fiftieth

/ˈfɪftiəθ//ˈfɪftɪəθ/

معنی: یک پنجاهم، پنجاهمین، پنجاهم
معانی دیگر: پنجاهمین، یک پنجاهم

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: indicating rank or position between forty-ninth and fifty-first.
اسم ( noun )
(1) تعریف: one of fifty equal parts of a whole.

(2) تعریف: the member of a series between forty-ninth and fifty-first.

جمله های نمونه

1. her fiftieth birthday
پنجاهمین زاد روز او

2. the fiftieth person in the medical school entrance examination
نفر پنجاهم در کنکور طب

3. Janet threw a party for Jack's fiftieth birthday.
[ترجمه گوگل]جانت برای پنجاهمین سالگرد تولد جک جشنی ترتیب داد
[ترجمه ترگمان]ژانت یک مهمانی برای پنجاهمین سالگرد تولد جک ترتیب داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Tomorrow's parade will mark the fiftieth anniversary of the battle.
[ترجمه گوگل]رژه فردا پنجاهمین سالگرد نبرد است
[ترجمه ترگمان]مراسم فردا مراسم پنجاهمین سالگرد جنگ را نشان خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She hoped that her fiftieth birthday would pass with the minimum of fuss.
[ترجمه گوگل]او امیدوار بود که تولد پنجاه سالگی اش با حداقل هیاهو بگذرد
[ترجمه ترگمان]امیدوار بود که پنجاهمین سالگرد تولدش با کم ترین هیاهو بگذرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We are planning a dinner to celebrate the fiftieth anniversary of the founding of the company.
[ترجمه گوگل]ما در حال برنامه ریزی یک شام برای جشن پنجاهمین سالگرد تاسیس شرکت هستیم
[ترجمه ترگمان]ما در حال برنامه ریزی یک شام برای جشن پنجاهمین سالگرد تاسیس این شرکت هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. To mark its fiftieth birthday the Oxford-based charity Oxfam has been holding a fashion show with a difference.
[ترجمه گوگل]به مناسبت پنجاهمین سالگرد تولد خود، موسسه خیریه آکسفام مستقر در آکسفورد یک نمایش مد با تفاوت برگزار کرده است
[ترجمه ترگمان]موسسه خیریه آکسفام در آکسفورد، برای بزرگداشت پنجاهمین سالگرد تولدش، یک نمایش مد را با یک تفاوت برگزار کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Peter Winterbottom was winning his fiftieth cap and everyone, wanted him to lead the team out on to the field.
[ترجمه گوگل]پیتر وینترباتم در حال برنده شدن پنجاهمین بازی ملی خود بود و همه از او می خواستند که تیم را به میدان هدایت کند
[ترجمه ترگمان]پیتر Winterbottom داشت fiftieth را می برد و همه را می خواست که تیم را به سمت میدان هدایت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Olivia, rem ember your fiftieth birthday party?
[ترجمه گوگل]اولیویا، آیا جشن تولد پنجاه سالگی خود را جشن می گیرید؟
[ترجمه ترگمان]الیویا \"، جشن تولدت مبارک\"؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was a few weeks short of his fiftieth birthday, a somewhat elderly junior minister.
[ترجمه گوگل]او چند هفته تا پنجاهمین سالگرد تولدش مانده بود، وزیر جوان تا حدودی مسن
[ترجمه ترگمان]او چند هفته از پنجاهمین سالگرد تولدش بود، یک کشیش نسبتا مسن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In 194 within a year of his fiftieth birthday, his father had resigned his commission from the army.
[ترجمه گوگل]در سال 194 در عرض یک سال از تولد پنجاه سالگی خود، پدرش از ارتش استعفا داد
[ترجمه ترگمان]در ۱۹۴ سالگی پدرش از ماموریت خود در ارتش استعفا داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. And in Oxfam's fiftieth anniversary year, designers are definitely thinking pink.
[ترجمه گوگل]و در پنجاهمین سالگرد تاسیس آکسفام، طراحان قطعا به رنگ صورتی فکر می کنند
[ترجمه ترگمان]و در پنجاهمین سالگرد تاسیس اوکسفام، طراحان قطعا به رنگ صورتی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In 1884 Baptists celebrated Spurgeon's fiftieth birthday.
[ترجمه گوگل]در سال 1884 باپتیست ها پنجاهمین سالگرد تولد اسپرجن را جشن گرفتند
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۹۹ جشن پنجاهمین سالگرد تولدشان را جشن گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In 1982 Tom celebrated his fiftieth anniversary as a Jesuit, and the parish threw him a party.
[ترجمه گوگل]در سال 1982 تام پنجاهمین سالگرد خود را به عنوان یک یسوعی جشن گرفت و محله برای او مهمانی ترتیب داد
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۸۲ تام پنجاهمین سالگرد خود را به عنوان یک یسوعی انتخاب کرد، و ناحیه او را به سوی خود پرتاب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

یک پنجاهم (صفت)
fiftieth

پنجاهمین ()
fiftieth

پنجاهم ()
fiftieth

انگلیسی به انگلیسی

• number 50 in a series; fiftieth part of fifty equal parts, 1/50
next after the forty-ninth; being one of 50 equal parts
the fiftieth item in a series is the one that you count as number fifty.

پیشنهاد کاربران

بپرس