filthy

/ˈfɪlθi//ˈfɪlθi/

معنی: کثیف، پلید، چرکین، ژیژ
معانی دیگر: نجس، ناپاک، پژگن، کرفت، هرزه، قبیح، منافی عفت، منافی اخلاق، فاسد، ناخوشایند

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: filthier, filthiest
مشتقات: filthily (adv.), filthiness (n.)
(1) تعریف: extremely dirty or foul; nasty.
متضاد: immaculate, spick-and-span
مشابه: foul, grubby, nasty, smutty, squalid

- No one had cleaned for months, and the place was filthy.
[ترجمه گوگل] ماه ها بود که هیچ کس تمیز نکرده بود و مکان کثیف بود
[ترجمه ترگمان] ماه ها بود که کسی آنجا را تمیز نکرده بود و آنجا کثیف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Don't touch that filthy fly swatter!
[ترجمه گوگل] به آن مگس کش کثیف دست نزن!
[ترجمه ترگمان] به اون مگس کثیف دست نزن!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I need to wash my hands; they're filthy.
[ترجمه آنیتا پرنو] من باید دست هایم روا بشویم، بسیار کثیف است!
|
[ترجمه گوگل] من باید دست هایم را بشویم؛ آنها کثیف هستند
[ترجمه ترگمان] باید دست هایم را بشویم، کثیف هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: obscene.
مشابه: profane, smutty, vulgar

- The magazines were filthy in her opinion.
[ترجمه گوگل] مجلات به نظر او کثیف بودند
[ترجمه ترگمان] مجلات به نظر او کثیف بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a filthy day in which i didn't see the sun
روز گندی که در آن روی خورشید را ندیدم

2. a filthy joke
شوخی بسیار رکیک

3. what is this filthy lucre for which you are slaving away?
این پول کثیف چیست که در راه آن جان می کنی ؟

4. the boy's pants were really filthy
شلوار پسر بچه واقعا چرک بود.

5. He never washed, and always wore a filthy old jacket.
[ترجمه گوگل]او هرگز نمی شست و همیشه یک ژاکت کهنه و کثیف می پوشید
[ترجمه ترگمان]او هرگز حمام نمی کرد و همیشه یک کت کهنه کهنه می پوشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This carpet's filthy! It needs a really good going-over.
[ترجمه فاطمه] این فرش کثیف است به یه تمیزکاری خوب نیاز دارد
|
[ترجمه گوگل]این فرش کثیف است! این نیاز به یک حرکت واقعا خوب دارد
[ترجمه ترگمان]این قالیچه کثیف است! به یه رابطه خوب نیاز داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The beds were filthy and full of vermin.
[ترجمه گوگل]تخت ها کثیف و پر از حیوانات موذی بود
[ترجمه ترگمان]رختخواب ها کثیف و پر از حشرات بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He's a filthy lying son of a bitch.
[ترجمه محمدشفیعی] اویک حروم زاده دروغگوی نجس است
|
[ترجمه گوگل]او یک عوضی دروغگوی کثیف است
[ترجمه ترگمان]اون یک حروم زاده کثیفه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It's filthy in here!
[ترجمه گوگل]اینجا کثیف است!
[ترجمه ترگمان]اینجا خیلی کثیفه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Take your filthy paws off me!
[ترجمه گوگل]پنجه های کثیفت را از سرم بردار!
[ترجمه ترگمان]! پنجه های کثیفت رو بکش کنار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The tourists were repulsed by the filthy conditions.
[ترجمه گوگل]گردشگران به دلیل شرایط کثیف دفع شدند
[ترجمه ترگمان]توریست ها با شرایط کثیف عقب رانده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The play was full of filthy foul language.
[ترجمه گوگل]نمایشنامه پر از الفاظ کثیف بود
[ترجمه ترگمان]نمایش پر از زبان کثیف و کثیف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He was in a filthy mood.
[ترجمه گوگل]حال و هوای کثیفی داشت
[ترجمه ترگمان]او خلق و خوی کثیفی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Take your filthy paws off my nice clean washing!
[ترجمه گوگل]پنجه های کثیف خود را از روی شستشوی تمیز و زیبای من بردارید!
[ترجمه ترگمان]پنجه های کثیفت رو بکش کنار! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کثیف (صفت)
nasty, mussy, dirty, bedraggled, filthy, messy, squalid, smeary, sloppy, grubby, impure, scabious, lousy, sordid, grimy, wild and woolly, mucky, soapless, smoochy

پلید (صفت)
foul, dirty, filthy, unclean, frowsy, defiled, fulsome, frowzy

چرکین (صفت)
dirty, filthy, muddy, lousy

ژیژ (صفت)
dirty, filthy, impure

انگلیسی به انگلیسی

• dirty, grimy, polluted; obscene, vulgar; despicable, detestable, corrupt, having an abundance of (slang)
something that is filthy is very dirty indeed.
people describe words or pictures as filthy when they think that they describe or represent sex or nudity in a disgusting way.

پیشنهاد کاربران

filthy – very dirty; extremely unclean
* Your shoes are filthy! Please take them off before going inside.
filthy
ناپاکدامن ، ناپاک ، زشت خو ، زشت مَنِش
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : filth / filthiness
✅️ صفت ( adjective ) : filthy
✅️ قید ( adverb ) : filthily / filthy
offensive or vicious
چرک، رکیک
the boy's pants were really filthy
شلوار پسر بچه واقعا چرک بود.
a filthy joke
شوخی بسیار رکیک
A filthy day in which I didn't see the sun
روز گندی که در آن روی خورشید را ندیدم
فرهنگ لغت دکتر آریان پور
filthy mind
ذهن کثیف
filthy rich
بچه پولدار
Filthy bastard
حرومزاده کثیف
فاسد، کثیف
Very dirty
sordid
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس