measures during a famine
اقدامات امدادی در دوران قحطی

17. the constant threat of famine
خطر همیشگی قحطی

18. there was such a famine in damascus . . .
چنان خشکسالی شد اندر دمشق . . . .

19. war brought death and famine
جنگ مرگ و قحطی آورد.

20. repeated crop failures brought on famine
ضایع شدن پی درپی محصولات موجب قحطی شد.

21. the specter of war and famine
هیولای جنگ و قحطی

22. a people cursed by disease and famine
مردمی که از بیماری و قحطی رنج می بردند.

23. an old visionary who predicted the famine
غیبگوی کهنسالی که قحطی را پیش بینی کرد.

24. the government is providing against a probable famine
دولت دارد برای مقابله با قحطی احتمالی تدارک می بیند.

25. the logistics of supplying food to all the famine areas were very complex
جزئیات آذوقه رسانی به کلیه ی نواحی قحطی زده بسیار پیچیده بود.

26. one of the few who lived through war and famine
یکی از اشخاص معدودی که از جنگ و قحطی جان به در برد

27. the native population had been wasted by epidemics and famine
بیماری های همه گیر و قحطی جمعیت بومیان را تحلیل برده بود.

28. Widespread famine had triggered a number of violent protests.
[ترجمه گوگل]قحطی گسترده تعدادی از اعتراضات خشونت آمیز را برانگیخت
[ترجمه ترگمان]قحطی گسترده موجب اعتراضات خشونت آمیز شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. Pop stars have raised millions of pounds for famine relief in Africa.
[ترجمه گوگل]ستاره های پاپ میلیون ها پوند برای رفع قحطی در آفریقا جمع آوری کرده اند
[ترجمه ترگمان]ستاره های پاپ میلیون ها پوند برای رهایی از قحطی در آفریقا بوجود آورده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. Foreign aid from many countries poured into the famine area.
[ترجمه گوگل]کمک های خارجی بسیاری از کشورها به منطقه قحطی سرازیر شد
[ترجمه ترگمان]کمک های خارجی بسیاری از کشورها به منطقه قحطی سرازیر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قحط و غلا (اسم)
dearth, famine

قحطی (اسم)
hunger, famine, starvation

تنگ سالی (اسم)
famine

کمیابی (اسم)
poverty, rarity, famine, paucity, scarcity, infrequency

انگلیسی به انگلیسی

• starvation, great hunger; severe food shortage
a famine is a serious shortage of food in a country, which may cause many deaths.

پیشنهاد کاربران

قحطی
drought : خشکسالی ( بی آبی )
famine: قحطی ( مواد غذایی )
قحطی به کمبود گستردهٔ غذا که ممکن است بر گونه های مختلف موجودات زنده واقع شود گفته می شود. این پدیده اغلب با سوء تغذیه، گرسنگی، همه گیری ها و افزایش مرگ ومیر همراه است.
poverty
قحطی / گرسنگی [noun]
تعریف = A famine happens when there is not enough food in a country
جمله نمونه =There is a famine in many parts of Africa
نایابی
گرسنگی
خشکسالی و قحطی
نایابی
1 ) نایابی
2 ) خشکسالی

بپرس