figure on

/ˈfɪɡjərˈɑːn//ˈfɪɡərɒn/

معنی: توجه کردن، اطمینان داشتن، در صدد بودن
معانی دیگر: 1- جزو چیزی به حساب آوردن، در نظر گرفتن 2- به امید کسی بودن

جمله های نمونه

1. The figure on the left spoils the unity of the painting.
[ترجمه گوگل]شکل سمت چپ یکپارچگی نقاشی را خراب می کند
[ترجمه ترگمان]شکل سمت چپ اتحاد نقاشی را از بین می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. You can figure on him to be on time.
[ترجمه گوگل]می توانید تصور کنید که او به موقع است
[ترجمه ترگمان] میتونی روش حساب کنی که سر وقت باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We did not figure on having so many people at the picnic.
[ترجمه گوگل]فکر نمی‌کردیم این همه آدم در پیک نیک داشته باشیم
[ترجمه ترگمان]ما فکر نمی کردیم که این همه آدم توی پیکنیک باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He is a person we can always figure on to complete his jobs.
[ترجمه گوگل]او فردی است که همیشه می‌توانیم برای تکمیل کارهایش به او فکر کنیم
[ترجمه ترگمان]او فردی است که ما همیشه می توانیم برای تکمیل کارش به آن دست پیدا کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The figure on page 22 shows a political map of Africa.
[ترجمه گوگل]شکل صفحه 22 نقشه سیاسی آفریقا را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]این رقم در صفحه ۲۲، نقشه سیاسی آفریقا را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She is a popular figure on the international tennis circuit.
[ترجمه گوگل]او یک چهره محبوب در پیست تنیس بین المللی است
[ترجمه ترگمان]او یک شخصیت محبوب در مسابقات بین المللی تنیس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It's impossible to put a figure on the number of homeless people in London.
[ترجمه گوگل]نمی توان آماری از تعداد افراد بی خانمان در لندن ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]غیر ممکن است که تعداد افراد بی خانمان در لندن را رقم بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I figure on being in New York in January.
[ترجمه گوگل]فکر می کنم در ژانویه در نیویورک باشم
[ترجمه ترگمان]من در ماه ژانویه در نیویورک هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Visitors remember a lean, cheerful figure on horseback urging on his men.
[ترجمه گوگل]بازدیدکنندگان چهره‌ای لاغر و شاد روی اسب را به یاد می‌آورند که از مردانش اصرار می‌کرد
[ترجمه ترگمان]ملاقات کننده به یاد می آورد که سوار بر اسب چه بر اسب خود اصرار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Sandman is a cult figure on the local music scene.
[ترجمه گوگل]Sandman یک شخصیت مذهبی در صحنه موسیقی محلی است
[ترجمه ترگمان]Sandman یک شخصیت مذهبی در صحنه موسیقی محلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He's a person you can always figure on his help.
[ترجمه گوگل]او فردی است که همیشه می توانید از او کمک بگیرید
[ترجمه ترگمان]او شخصی است که همیشه می تواند به کمک او پی ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She's a well-known figure on the international lecture circuit.
[ترجمه گوگل]او یک چهره شناخته شده در مدار سخنرانی بین المللی است
[ترجمه ترگمان]او یک شخصیت شناخته شده در مدار سخنرانی بین المللی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We figure on your coming early to help us.
[ترجمه گوگل]امیدواریم زود بیایید تا به ما کمک کنید
[ترجمه ترگمان]ما فکر می کنیم که زود اومدی که به ما کمک کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It's impossible to put a figure on the number of homeless after the flood.
[ترجمه گوگل]نمی توان آماری از تعداد بی خانمان ها پس از سیل ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]غیر ممکن است که پس از سیل پیکری را در شمار افراد بی خانمان قرار دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The administration coyly refused to put a firm figure on the war's costs.
[ترجمه گوگل]دولت با خجالتی از تعیین رقم دقیق هزینه های جنگ امتناع کرد
[ترجمه ترگمان]دولت با فروتنی از ارائه یک شخصیت محکم در هزینه های جنگ خودداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

توجه کردن (فعل)
assist, attend, advert, note, figure on, tent, ward, mark, perpend

اطمینان داشتن (فعل)
figure on

در صدد بودن (فعل)
go, figure on

پیشنهاد کاربران

بپرس