faultfinding

/ˈfɔːltˌfaɪndɪŋ//ˈfɔːltˌfaɪndɪŋ/

معنی: عیب جو
معانی دیگر: عیبجویی، کاستی یابی، ایرادگیری، دیرخشنودی، ایرادگیر(انه)، عیبجویی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the act or practice of criticizing or complaining, esp. about petty matters.
صفت ( adjective )
• : تعریف: complaining or critical, in a petty manner.
مشابه: captious, critical, querulous

جمله های نمونه

1. The most difficult phase was the analysis of cognitive processes in fault-finding in such a highly complex process plant.
[ترجمه گوگل]دشوارترین مرحله تجزیه و تحلیل فرآیندهای شناختی در عیب یابی در چنین کارخانه فرآیند بسیار پیچیده ای بود
[ترجمه ترگمان]دشوارترین مرحله، تجزیه و تحلیل فرآیندهای شناختی در چنین plant بسیار پیچیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Checklists Checklists are used in the pre-start mode, for routine maintenance and for fault-finding.
[ترجمه گوگل]چک لیست ها چک لیست ها در حالت قبل از شروع، برای تعمیر و نگهداری معمول و برای عیب یابی استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]فهرست های مفصلی که در حالت قبل از شروع، برای تعمیر و نگهداری روزمره و برای یافتن خطا مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Fault Finding Here is a fault-finding guide to help locate any problems that might arise when producing boards with the ultra-violet technique.
[ترجمه گوگل]عیب یابی در اینجا یک راهنمای عیب یابی برای کمک به مکان یابی هر گونه مشکلی که ممکن است هنگام تولید تخته با تکنیک ماوراء بنفش ایجاد شود، آورده شده است
[ترجمه ترگمان]خطا در اینجا راهنمای یافتن خطا است تا به تعیین هر مشکلی که ممکن است هنگام تولید تخته با تکنیک فوق بنفش بوجود آید، کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Watch out for the joy-stealers: gossip, criticism, complaining, faultfinding, and a negative, judgmental attitude. Joyce Meyer
[ترجمه گوگل]مراقب دزدان شادی باشید: شایعات، انتقاد، شکایت، عیب جویی و نگرش منفی و قضاوت کننده جویس مایر
[ترجمه ترگمان]مراقب شادی باشید: سخن چینی، انتقاد، شکایت، شکایت، و نگرش منفی و قضاوتی جویس میر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He can't bear with faultfinding people.
[ترجمه گوگل]او نمی تواند با مردم عیب جویی را تحمل کند
[ترجمه ترگمان]اون نمی تو نه با مردم faultfinding زندگی کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A counselor tries not to be faultfinding.
[ترجمه گوگل]یک مشاور سعی می کند عیب جو نباشد
[ترجمه ترگمان]مشاور سعی می کند faultfinding نشود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Faultfinding is a trade that can be carried on with very little capital.
[ترجمه گوگل]عیب یابی تجارتی است که می توان با سرمایه بسیار کمی انجام داد
[ترجمه ترگمان]faultfinding یک تجارت است که می تواند با سرمایه بسیار کمی انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Faultfinding is one talent that ought to be buried.
[ترجمه گوگل]عیب جویی استعدادی است که باید دفن شود
[ترجمه ترگمان]faultfinding یک استعداد است که باید دفن شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He is a faultfinding man.
[ترجمه گوگل]او یک مرد عیب جویی است
[ترجمه ترگمان]او مرد faultfinding است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The popularity of the www, the increase in types and quantity of products, and faultfinding of customers, etc, all of these accelerate the change of market environment into buyer"s market. "
[ترجمه گوگل]محبوبیت www، افزایش نوع و کمیت محصولات و عیب یابی مشتریان و همه اینها باعث تسریع تغییر فضای بازار به بازار خریدار می شود
[ترجمه ترگمان]محبوبیت موارد زیر، افزایش انواع و کمیت محصولات، و faultfinding مشتریان و غیره، همه اینها تغییر محیط بازار به بازار خریدار را تسریع می کند \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عیب جو (صفت)
censorious, criticizing, faultfinding

تخصصی

[برق و الکترونیک] عیب یابی
[مهندسی گاز] عیب یابی

انگلیسی به انگلیسی

• searching for flaws, complaining, criticizing

پیشنهاد کاربران

مشکل پسند، ایرادگیر،
a fault - finding mother
یک مادر مشکل پسند/ایرادگیر

بپرس