finland

/ˈfɪnˌlænd//ˈfɪnlənd/

کشور فنلاند

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a Scandinavian country between Russia and Sweden.

جمله های نمونه

1. He has forsaken his native Finland to live in Britain.
[ترجمه گوگل]او زادگاهش فنلاند را برای زندگی در بریتانیا رها کرده است
[ترجمه ترگمان]او وطنش فنلاند را رها کرده تا در بریتانیا زندگی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He had pinned up a map of Finland.
[ترجمه گوگل]او نقشه فنلاند را سنجاق کرده بود
[ترجمه ترگمان]او نقشه فنلاند را کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Not many films are made in Finland.
[ترجمه گوگل]فیلم های زیادی در فنلاند ساخته نمی شود
[ترجمه ترگمان]فیلم های زیادی در فنلاند ساخته نشده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In that year, Finland came in from the cold and became a member of the EU.
[ترجمه گوگل]در آن سال فنلاند از سرما وارد شد و به عضویت اتحادیه اروپا درآمد
[ترجمه ترگمان]در آن سال فنلاند از سرما وارد شد و عضو اتحادیه اروپا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Sweden borders Norway and Finland.
[ترجمه گوگل]سوئد با نروژ و فنلاند هم مرز است
[ترجمه ترگمان]سوئد با نروژ و فنلاند هم مرز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The 9000 model cellular phone is made in Finland, but the technology inside is as American as apple pie.
[ترجمه گوگل]تلفن همراه مدل 9000 ساخت فنلاند است، اما فناوری داخل آن به اندازه پای سیب آمریکایی است
[ترجمه ترگمان]مدل ۹۰۰۰ تلفن همراه در فنلاند ساخته شده است، اما تکنولوژی درون آن به اندازه پای سیب آمریکایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Finland did not apply to join the EC until 199
[ترجمه گوگل]فنلاند تا سال 199 برای پیوستن به اتحادیه اروپا درخواست نداد
[ترجمه ترگمان]فنلاند برای پیوستن به اتحادیه اروپا تا ۱۹۹ مورد درخواست نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The famous Finland architect Eliel Saarinen once said: one city is an open book, from which we can find its aim and ambition.
[ترجمه گوگل]معمار معروف فنلاند، الیل سارینن، زمانی گفت: یک شهر کتابی باز است که از آن می‌توانیم هدف و جاه طلبی آن را پیدا کنیم
[ترجمه ترگمان]The Saarinen، معمار معروف فنلاند، زمانی گفت: یک شهر یک کتاب باز است که ما می توانیم هدف و جاه طلبی خود را بیابیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Myssi is well known in Finland for her quirky food column, which is syndicated across the country.
[ترجمه گوگل]میسی در فنلاند به خاطر ستون غذای عجیب و غریبش که در سراسر کشور پخش می شود، شناخته شده است
[ترجمه ترگمان]Myssi در فنلاند برای ستون غذای دمدمی اش معروف است، که در سراسر کشور تشکیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Finland says that it's the first country to make broadband access a legal right.
[ترجمه گوگل]فنلاند می گوید که این اولین کشوری است که دسترسی به پهنای باند را به یک حق قانونی تبدیل کرده است
[ترجمه ترگمان]فنلاند می گوید که این کشور اولین کشوری است که دسترسی باند پهن باند را به یک حق قانونی تبدیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. China and Finland, China and Russia maintain good relations.
[ترجمه گوگل]چین و فنلاند، چین و روسیه روابط خوبی دارند
[ترجمه ترگمان]چین و فنلاند، چین و روسیه روابط خوبی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They plan to immigrate to Finland next.
[ترجمه گوگل]آنها قصد دارند در آینده به فنلاند مهاجرت کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها قصد دارند بعد از آن به فنلاند مهاجرت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It is hoped that Finland will make new contributions to development of China-EU relations during its EU rotating presidency in the second half of this year.
[ترجمه گوگل]امید است که فنلاند در دوره ریاست دوره ای اتحادیه اروپا در نیمه دوم سال جاری سهم جدیدی در توسعه روابط چین و اتحادیه اروپا داشته باشد
[ترجمه ترگمان]امید است که فنلاند برای توسعه روابط چین و اتحادیه اروپا در دوران ریاست دوره ای اتحادیه اروپا در نیمه دوم سال جاری مشارکت جدیدی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A commuter train in Helsinki Station, Finland.
[ترجمه گوگل]قطار شهری در ایستگاه هلسینکی فنلاند
[ترجمه ترگمان]یک قطار commuter در ایستگاه هلسینکی، فنلاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He is under order to leave from Finland.
[ترجمه گوگل]او قرار است از فنلاند برود
[ترجمه ترگمان]او برای ترک فنلاند تحت فرمان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• republic of finland, country in northern europe
the republic of finland is a country in northern europe. it became independent from russia during the russian revolution and became a republic in 1919. the soviet union invaded finland in 1939 and annexed finnish karelia and the eastern shore of the gulf of finland. martti ahtisaari, of the social democratic party (sdp), became president in 1994. esko aho, of the centre party (kesk or kp), became prime minister in 1990. finland exports timber, pulp, and paper. it is a member of the council of europe and applied for membership of the european union in 1992.

پیشنهاد کاربران

بپرس