firefighter

/ˈfaɪrˌfaɪtər//ˈfaɪəfaɪtə/

معنی: مامور اتش نشانی
معانی دیگر: مامور آتش نشانی، آتش نشان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: firefighting (n.)
• : تعریف: someone who fights fires, either for pay or as a volunteer.

جمله های نمونه

1. The firefighter broke into the house to rescue the old.
[ترجمه حسینی] اتشنشان ها برای نجات سالمندی به داخل خانه رفتند
|
[ترجمه گوگل]آتش نشان برای نجات پیرمرد وارد خانه شد
[ترجمه ترگمان]آتش نشانی به زور وارد خانه شد تا کهنه را نجات دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A firefighter was overcome by fumes at a blaze in a plastics factory.
[ترجمه گوگل]آتش نشانی در آتش سوزی در یک کارخانه پلاستیک با دود غلبه کرد
[ترجمه ترگمان]یک آتش نشان در آتش سوزی کارخانه پلاستیک با دود مواجه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Ferry, a 26-year-old San Francisco firefighter, had taught her how.
[ترجمه گوگل]فری، یک آتش نشان 26 ساله سانفرانسیسکو، به او یاد داده بود که چگونه
[ترجمه ترگمان]فری، یک آتش نشان ۲۶ ساله سن فرانسیسکو، به او یاد داده بود که چطور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The new rates will mean a qualified firefighter will earn £305-a-week from November a rise of £
[ترجمه گوگل]نرخ های جدید به این معنی است که یک آتش نشان واجد شرایط از نوامبر 305 پوند در هفته درآمد کسب می کند که افزایش £
[ترجمه ترگمان]نرخ جدید به این معنی خواهد بود که یک آتش نشان واجد شرایط ۳۰۵ یورو از نوامبر تا یک سوم از نوامبر به دست خواهد آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A firefighter saved a little girl's life at the expense of his life.
[ترجمه zeinab] یک مأمور آتش نشانی جان یک دختر بچه را به قیمت زندگی خود نجات داد.
|
[ترجمه hanieh] یک آتش نشان جان یک دختر کوچک را به خاطر زندگی اش نجات داد
|
[ترجمه Samira] یک آتش نشان جان یک دختر بچه را به قیمت جانش نجات داد.
|
[ترجمه گوگل]یک آتش نشان به قیمت جان یک دختر بچه جانش را نجات داد
[ترجمه ترگمان]یک آتش نشان جون یه دختر کوچولو رو به قیمت جونش نجات داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Indian spice is also a firefighter, so it's a godsend for the heartburn you got scarfing down Uncle Ted's green-bean-and-fried-onion casserole.
[ترجمه گوگل]ادویه هندی نیز یک آتش نشان است، بنابراین برای سوزش سر دلی که در کاسه لوبیا سبز و پیاز سرخ شده عمو تد روسری گرفتید، موهبتی است
[ترجمه ترگمان]این ادویه هندی هم یک آتش نشان هست، پس به خاطر سوزش معده عمو تد - لوبیا سبز و سیب زمینی برشته شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A few hundred feet away, another firefighter with a clipboard and bullhorn asked: 'What is the sex?'
[ترجمه گوگل]چند صد فوت دورتر، آتش نشان دیگری با کلیپ بورد و بوق گاوبازی پرسید: "جنسیت چیست؟"
[ترجمه ترگمان]چند صد پا دورتر، آتش نشان دیگری با a و bullhorn پرسید: رابطه جنسی چیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He and his firefighter buddies phone local stores and malls.
[ترجمه گوگل]او و دوستان آتش نشانش با فروشگاه ها و مراکز خرید محلی تماس می گیرند
[ترجمه ترگمان]او و آتش نشان وی از فروشگاه های محلی و مراکز خرید استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. If you have ever seen a firefighter wearing a full-face mask with an air tank on his or her back, then you have seen an SCBA system.
[ترجمه گوگل]اگر تا به حال آتش نشانی را دیده اید که ماسک تمام صورت به همراه مخزن هوا بر روی پشت خود دارد، پس سیستم SCBA را دیده اید
[ترجمه ترگمان]اگر تا به حال یک آتش نشان را دیدید که ماسک صورت کامل با تانک هوایی بر پشت یا پشتش پوشیده بود، پس شما یک سیستم SCBA را دیدید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A female firefighter. . . facing departmental charges of cocaine use has decided to call it quits.
[ترجمه گوگل]یک زن آتش نشان با اتهامات دپارتمان استفاده از کوکائین، تصمیم گرفته است آن را ترک کند
[ترجمه ترگمان]یک آتش نشان زن که با هزینه های دپارتمانی استفاده از کوکائین روبرو است تصمیم گرفته است که آن را ترک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Great! My brother is a firefighter too. I really like firefighters.
[ترجمه گوگل]عالی! برادر من هم آتش نشان است من واقعا آتش نشان ها را دوست دارم
[ترجمه ترگمان]! عالیه برادرم هم یه آتش نشان هست من واقعا از آتش نشان ها خوشم میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. After graduatingfrom college, James became a firefighter and is now in a master's program infire protection services at John Jay College.
[ترجمه گوگل]پس از فارغ التحصیلی از کالج، جیمز یک آتش نشان شد و اکنون در برنامه کارشناسی ارشد خدمات حفاظت در برابر آتش در کالج جان جی است
[ترجمه ترگمان]پس از کالج graduatingfrom، جیمز آتش نشان شد و در حال حاضر در برنامه کارشناسی ارشد برای حفاظت از خدمات حفاظت در کالج جان جی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In addition, some occupations such as a policeman, firefighter or steelworker are naturally more dangerous than others, leading to a possibly reduced life span.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، برخی مشاغل مانند پلیس، آتش نشان یا کارگر فولاد به طور طبیعی خطرناک تر از سایر مشاغل هستند که احتمالاً منجر به کاهش طول عمر می شود
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، برخی از مشاغل مانند یک پلیس، آتش نشان یا steelworker به طور طبیعی خطرناک تر از بقیه هستند، که منجر به کاهش طول عمر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He wants to be a firefighter.
[ترجمه گوگل]او می خواهد آتش نشان شود
[ترجمه ترگمان] اون میخواد یه آتش نشان بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Fire fighters responded to a false alarm at one of the college dormitories.
[ترجمه گوگل]آتش نشانان به هشدار کاذب در یکی از خوابگاه های دانشکده پاسخ دادند
[ترجمه ترگمان]آتش نشانان به هشدار اشتباهی در یکی از خوابگاه ها پاسخ دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Fire fighters used the Jaws of Life to free the trapped victims.
[ترجمه گوگل]آتش نشانان از Jaws of Life برای رهایی قربانیان گرفتار استفاده کردند
[ترجمه ترگمان]مبارزان آتش نشانی از آرواره ها استفاده می کردند تا قربانیان به دام افتاده را آزاد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Fire fighters had to retreat from the fierce heat. sentence dictionary
[ترجمه گوگل]آتش نشانان مجبور به عقب نشینی از گرمای شدید شدند فرهنگ لغت جمله
[ترجمه ترگمان]آتش نشانان از گرمای شدید عقب نشینی می کردند فرهنگ لغت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Six fire fighters were injured battling the blaze.
[ترجمه گوگل]شش آتش نشان در مهار آتش زخمی شدند
[ترجمه ترگمان]در این آتش سوزی شش مبارز آتش زخمی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Burning car: Fire fighters were called to a car on fire at Hillside Avenue, Middlesbrough.
[ترجمه گوگل]اتومبیل در حال سوختن: آتش نشانان به یک اتومبیل در حال آتش سوزی در خیابان Hillside، میدلزبورو فراخوانده شدند
[ترجمه ترگمان]میدلزبورو در اثر آتش سوزی در خیابان Hillside در میدلزبورو به روی یک ماشین آتش زده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Diesel spill: Stockton fire fighters swilled away a quantity of diesel after a small spillage in Portrack Lane, yesterday morning.
[ترجمه گوگل]نشت گازوئیل: آتش‌نشانان استاکتون صبح دیروز پس از نشت کوچک گازوئیل در پورتراک لین، مقداری از گازوئیل را دور ریختند
[ترجمه ترگمان]سوخت دیزل: Stockton آتش Stockton کمی بعد از یک نشت کوچک در Portrack لین دیروز صبح کمی دیزل را دفع کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. Two fire fighters were killed ten days ago in the fire which gutted most of the factory.
[ترجمه گوگل]دو آتش نشان ده روز پیش در آتش سوزی که قسمت اعظم کارخانه را به آتش کشید کشته شدند
[ترجمه ترگمان]دو جنگجوی آتش ده روز پیش در آتش سوزی که بیشتر کارخانه را ویران کرد کشته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. Could the mayor of Vienna please have some fire fighters kept on alert around the parliament building, just in case?
[ترجمه گوگل]آیا شهردار وین می‌تواند از چند آتش‌نشان در اطراف ساختمان پارلمان در حالت آماده‌باش بخواهد
[ترجمه ترگمان]آیا شهردار وین ممکن است برخی مبارزان آتش نشانی داشته باشد که در اطراف ساختمان پارلمان هشدار داده باشند، درست در صورتی که؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. I want to be fire fighter, because a fire fighter can put off fire.
[ترجمه گوگل]من می خواهم آتش نشان شوم، زیرا یک آتش نشان می تواند آتش را خاموش کند
[ترجمه ترگمان]می خواهم جنگجو باشم، چون یک مبارز آتش می تواند آتش را خاموش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. The fire fighter rescues the wounded sends to hospital, the situation is serious.
[ترجمه گوگل]امدادرسانی آتش نشان مجروحان را به بیمارستان می فرستد، وضعیت وخیم است
[ترجمه ترگمان]این جنگنده که زخمی ها را نجات می دهد به بیمارستان منتقل می شود، وضعیت وخیم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. One fire fighter ran into the house and scooped up the screaming baby.
[ترجمه گوگل]یکی از ماموران آتش نشانی به داخل خانه دوید و نوزادی را که جیغ می‌کشید، بیرون آورد
[ترجمه ترگمان]یک مبارز آتشین وارد خانه شد و بچه جیغ جیغو را برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. Tim has been a fire fighter for five years.
[ترجمه گوگل]تیم پنج سال است که یک آتش نشان است
[ترجمه ترگمان]تیم پنج سال است که یک جنگنده آتش بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. Daniel : What is Louis? He is a fire fighter.
[ترجمه گوگل]دنیل: لویی چیه؟ او یک آتش نشان است
[ترجمه ترگمان]دنیل: لوئیس کجاست؟ او یک جنگنده آتش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. Police man, fire fighter or a post man.
[ترجمه محمد طاها خانمحمدی] مامور پلیس مرد یا مامور آتش نشانی یا آقای مامور پست
|
[ترجمه گوگل]پلیس، آتش نشان یا مامور پست
[ترجمه ترگمان]مرد پلیس، مبارز آتش و یا مرد پست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. Ten classrooms were gutted in the arson attack, and three fire fighters were treated for smoke inhalation.
[ترجمه گوگل]در این آتش سوزی ده کلاس درس تخریب شد و سه آتش نشان به دلیل استنشاق دود تحت مداوا قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]در این آتش سوزی بیش از ۱۰ کلاس درس گرفته شد و سه تن از آتش نشانان به خاطر استنشاق دود مورد درمان قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مامور اتش نشانی (اسم)
firefighter, fireman, fireguard

