figurative

/ˈfɪɡjərətɪv//ˈfɪɡjərətɪv/

معنی: تمثیلی، مجازی، رمزی، کنایهای، تلویحی، تصویری
معانی دیگر: استعاری، انگاری، ایرمانی، سپنجی، معنوی، پر استعاره، پر ایرمان، پر سپنج، وابسته به نقاشی و تصویر، فرتوری، تندیسی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: figuratively (adv.)
(1) تعریف: not meant to be interpreted in a literal way; metaphorical.
متضاد: literal

- "It's raining cats and dogs" is a figurative expression that means that it is raining very hard and not that animals are falling from the clouds.
[ترجمه مجید] "از آسمان سگ و گربه میبارد" یک اصطلاح عامیانه است برای زمانی که باران شدیدی میبارد، نه اینکه از ابرها حیوانات میریزد
|
[ترجمه ری] "باران گربه و سگ می بارد" استعاره از زمانی است که باران شدیدی میبارد، نه به این معنی که حیوانات از ابرها میریزند.
|
[ترجمه گوگل] "باران گربه و سگ می بارد" یک تعبیر مجازی است که به این معنی است که باران بسیار شدیدی می بارد و نه اینکه حیوانات از ابرها در حال سقوط هستند
[ترجمه ترگمان] \"این به معنی این است که\" گربه و سگ \" یک عبارت مجازی است که به این معنی است که باران خیلی سخت است و حیوانات از ابرها پایین نمی آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: containing or using many metaphors.

- a figurative poem
[ترجمه گوگل] یک شعر فیگوراتیو
[ترجمه ترگمان] یک شعر مجازی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: represented by means of a symbol, figure, or image.

جمله های نمونه

1. figurative meaning
معنی مجازی

2. a figurative description
توصیف پر استعاره

3. in a figurative sense, civilization marches up and down
به طور تمثیلی،تمدن در سر بالایی و سرازیری گام بر می دارد.

