fatherless

/ˈfɑːðərləs//ˈfɑːðələs/

بی پدر، پدرمرده، یتیم، بی مولف معلوم

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: having no living biological father.

(2) تعریف: having no legally responsible father.

جمله های نمونه

1. His long periods abroad left the family virtually fatherless.
[ترجمه گوگل]دوره های طولانی او در خارج از کشور، خانواده را تقریباً بی پدر کرد
[ترجمه ترگمان]مدت طولانی در خارج از کشور خانواده را به طور مجازی یتیم کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. My fatherless children are alone up in Orkney while I beg for money.
[ترجمه گوگل]فرزندان بی پدر من در اورکنی تنها هستند در حالی که من برای پول گدایی می کنم
[ترجمه ترگمان]بچه های بی پدر و بچه من در Orkney هستند و من به خاطر پول التماس می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They were left fatherless.
[ترجمه گوگل]بی پدر ماندند
[ترجمه ترگمان]بی پدر و مادرشان را بی پدر گذاشته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A fatherless, penniless boy - possessed of great determination, faith, and courage - seeks his fortune.
[ترجمه گوگل]پسری بی پدر و بی پول - که دارای اراده، ایمان و شجاعت زیادی است - به دنبال ثروت خود است
[ترجمه ترگمان]پسری بی پدر و بی پول، دارای عزم راسخ، ایمان و شجاعت، دنبال ثروت او می گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I read about Lisa Dugan, pregnant at 1 fatherless.
[ترجمه گوگل]من در مورد لیزا دوگان، باردار در 1 بی پدر خواندم
[ترجمه ترگمان]من در مورد لیسا Dugan خوندم و در ۱۴ بی پدر حامله شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She would have been quite happy to have fatherless children.
[ترجمه گوگل]او از داشتن فرزندان بی پدر بسیار خوشحال می شد
[ترجمه ترگمان]او از داشتن فرزندان یتیم شادمان می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You would even cast lots for the fatherless and barter away your friend.
[ترجمه گوگل]حتی برای یتیمان قرعه می انداختی و دوستت را مبادله می کردی
[ترجمه ترگمان]شما حتی برای آنکه بی پدر و مادر خود را از این کار نجات دهید، خیلی کار می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. May his children be fatherless and his wife a widow.
[ترجمه گوگل]فرزندانش بی پدر و همسرش بیوه باشند
[ترجمه ترگمان]در ماه مه فرزندانش بی پدر و همسرش می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He executes justice for the fatherless and the widow, and loves the sojourner, giving him food and clothing.
[ترجمه گوگل]او عدالت را در مورد یتیم و بیوه اجرا می کند و مهاجر را دوست دارد و به او غذا و لباس می دهد
[ترجمه ترگمان]او عدالت را برای the و بیوه زن اجرا می کند و the را دوست دارد و غذا و لباس به او می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He is unprincipled, swindling the widow and her fatherless son.
[ترجمه گوگل]او بی اصول است و از بیوه و پسر بی پدرش کلاهبرداری می کند
[ترجمه ترگمان]او به اصول اخلاقی خیانت می ورزد و آن بیوه زن و فرزند بی پدر را هم کلاه گذاشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. NIV May his children be fatherless and his wife a widow.
[ترجمه گوگل]NIV باشد که فرزندانش بی پدر و همسرش بیوه باشند
[ترجمه ترگمان]در ماه مه فرزندان او بی پدر و همسر او هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We are and fatherless, our mothers are as widows.
[ترجمه گوگل]ما هستیم و بی پدر، مادران ما بیوه هستند
[ترجمه ترگمان]ما یتیم هستیم، مادران ما بیوه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A father who has grown up with a fatherless past.
[ترجمه گوگل]پدری که با گذشته ای بی پدر بزرگ شده است
[ترجمه ترگمان]پدری که از گذشته بی پدر شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They can never call me a fatherless bastard!
[ترجمه گوگل]آنها هرگز نمی توانند من را حرامزاده بی پدر خطاب کنند!
[ترجمه ترگمان]او نا هیچ وقت نمی تونن منو یه حرومزاده بی پدر صدا کنن!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Starless and fatherless, a dark water.
[ترجمه گوگل]بی ستاره و بی پدر، آبی تیره
[ترجمه ترگمان]starless، بی پدر و بی پدر و یک آبی تیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• having no father, orphaned
you describe children as fatherless when their father has died or does not live with them.

پیشنهاد کاربران

بپرس