finder

/ˈfaɪndər//ˈfaɪndə/

معنی: یابنده، پیدا کننده
معانی دیگر: یابش گر، دوربین ردیاب، یاب گر، رجوع شود به: viewfinde

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: one that finds.

(2) تعریف: a device attached to a camera through which one can look to see what will be included in the photograph; viewfinder.

جمله های نمونه

1. Lost: one diamond ring. Finder will be rewarded.
[ترجمه گوگل]گم شده: یک حلقه الماس یاب جایزه خواهد گرفت
[ترجمه ترگمان]گم شده: یک انگشتر الماس Finder پاداش خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The finder usually receives a reward.
[ترجمه گوگل]یابنده معمولاً پاداشی دریافت می کند
[ترجمه ترگمان]یابنده معمولا پاداش دریافت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The finder of a wallet who takes it home may be guilty of theft.
[ترجمه گوگل]پیدا کننده کیف پولی که آن را به خانه می برد ممکن است مقصر سرقت باشد
[ترجمه ترگمان]یابنده یک کیف پول که آن را به خانه می برد ممکن است به جرم سرقت مقصر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I was her finder, and she needed me.
[ترجمه گوگل]من یاب او بودم و او به من نیاز داشت
[ترجمه ترگمان] من پیداش کردم و اون به من نیاز داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The least-finished part of the Macintosh was the Finder, the part of the system software visible to the user.
[ترجمه گوگل]ناتمام ترین قسمت مکینتاش Finder بود، بخشی از نرم افزار سیستم که برای کاربر قابل مشاهده است
[ترجمه ترگمان]قسمت انتهایی (مکینتاش)the Finder بود که بخشی از نرم افزار سیستم برای کاربر قابل رویت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The finder of the Stone shall have great riches and joy for the rest of their life.
[ترجمه گوگل]یابنده سنگ تا آخر عمر ثروت و شادی زیادی خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]یابنده سنگ برای بقیه عمر ثروت و نعمت بزرگی خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. After all, the Finder, the program that greets all Mac users, was the essence of the experience.
[ترجمه گوگل]پس از همه، Finder، برنامه ای که به همه کاربران مک خوش آمد می گوید، جوهره این تجربه بود
[ترجمه ترگمان]بعد از همه، the، برنامه ای که از همه کاربران Mac استقبال می کند، ماهیت تجربه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. As with treasure trove the finder is rewarded with the intrinsic value of the find.
[ترجمه گوگل]مانند گنجینه، یاب با ارزش ذاتی یافته پاداش می گیرد
[ترجمه ترگمان]همانند گنجینه ای از گنج، یابنده به ارزش ذاتی اکتشاف پاداش داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. If the caption does become detached the finder can see at a glance what it is.
[ترجمه گوگل]اگر عنوان جدا شود، یاب می‌تواند در یک نگاه متوجه شود که چیست
[ترجمه ترگمان]اگر عنوان بخش از بین برود، یابنده می تواند نگاهی به آن بیندازد که چه چیزی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If such planets exist, these missions—NASA's Terrestrial Planet Finder and ESA's Darwin—should be able to scan their atmospheres for the presence of gases that would indicate the existence of life.
[ترجمه گوگل]اگر چنین سیاراتی وجود داشته باشند، این مأموریت ها - سیاره یاب زمینی ناسا و داروین آژانس فضایی اروپا - باید بتوانند اتمسفر آنها را برای وجود گازهایی که وجود حیات را نشان می دهد اسکن کنند
[ترجمه ترگمان]اگر چنین سیاره ای وجود داشته باشد، این ماموریت ها - سیاره زمینی NASA s و داروین - باید قادر به کاوش اتمسفر خود برای وجود گازهایی باشد که بیانگر وجود حیات باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A tiny well-preserved fish specimen can yield its finder the equivalent of 25 cents, enough for a hot meal.
[ترجمه گوگل]یک نمونه کوچک ماهی که به خوبی حفظ شده است می تواند معادل 25 سنت یاب خود را به دست آورد که برای یک غذای گرم کافی است
[ترجمه ترگمان]یک نمونه کوچک ماهی که به خوبی حفظ شده است می تواند آن را معادل ۲۵ سنت، به اندازه کافی برای یک وعده غذای گرم، به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The line finder hooked the subscriber to a "dial tone" bank to show that it was ready.
[ترجمه گوگل]خط یاب مشترک را به یک بانک "dial tone" متصل کرد تا نشان دهد که آماده است
[ترجمه ترگمان]یابنده این خط، مشترک را به بانک \"صدا dial\" متصل می کند تا نشان دهد که آماده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In addition to an encyclopedia, a synonym finder and a thesaurus would have helped students to find new terms when all the words they knew could not produce satisfactory results.
[ترجمه گوگل]علاوه بر دایره‌المعارف، مترادف یاب و اصطلاحنامه به دانش‌آموزان کمک می‌کرد تا اصطلاحات جدیدی را بیابند، در حالی که تمام کلماتی که می‌دانستند نمی‌توانستند نتایج رضایت‌بخشی ایجاد کنند
[ترجمه ترگمان]علاوه بر یک دایره المعارف، یک یابنده synonym و یک گنجینه اصطلاحات، به دانش آموزان کمک خواهد کرد تا شرایط جدیدی را بیابند که تمام کلماتی که آن ها می دانستند نمی توانند نتایج رضایت بخشی به همراه داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In this paper, the direction finder information processing and controlling system is designed.
[ترجمه گوگل]در این مقاله سیستم پردازش و کنترل اطلاعات جهت یاب طراحی شده است
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، جهت یابی پردازش اطلاعات و سیستم کنترل طراحی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Laser range finder has been widely used in map building, locating and tracking in Robotics.
[ترجمه گوگل]مسافت یاب لیزری به طور گسترده در ساخت نقشه، مکان یابی و ردیابی در رباتیک استفاده شده است
[ترجمه ترگمان]یابنده محدوده لیزری به طور گسترده ای در طراحی نقشه، پیدا کردن و ردیابی در رباتیک استفاده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

یابنده (اسم)
find, getter, discovery, finding, detector, finder, discoverer

پیدا کننده (اسم)
finder

تخصصی

[سینما] نمایاب / ویزور
[کامپیوتر] عنصر مرکزی یک محیط عملیاتی و برنامه ای که میان سایر چیزها فایلهای ذخیره شده روی دیسکها را نشان می دهد - یابنده - بخشی از سیستم عامل Apple Macintosh . این بخش از سیستم عامل به کاربران امکان می دهد تا به وسیله ی حرکت دادن تصاویر روس صفحه نمایش، فایلها را کپی و دستکاری کرده و برنامه ها را اجرا کنند. برنامه ی Finder مربوط به برنامه ی Program manager و متعلق به میکروسافت ویندوز است .
[برق و الکترونیک] منظره یاب؛ یابنده وسیله ی الکترونیکی یا نوری که حوزه ی تحت پوشش دوربین تلویزیونی را نشان می دهد.

انگلیسی به انگلیسی

• discoverer, one who finds

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : find
✅️ اسم ( noun ) : find / finding / finder
✅️ صفت ( adjective ) : found
✅️ قید ( adverb ) : _

بپرس