fin

/ˈfɪn//fɪn/

معنی: پر، دست، بال، باله، پره ماهی، بال ماهی، پرک، پره طیاره، با باله مجهز کردن
معانی دیگر: (فرانسه) پایان، خاتمه، هر چیز باله مانند: تیغه، پره، برآمدگی باله مانند، دم هواپیما (بخش عمودی آن)، برآمدگی یا تیغه ی ته قایق یا زیر دریایی، (خودمانی) دست، باله های ماهی را بریدن، (امریکا- خودمانی) اسکناس پنج دلاری، مخفف:، بازرگانی، مالیه، فنلاند

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: one of usu. several movable, webbed appendages that fish and other animals that live in the water use for swimming or balance.

- The fish's fins help propel it through the water.
[ترجمه گوگل] باله های ماهی به حرکت آن در آب کمک می کند
[ترجمه ترگمان] باله های ماهی به جلو بردن آن از طریق آب کمک می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: anything that looks like or functions as a fin, such as certain projections often found on airplanes, boats, or cars.

- Most of the classic cars in his 1950s collection have massive fins.
[ترجمه گوگل] اکثر خودروهای کلاسیک مجموعه دهه 1950 او دارای باله های عظیم هستند
[ترجمه ترگمان] بیشتر ماشین های کلاسیک در مجموعه دهه ۱۹۵۰ دارای باله وسیعی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a rubber flipper worn by an underwater swimmer.

- The diver was wearing fins as well as a mask and snorkel.
[ترجمه گوگل] غواص باله و همچنین ماسک و اسنورکل به سر داشت
[ترجمه ترگمان] غواص دارای باله و همچنین ماسک و snorkel بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: a rib or ridge, as on a radiator or engine, designed to maximize heat transfer to the environment.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: fins, finning, finned
(1) تعریف: to remove the fins from.

(2) تعریف: to supply with fins.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: finlike (adj.)
(1) تعریف: to come close to the surface of the water from below, allowing the fins to come above the water.

(2) تعریف: to strike the water repeatedly with the fins, as does a dying whale.

جمله های نمونه

1. caudal fin
باله ی دمی

2. dorsal fin
(ماهیان) باله ی پشتی

3. We could see the fin of a shark as it slowly circled our boat.
[ترجمه گوگل]ما می توانستیم باله یک کوسه را ببینیم که به آرامی دور قایق ما می چرخید
[ترجمه ترگمان]همچنان که قایق به آرامی قایق ما را احاطه کرده بود می توانستیم باله یک کوسه را ببینیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Tip us your fin.
[ترجمه گوگل]باله خود را به ما انعام دهید
[ترجمه ترگمان]ما باله خود را به ما توصیه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The aircraft has a long tail fin.
[ترجمه گوگل]این هواپیما دارای یک باله دم بلند است
[ترجمه ترگمان]این هواپیما دارای یک باله دنباله بلند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The blennies have a single dorsal fin, which may be almost, but not completely, divided by a deep notch.
[ترجمه گوگل]باله‌ها یک باله پشتی دارند که ممکن است تقریباً، اما نه کاملاً، با یک شکاف عمیق تقسیم شود
[ترجمه ترگمان]باله پشتی یک باله پشتی دارد که ممکن است تقریبا به طور کامل با یک شکاف عمیق تقسیم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The dorsal fin is like a yacht sail; tall and similarly shaped.
[ترجمه گوگل]باله پشتی مانند بادبان قایق بادبانی است بلند و به شکل مشابه
[ترجمه ترگمان]باله پشتی مانند یک قایق بادبانی است؛ بلند و به شکل مشابه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Both the four eye and spot fin have a posterior eye spot.
[ترجمه گوگل]هر دو چهار چشم و باله نقطه ای دارای یک لکه چشم خلفی هستند
[ترجمه ترگمان]هر دو چشم چهار چشم و یک نقطه چشم خلفی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Butterflyfish have a spiny dorsal fin, which they are quite prepared to use in attack.
[ترجمه گوگل]پروانه ماهی دارای باله پشتی خاردار است که برای استفاده در حمله کاملاً آماده است
[ترجمه ترگمان]Butterflyfish یک باله پشتی خاردار به نام dorsal دارند که کاملا برای استفاده در حمله آماده هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It has no tail fin like those of other fish, merely a fleshy stump.
[ترجمه گوگل]این ماهی مانند سایر ماهی ها باله دمی ندارد و فقط یک کنده گوشتی است
[ترجمه ترگمان]مثل آن ماهی های دیگر نیست، فقط یک تکه گوشت fleshy
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I mean the whole, blue-green ball of fur, fin, feathers.
[ترجمه گوگل]منظورم کل توپ سبز آبی از خز، باله، پر است
[ترجمه ترگمان]منظورم این است که یک گلوله آبی، پر از پوست، پر و بال
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The caudal fin is yellow-brown, and the dorsal spine and long snout are orange.
[ترجمه گوگل]باله دمی زرد مایل به قهوه ای است و ستون فقرات پشتی و پوزه بلند نارنجی است
[ترجمه ترگمان]باله دمی زرد است و مهره پشتی و پوزه بلند نارنجی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Adult males have a humped forehead and longer fin extensions, but there is no obvious way of sexing smaller individuals.
[ترجمه گوگل]نرهای بالغ دارای پیشانی قوزدار و باله بلندتر هستند، اما هیچ راه مشخصی برای تعیین جنسیت افراد کوچکتر وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]مردان بالغ دارای پیشانی قوز دار و امتداد باله ای دراز هستند اما هیچ روش مشخصی برای افراد کوچک تر وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Fortunately, Chrysler dropped the idea for such a fin at the last minute.
[ترجمه گوگل]خوشبختانه کرایسلر در آخرین لحظه ایده چنین باله ای را کنار گذاشت
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه، کرایسلر در دقیقه آخر ایده چنین فین را رها کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پر (اسم)
fin, cilium, feather, plume

دست (اسم)
hand, paw, set, arm, handshake, team, manus, fin

بال (اسم)
wing, whale, ball, fin, sail, pinion

باله (اسم)
fin

پره ماهی (اسم)
fin

بال ماهی (اسم)
fin

پرک (اسم)
fin

پره طیاره (اسم)
fin

با باله مجهز کردن (فعل)
fin

تخصصی

[ریاضیات] زایده، تیغه ی نازک، پره

انگلیسی به انگلیسی

• organ attached to various parts of a fish's body (for steering, propulsion, etc.); something which resembles such an organ; five-dollar bill (slang)
remove the fins from a fish; move the fins (pertaining to fish)
a fish's fins are the flat objects which stick out of its body and help it to swim.

پیشنهاد کاربران

5 دلار
fin 2 ( n ) =a thin, flat part that sticks out from the body of a vehicle, an aircraft, etc. , used for improving its balance and movement
FIN
fin 1 ( n ) ( fɪn ) =a thin, flat part that sticks out from the body of a fish, used for swimming and maintaining balance
FIN
همون باله ی ماهی و کوسه که موقع شنا از آب میاد بیرون 🐬
سینی ( توی دستگاه )
پره
همچنین مخفف واژه finance نیر هست.
به روی آب آمدن
علاوه بر نظر دوستان کفش غواصی هم میشه
fin ( حمل‏ونقل هوایی ) ==واژه بیگانه: fin, tail finواژه مصوب: باله 1تعریف: ← دُم عمودی==fin ( حمل‏ونقل هوایی ) ==واژه بیگانه: fin, tail finواژه مصوب: باله 1تعریف: ← دُم عمودی==fin ( ورزش ) ==واژه بیگانه: fin, flipper, swim fin, bifin, sterefinواژه مصوب: پایارتعریف: نوعی کفش پلاستیکی یا لاستیکی تخت و بزرگ شبیه به پای اردک که از آن برای غواصی و در مواردی برای شنا استفاده می شود==fin ( حمل ونقل هوایی )
...
[مشاهده متن کامل]

واژه مصوب: تیغک
تعریف: صفحه یا سازه ای مسطح و ثابت که به صورت عمودی و در جهت جریان هوا بر روی سطح دیگری نصب یا ساخته می شود

باله ی ماهی
بال ماهی

به زبان فرانسوی میشودfin:پایان. تمام. اخر
به زبان فرانسوی یعنی پایان
علاوه بر معانی فوق
باله تخته موج سواری، فین!
سکان عمودی دم هواپیما
یک اسکناس به ارزش 5$ ( در زبان عامیانه )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس