filly

/ˈfɪli//ˈfɪli/

معنی: دختر شوخ و جوان، کره مادیان، قسراق
معانی دیگر: کره مادیان (کمتر از پنج سال)، مادیان جوان، دختر شو  و جوان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: fillies
(1) تعریف: a female horse that has not yet reached or has only recently reached maturity.

(2) تعریف: (informal) a girl or young woman, esp. a spirited one.

جمله های نمونه

1. The filly has been raced twice this season.
[ترجمه مسموعی] کره مادیان دو بار در این فصل در مسابقه شرکت داده شده است.
|
[ترجمه گوگل]فیلی در این فصل دو بار مسابقه داده است
[ترجمه ترگمان]مادیان دو برابر این فصل سرعت گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She loved this filly and would have been so proud.
[ترجمه گوگل]او این کار را دوست داشت و می توانست بسیار افتخار کند
[ترجمه ترگمان]او این مادیان را دوست داشت و آن قدر مغرور می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The more filly a marker event can sum up the reality of what is ended, the more helpful it will be.
[ترجمه گوگل]هر چه یک رویداد نشانگر بتواند واقعیت آنچه را که به پایان رسیده است خلاصه کند، مفیدتر خواهد بود
[ترجمه ترگمان]هرچه یک رویداد marker بیشتر باشد، می تواند واقعیت آنچه که پایان یافته است را جمع بندی کند، هرچه باشد، مفیدتر خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The flying filly had trainer Jack Berry purring after a stunning success at Beverley last month.
[ترجمه گوگل]جک بری مربی را پس از موفقیت خیره کننده ماه گذشته در بورلی خرخر کرد
[ترجمه ترگمان]\"جک بری\"، مربی پرواز، در ماه گذشته بعد از یک موفقیت خیره کننده در بورلی هال، مربی خود بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Hermes cantered slowly but Tessa, Nora's filly, was close to a gallop.
[ترجمه گوگل]هرمس به آرامی حرکت کرد، اما تسا، پری نورا، نزدیک به یک تازی بود
[ترجمه ترگمان]Hermes به آرامی و اما تسا، مادیان نو را به چهار نعل نزدیک شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Roberts excels on sprinters and the filly is well drawn.
[ترجمه گوگل]رابرتز در دونده‌های سرعت برتر است و به خوبی کشیده می‌شود
[ترجمه ترگمان]Roberts در دو سرعت برتری دارد و the به خوبی کشیده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I want Marking Time and that three-year-old filly of yours to run at Kempton on Saturday.
[ترجمه گوگل]من می‌خواهم Marking Time و آن بچه سه ساله‌ات را شنبه در کمپتون بدود
[ترجمه ترگمان]من می خواهم زمان و آن filly سه ساله شما را برای دویدن در Kempton در روز شنبه انجام دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She's the sort of filly who deserves a big race win for she has been knocking on the door all season.
[ترجمه گوگل]او از آن آدم‌هایی است که سزاوار یک برد بزرگ در مسابقه است، زیرا در تمام فصل به در می‌زند
[ترجمه ترگمان]اون از اون filly که لیاقت یه مسابقه بزرگ رو داره، چون در تمام فصل در میزنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Something was clearly wrong with the Mr Prospector filly, and maybe not just the faster ground.
[ترجمه گوگل]چیزی به وضوح در مورد آقای پراسپکتور اشتباه بود، و شاید نه فقط زمین سریعتر
[ترجمه ترگمان]یک چیزی کام لا روشن بود که آقای Prospector، و شاید هم نه فقط زمین سریع تر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Luca Cumani's well-related filly figured prominently until fading in the closing stages.
[ترجمه گوگل]بازی خوب لوکا کومانی تا زمانی که در مراحل پایانی محو شد، برجسته بود
[ترجمه ترگمان]لوکا Cumani well، تا زمانی که در مراحل پایانی ناپدید شد، به طور برجسته به این موضوع اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. James Fanshawe's filly was showing improved form in storming to a six-length win from Absalom's Pillar.
[ترجمه گوگل]فیلی جیمز فنشاو در طوفان شکل بهتری از خود نشان می داد و به برد شش طولی از Absalom's Pillar رسید
[ترجمه ترگمان]filly Fanshawe در حمله به یک پیروزی ۶ روزه از جبهه Absalom شکل بهبود یافته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It had been filly embraced as the true faith.
[ترجمه گوگل]کاملاً به عنوان ایمان واقعی پذیرفته شده بود
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک ایمان واقعی در آغوش گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. John Dunlop's filly will not be inconvenienced by the ground as she won her maiden on good to soft at Salisbury.
[ترجمه گوگل]پرشور جان دانلوپ از نظر زمین ناراحت نخواهد شد زیرا او دختر خود را در بازی خوب تا نرم در سالزبری برد
[ترجمه ترگمان]filly (John Dunlop)، در سال زبری، در حالی که دختر خود را در سال زبری به دست می آورد، در اثر فشار زمین دچار دردسر نخواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Considering filly the infection of water to jet and the structure characteristic of oil wells be disused in shallow sea. Design linear shaped charge cutters of answer for the fact.
[ترجمه گوگل]با در نظر گرفتن آلودگی آب به جت و ساختار مشخصه چاه های نفت در دریای کم عمق از استفاده نمی شود طراحی برش شارژ خطی برای پاسخ به این واقعیت
[ترجمه ترگمان]با در نظر گرفتن خطر آلودگی آب به جت و ویژگی های ساختاری چاه های نفت در دریای سطحی بلااستفاده مانده است cutters خطی طراحی به شکل خطی در پاسخ به این حقیقت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دختر شوخ و جوان (اسم)
filly

کره مادیان (اسم)
filly

قسراق (اسم)
filly

انگلیسی به انگلیسی

• young female horse; young girl (slang)
a filly is a young female horse.

پیشنهاد کاربران

در اصل یعنی کُره اسب جوان ماده، توی عامیانه به دخترای جوان چموش هم میگن
دختر چموش
مادیان نابالغ، کره مادیان
کره اسب ماده
# The filly has been raced twice this season
# She's the sort of filly who deserves a big race win

بپرس