fink

/ˈfɪŋk//ˈfɪŋk/

معنی: خبرچین، اعتصاب شکن، جاسوسی کردن
معانی دیگر: (امریکا- خودمانی) خبر چین، خبر کش، جاسوس، (کارگری که با رفتن سر کار اعتصاب همکاران خود را می شکند) اعتصاب شکن، آدم پست فطرت، آدم رذل، (خودمانی - با: on) جاسوسی کردن، لو دادن، اسرار همکاران و غیره را (به پلیس و غیره) گزارش دادن

جمله های نمونه

1. fink out
(خودمانی) 1- عدول کردن،زیر حرف خود زدن،جا زدن از زیر معامله (و غیره) در رفتن 2- شکست خوردن،ناموفق بودن

2. Kelly's such a fink - she told Mom I was smoking again.
[ترجمه گوگل]کلی خیلی آدم فک است - او به مامان گفت که من دوباره سیگار می کشم
[ترجمه ترگمان]کلی … به مامان گفته بود که من دوباره سیگار می کشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Fink is not the only writer portrayed in the film.
[ترجمه گوگل]فینک تنها نویسنده ای نیست که در فیلم به تصویر کشیده شده است
[ترجمه ترگمان]وی تنها نویسنده ای نیست که در این فیلم به تصویر کشیده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Mind you though, I fink it was the pipe what did it.
[ترجمه گوگل]با این حال، به نظر من این لوله بود که این کار را کرد
[ترجمه ترگمان]به نظر شما، من می دانم که این پیپ است که این کار را انجام داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. When you actually stop and fink about what you just said, you say oh no, I slipped back into Patois.
[ترجمه گوگل]وقتی واقعاً می ایستید و در مورد چیزی که گفتید فکر می کنید، می گویی اوه نه، من دوباره به پاتوآ رفتم
[ترجمه ترگمان]وقتی که در واقع در مورد چیزی که گفتید توقف کنید، گفتید که اوه، نه، من دوباره به patois برگشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Fink writes with eloquence about the appeal of the Jewish faith for her.
[ترجمه گوگل]فینک با شیوایی در مورد جذابیت ایمان یهودی برای او می نویسد
[ترجمه ترگمان]فینک با فصاحت در مورد درخواست یهودیان برای او می نویسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I fink they've got rid o' that chaff-cutter.
[ترجمه گوگل]فکر می کنم آنها از آن چفیه خلاص شده اند
[ترجمه ترگمان]می دونستم که از شر اون that - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Besides, I fink they do a good job.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، من فکر می کنم آنها کار خوبی انجام می دهند
[ترجمه ترگمان]به علاوه، من می دونم که کار خوبی انجام می دن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Fink, not surprisingly, gets writer's block and at some stage the film becomes his fevered imaginings.
[ترجمه گوگل]جای تعجب نیست که فینک مانع نویسنده می شود و در مرحله ای فیلم تبدیل به تخیلات تب دار او می شود
[ترجمه ترگمان]وی می گوید، وی به طرز شگفت انگیزی بلوک نویسنده را دریافت می کند و در برخی از مراحل این فیلم، تخیلات تب آلود او می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Turturro plays the eponymous Fink, an avantgarde New York playwright who accepts a lucrative Hollywood contract.
[ترجمه گوگل]تورتورو نقش فینک همنام، یک نمایشنامه نویس آوانگارد نیویورکی را بازی می کند که قرارداد پرسود هالیوودی را می پذیرد
[ترجمه ترگمان]Turturro به نام Fink Fink، یک نمایشنامه نویس نیویورکی در نیویورک که قرارداد پر سود هالیوود را می پذیرد، بازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Don't be a rat fink, Jack.
[ترجمه گوگل]یک موش صحرایی نباش، جک
[ترجمه ترگمان] \"احمق نباش،\" جک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Mac OS X users may want to try Fink, which installs a rich UNIX environment under the new Mac OS X.
[ترجمه گوگل]کاربران Mac OS X ممکن است بخواهند Fink را امتحان کنند، که یک محیط غنی UNIX را تحت سیستم عامل Mac OS X جدید نصب می‌کند
[ترجمه ترگمان]کاربران Mac OS X ممکن است بخواهند Fink را امتحان کنند که یک محیط UNIX غنی را تحت سیستم عامل جدید Mac OS X نصب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He is a fink . He has copped out.
[ترجمه گوگل]او یک فینک است او کنار رفته است
[ترجمه ترگمان] اون یه جاسوس - ه اون داره تو رو از دست میده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. If I find the fink who informed on me, he will be punished.
[ترجمه گوگل]اگر فینکی را پیدا کنم که به من خبر داده، مجازات می شود
[ترجمه ترگمان]اگر کسی را پیدا کنم که به من اطلاع داده باشد، مجازات خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. If you fink the agreement satisfactory, we can sign it in the same afternoon.
[ترجمه گوگل]اگر توافق را راضی‌کننده می‌دانید، می‌توانیم در همان بعدازظهر آن را امضا کنیم
[ترجمه ترگمان]اگر توافق را راضی کنید، ما می توانیم آن را در همان بعدازظهر امضا کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خبرچین (اسم)
informer, gossiper, fink, newsmonger

اعتصاب شکن (اسم)
fink

جاسوسی کردن (فعل)
spy, stag, espy, fink, nark, pickeer

تخصصی

[عمران و معماری] فینک

انگلیسی به انگلیسی

• strike breaker (slang); industrial spy; informer, tale-bearer; failure
break a strike (slang); act as an industrial spy; inform; fail
a fink is someone who tells the authorities that a person they know has done something illegal or wrong; used in informal american english, showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

بپرس