4. He's my son, in the figurative sense of the word.
[ترجمه گوگل]او پسر من است، به معنای مجازی کلمه
[ترجمه ترگمان]او پسر من است، به معنای واقعی کلمه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. 'He exploded with rage' shows a figurative use of the verb 'to explode'.
[ترجمه گوگل]"او از خشم منفجر شد" استفاده مجازی از فعل "انفجار کردن" را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]او با خشم منفجر شد و استفاده مجازی از فعل انفجار را نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He imprisoned her, in a figurative sense.
[ترجمه گوگل]او را به معنای مجازی زندانی کرد
[ترجمه ترگمان]او را به معنای استعاری زندانی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This is about as good as figurative painting gets.
[ترجمه گوگل]این تقریباً به خوبی نقاشی فیگوراتیو است
[ترجمه ترگمان]این به همان اندازه نقاشی فیگوراتیو بودن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He later completed a lengthy study of Figurative Art.
[ترجمه گوگل]او بعداً یک مطالعه طولانی در مورد هنر فیگوراتیو را به پایان رساند
[ترجمه ترگمان]او بعدها مطالعه طولانی ای از هنر Figurative را به پایان رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The essence of realism, it is not merely figurative but meticulously mimetic.
[ترجمه گوگل]جوهر رئالیسم، صرفاً تصویری نیست، بلکه به طور دقیق تقلیدی است
[ترجمه ترگمان]ماهیت واقع گرایی، نه تنها فیگوراتیو بلکه با دقت زیاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Rolle can only talk about it in figurative terms.
[ترجمه گوگل]رول فقط می تواند در مورد آن به صورت مجازی صحبت کند
[ترجمه ترگمان]بوم شناسان تنها می توانند در شرایط مجازی با آن صحبت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. What then did the figurative artists depict?
[ترجمه گوگل]پس هنرمندان فیگوراتیو چه چیزی را به تصویر کشیدند؟
[ترجمه ترگمان]هنرمندان فیگوراتیو چه چیزی را به تصویر می کشند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In this country we are always happiest with figurative art.
[ترجمه گوگل]در این کشور ما همیشه از هنر فیگوراتیو خوشحال هستیم
[ترجمه ترگمان]در این کشور ما همیشه با هنر فیگوراتیو هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Through figurative abstracted works on paper, Tempe artist Ron Bimrose taps into light themes like transition, fate and personal choice.
[ترجمه گوگل]از طریق آثار انتزاعی فیگوراتیو روی کاغذ، هنرمند Tempe، ران بیمروز، به موضوعات سبکی مانند انتقال، سرنوشت و انتخاب شخصی می‌پردازد
[ترجمه ترگمان]در حالی که فیگوراتیو بر روی کاغذ کار می کرد، Ron Bimrose، هنرمند Tempe، به موضوعات سبک مانند گذار، سرنوشت و انتخاب شخصی ضربه زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Miracle in the figurative sense, since although we do not know how cells evolved, quite plausible scenarios have been proposed.
[ترجمه گوگل]معجزه به معنای مجازی، از آنجایی که ما نمی دانیم سلول ها چگونه تکامل یافته اند، سناریوهای کاملاً قابل قبولی ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]معجزه به معنای استعاری، زیرا اگرچه ما نمی دانیم که چگونه سلول ها تکامل می یابند، سناریوهای محتمل و معقولی پیشنهاد شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Contrary to figurative language which is commonly used in advertising, plain language refers to the unadorned, clear and ordinary one, which also finds its wide application in the same field.
[ترجمه گوگل]بر خلاف زبان مجازی که معمولاً در تبلیغات به کار می رود، زبان ساده به زبان بی آراسته، واضح و معمولی اطلاق می شود که در همین زمینه نیز کاربرد گسترده ای پیدا می کند
[ترجمه ترگمان]برخلاف زبان استعاری که معمولا در تبلیغات مورد استفاده قرار می گیرد، زبان ساده به یک زبان ساده و ساده اشاره می کند که کاربرد گسترده آن را در یک زمینه نیز پیدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. This figurative habit of his mind crippled his judgement.
[ترجمه گوگل]این عادت مجازی ذهن او قضاوت او را فلج کرد
[ترجمه ترگمان]این مفهوم مجازی ذهن او، داوری او را فلج می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. This is a fine poem with many figurative expressions.
[ترجمه گوگل]این شعر زیبا با عبارات تصویری فراوان است
[ترجمه ترگمان]این یک شعر زیبا با عبارات تمثیلی بسیاری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تمثیلی (صفت)
allegorical, figurative

مجازی (صفت)
translative, allegorical, figurative, virtual, implicit, figural, tropologic, idiomatic

رمزی (صفت)
secret, mystic, allegorical, figurative, coded, symbolic, encoded, cryptic, esoteric, undercover, backstairs, furtive, occult, emblematic, runic

کنایه ای (صفت)
allegorical, figurative, symbolic

تلویحی (صفت)
figurative

تصویری (صفت)
figurative, video, pictorial, projective

تخصصی

[ریاضیات] مجازی، تلویحی

انگلیسی به انگلیسی

• metaphorical; allegorical; illustrative; richly imaginative; symbolic; emblematic
if you use a word or expression in a figurative sense, you use it with a more abstract or imaginative meaning than its ordinary one.
figurative art is a style of art in which people and things are shown as they actually look.

پیشنهاد کاربران

عبارت ) مَجاز
مجازی، تمثیلی، رمزی، کنایه ای، تصویری، تلویحی، قانون فقه: رمزی
مجازی
fig. = figurative
هر چیزی به جز لباس سربازی!!!!
figurative ( هنرهای تجسمی )
واژه مصوب: تصویری
تعریف: هر اثر هنری که نمایانگر بخشی از طبیعت گیاهی یا حیوانی یا انسانی باشد
ضمنی
مجازی , استعاره ای
# figurative meaning
# figurative language
# This is a fine poem with many figurative expressions
تمثیلی و استعاری
of the nature of or involving a figure of speech
with a meaning that is metaphorical rather than literal
به صورت تمثیلی - استعاره ای
غیرمستقیم
لباس سربازی

استعاره
پیکره ای ، پیکرنما ، پیکر مانند
اندامه ای ، اندام نما ، اندام وار ، اندام مانند

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس