filling station

/ˈfɪlɪŋˈsteɪʃn̩//ˈfɪlɪŋˈsteɪʃn̩/

معنی: پمپ بنزین
معانی دیگر: (آمریکا) پمپ بنزین

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a retail establishment that provides automotive products and services, esp. gasoline, oil, and air; gas station; service station.

جمله های نمونه

1. His car drew up before the oil - filling station.
[ترجمه گوگل]ماشین او قبل از پمپ بنزین نفت کشیده شد
[ترجمه ترگمان]اتومبیل او قبل از ایستگاه پر کردن نفت متوقف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The real benefit, of course, comes at the filling station.
[ترجمه گوگل]سود واقعی، البته، در پمپ بنزین حاصل می شود
[ترجمه ترگمان]البته سود واقعی در ایستگاه پر کردن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A FILLING station and car showroom group, with sites in Darlington and on Wearside, has been put on sale.
[ترجمه گوگل]یک ایستگاه پرکننده و گروه نمایشگاه خودرو، با سایت‌هایی در دارلینگتون و Wearside، به فروش گذاشته شده است
[ترجمه ترگمان]یک نمایشگاه FILLING و یک نمایشگاه ماشین، با سایت هایی در دارلینگتون و on، در معرض فروش قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The local filling station looks as if it has never been cleaned.
[ترجمه گوگل]پمپ بنزین محلی به نظر می رسد که هرگز تمیز نشده است
[ترجمه ترگمان]ایستگاه پر کننده محلی به نظر می رسد که هیچ گاه تمیز نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The application features a superstore, petrol filling station, car park and residential development.
[ترجمه گوگل]این برنامه دارای یک فروشگاه بزرگ، پمپ بنزین، پارکینگ و توسعه مسکونی است
[ترجمه ترگمان]برنامه کاربردی شامل superstore، پمپ بنزینی، پارک خودرو و توسعه مسکونی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The big truck stopped at the filling station and gassed up.
[ترجمه گوگل]کامیون بزرگ در پمپ بنزین ایستاد و گاز گرفت
[ترجمه ترگمان]کامیون بزرگ در پمپ بنزین ایستاد و gassed کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Tomorrow is our Weekly Filling Station.
[ترجمه گوگل]فردا پمپ بنزین هفتگی ماست
[ترجمه ترگمان]فردا ایستگاه پر کردن هفته نامه ما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He tried running a ferryboat, running filling station.
[ترجمه گوگل]او سعی کرد یک قایق قایق را اداره کند و در حال اجرای پمپ بنزین باشد
[ترجمه ترگمان]سعی کرد که یک کشتی کوچک را اداره کند و از ایستگاه پر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The car is being at the filling station across the street.
[ترجمه گوگل]ماشین در پمپ بنزین روبروی خیابان است
[ترجمه ترگمان]ماشین در حال حاضر در ایستگاه پر کردن در خیابان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The filling station has round - the - clock service.
[ترجمه گوگل]پمپ بنزین دارای خدمات شبانه روزی است
[ترجمه ترگمان]ایستگاه پر کننده خدمات ۲۴ ساعته دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He stopped at the filling station to get some petrol before going on to the motorway.
[ترجمه گوگل]قبل از رفتن به بزرگراه در پمپ بنزین توقف کرد تا کمی بنزین بگیرد
[ترجمه ترگمان]او در پمپ بنزین توقف کرد تا قبل از رفتن به بزرگراه مقداری بنزین به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In filling station control of cementing filling system, the concentration control of filling material affects filling quality directly.
[ترجمه گوگل]در کنترل ایستگاه های پر کردن سیستم پرکن سیمانی، کنترل غلظت مواد پرکننده به طور مستقیم بر کیفیت پر کردن تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]در پر کردن کنترل ایستگاه از سیستم پر کردن، کنترل غلظت مواد پر کننده مستقیما کیفیت پر کننده را تحت تاثیر قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We stopped at the filling station because we needed gasoline.
[ترجمه گوگل]به دلیل نیاز به بنزین در پمپ بنزین توقف کردیم
[ترجمه ترگمان]ما در پمپ بنزین توقف کردیم چون به بنزین نیاز داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In the filling station on the street open day and night?
[ترجمه گوگل]در پمپ بنزین در خیابان روز و شب باز است؟
[ترجمه ترگمان]در ایستگاه پر از پر کردن روز و شب؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. When one filling station cuts gasoline prices, the others usually go along.
[ترجمه گوگل]وقتی یکی از پمپ بنزین ها قیمت بنزین را کاهش می دهد، بقیه پمپ بنزین ها معمولاً پیش می روند
[ترجمه ترگمان]زمانی که یک ایستگاه پر کننده قیمت بنزین را کاهش می دهد، افراد دیگر معمولا پیش می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پمپ بنزین (اسم)
filling station, gas station

تخصصی

[عمران و معماری] جایگاه بنزین گیری - جایگاه سوخت گیری

انگلیسی به انگلیسی

• (british) gas station
a filling station is a place where you can buy petrol and oil for your car.

پیشنهاد کاربران

بپرس