fatuous

/ˈfæt͡ʃəwəs//ˈfæt͡ʃʊəs/

معنی: احمق، بی شعور
معانی دیگر: خر، ابله، گول، نفهم

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: fatuously (adv.), fatuousness (n.)
• : تعریف: smugly foolish or stupid.

- His fatuous smile was evidence that he thought he'd won the argument even though it was clear to everyone else that he hadn't.
[ترجمه گوگل] لبخند فریبنده او شاهدی بود بر این که او فکر می کرد در بحث پیروز شده است، حتی اگر برای دیگران واضح بود که او پیروز نشده است
[ترجمه ترگمان] لبخند احمقانه او حاکی از مدارکی بود که او فکر می کرد این بحث را برده است، اگر چه برای همه روشن بود که او این بحث را نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The Chief was left speechless by this fatuous remark.
[ترجمه گوگل]رئیس از این سخنان واهی لال شد
[ترجمه ترگمان]رئیس با شنیدن این اظهارات احمقانه ساکت مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Let the fatuous sun shine by itself and let's head for the moon.
[ترجمه گوگل]بگذار خورشید فریبنده خودش بدرخشد و به سمت ماه برویم
[ترجمه ترگمان]بگذار خورشید احمقانه خورشید خودش را روشن کند و سر ماه را برای ماه روشن کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Others ask them fatuous questions such as whether beds are comfortable or whether they like their teachers.
[ترجمه گوگل]دیگران از آنها سؤالات احمقانه ای می پرسند، مانند اینکه آیا تخت خواب راحت است یا معلمان خود را دوست دارند
[ترجمه ترگمان]برخی دیگر از آن ها سوال احمقانه ای مانند اینکه آیا تخت ها راحت هستند و چه آن ها دوست دارند، سوال می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Hence the portentous, and even fatuous slogan which towered each year in brightest blue above the rostrum.
[ترجمه گوگل]از این رو شعار سرسام آور و حتی فریبنده ای که هر سال با درخشان ترین آبی بر فراز منبر برجست
[ترجمه ترگمان]از این رو، این شعار portentous و حتی احمقانه که هر سال در درخشان ترین رنگ آبی بالای منبر قرار داشت، به گوش می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. What a fatuous remark!
[ترجمه گوگل]چه تذکر احمقانه ای!
[ترجمه ترگمان]چه حرف احمقانه!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It's no good making fatuous suggestions . . . It would be better if you concentrated on sewing some buttons on my shirts.
[ترجمه گوگل]خوب نیست پیشنهادهای فریبنده بدهید بهتر است روی دوختن چند دکمه روی پیراهن من تمرکز کنید
[ترجمه ترگمان]برای دوختن چند تا دکمه روی پیراهن من تمرکز کافی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Hesitating, Eline pushed open the door, it seemed fatuous to knock, a foolish act of politeness in the circumstances.
[ترجمه گوگل]الین با تردید در را باز کرد، در زدن احمقانه به نظر می رسید، یک رفتار احمقانه از ادب در آن شرایط
[ترجمه ترگمان]Hesitating، Eline، در را باز کرد، به نظر احمقانه می رسید که در این شرایط، یک عمل احمقانه ادب را رعایت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Made some fatuous comment about using the smaller car.
[ترجمه گوگل]در مورد استفاده از خودروی کوچکتر اظهار نظر موهومی کرد
[ترجمه ترگمان]در مورد استفاده از اتومبیل کوچک تر توضیحی احمقانه به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He may be conceited, illmannered, fatuous.
[ترجمه گوگل]او ممکن است متکبر، بد اخلاق، فریبکار باشد
[ترجمه ترگمان]ممکن است خودخواه باشد، illmannered، احمقانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The fatuous Count Schwerin von Krosigk too.
[ترجمه گوگل]کنت دیوانه شورین فون کروسیگ نیز
[ترجمه ترگمان]The fatuous نیز ون Krosigk
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A fatuous and self - indulgent ruler wouldn't spend much time reading and replying to memorials.
[ترجمه گوگل]یک حاکم حیله گر و خودسر وقت زیادی را صرف خواندن و پاسخ به یادبودها نمی کند
[ترجمه ترگمان]یک خط کش احمقانه و self زمان زیادی را صرف خواندن و پاسخ به مراسم های یادبود نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Television commercials seem more smug and fatuous than ever.
[ترجمه گوگل]تبلیغات تلویزیونی بیش از هر زمان دیگری از خود راضی و فریبنده به نظر می رسند
[ترجمه ترگمان]تبلیغات تلویزیونی بیش از هر زمان احمقانه و احمقانه به نظر می رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This kind besotted, fatuous manner, was precisely Dickens must the bourgeoisie ruler then take warning.
[ترجمه گوگل]دیکنز باید حاکم بورژوازی را به این شیوه احمقانه و فریبنده اخطار دهد
[ترجمه ترگمان]این نوع احمقانه و احمقانه، درست مثل دیکنز باید حاکمان بورژوازی را به خطر می انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The current reigning emperor is fatuous and self - indulgent, he just hunts in the hunting enclosure everyday.
[ترجمه گوگل]امپراطور کنونی حیله گر و خودسر است، او فقط هر روز در محوطه شکار شکار می کند
[ترجمه ترگمان]امپراتور کنونی فعلی، احمقانه و self است، او فقط در محوطه شکار هر روز شکار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

احمق (صفت)
dotty, senseless, silly, dense, cockscomb, foolish, dull, batty, stupid, frivolous, dopey, thickheaded, inane, fatuous, cockeyed, unmeaning, daffy, daft, fat-headed, feeble-minded, gawky, loony, spooney, spoony

بی شعور (صفت)
brutish, fatuous, witless, insensible, loutish

انگلیسی به انگلیسی

• stupid; inane, foolish, silly; illusory
a fatuous remark, action, or plan is extremely foolish.

پیشنهاد کاربران

کم عقل، احمقانه
مثال: It's fatuous to believe everything you read on the internet.
باور کردن همه چیزی که در اینترنت می خوانید، کم عقلانه است.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : fatuity / fatuousness
✅️ صفت ( adjective ) : fatuous
✅️ قید ( adverb ) : fatuously
( صفت هست و نه اسم ) احمق، بیشعور، خرفت، گاگول
adjective
[more fatuous; most fatuous] : foolish or stupid
◀️ fatuous remarks
◀️ fatuous notions
◀️ So many jobs for a fatuous whore like you
احمقانه،
Stupid, foolish, absurd, idiotic , dull, imbecile
Fatuous comments
نفهم - از روی نفهمی

بپرس