انگلیسی به انگلیسی

• one who fights or extinguishes fires
a firefighter is a person whose job is putting out fires.
one who fights or extinguishes fires

پیشنهاد کاربران

مأمور آتش نشانی یا آتش نشان امدادگران آموزش دیده ای هستند که وظیفهٔ اصلی آنها خاموش کردن آتش سوزی های خطرناک که اموال، غیرنظامیان و نظامیان را تهدید می کنند و نجات دادن افراد آسیب دیده در تصادفات، ساختمان
...
[مشاهده متن کامل]
فرو ریخته و تصادفات جاده ای و حوادث است. با پیچیده شدن زندگی امروزی، مامورهای آتش نشانی مهارت های بیشتری از جمله مهارت های پزشکی و اورژانسی را فرا می گیرند تا به یاری آسیب دیدگان بشتابند.

firefighter
منابع• http://iran125.ir/
در لغت نامه به معنای قهرمان آتش است
ولی استفاده می شود برای آتش نشان ها
آتــــش نشان
firefighter / ˈfaɪrˌfaɪtər / / ˈfaɪəfaɪtə /
معنی: مامور اتش نشانی
معانی دیگر: مامور آتش نشانی، آتش نشان
معمور آتش نشانی
مامور خاموش کردن آتش
جنگنده بااتش
معنی fire fighter
:
آتش نشان
اتش نشان
آتش نشان
اتش نشان

معنا : آتش نشان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس