first class

/fɜrst klæs//fɜːst klɑːs/

درجه یک، درجه اول، عالی، ممتاز، خیلی خوب، دارای بهترین تسهیلات، با راحت ترین وسایل، درخورمردم طبقه یک، بهترین

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the best, finest, or highest in quality, class, grade, or rank.
متضاد: low-grade
مشابه: choice, royal

(2) تعریف: the best equipped, most luxurious, and most expensive class of accommodation, as on a commercial aircraft or ship.

(3) تعریف: the most speedily delivered and highest priced class of regular U.S. mail, consisting of letters and parcels that may be sealed against inspection, and postcards.
صفت ( adjective )
(1) تعریف: of the highest in quality, rank, or grade; foremost; best.
متضاد: poor
مشابه: ace, best, boss, capital, classic, marvelous, superb, superlative

(2) تعریف: designating the best-equipped and most expensive, as accommodations.

(3) تعریف: given or entitled to preferential treatment by the U.S. Postal Service.

- first-class rural delivery
[ترجمه گوگل] تحویل روستایی درجه یک
[ترجمه ترگمان] زایمان در کلاس اول
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- first-class stamps
[ترجمه گوگل] تمبرهای درجه یک
[ترجمه ترگمان] درجه یک درجه یک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
قید ( adverb )
• : تعریف: by the most expensive class of conveyance, service, or accommodation.

- flying first-class
[ترجمه گوگل] پرواز درجه یک
[ترجمه ترگمان] در حال پرواز در کلاس اول
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- dining first-class at the best restaurant
[ترجمه گوگل] ناهار خوری درجه یک در بهترین رستوران
[ترجمه ترگمان] اولین کلاس غذا خوری در بهترین رستوران
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. first-class compartments have four couchettes
کوپه های درجه یک،چهار تختک دارند.

2. first-class mail
پست درجه یک (برخوردار از اولویت)

3. first-class mail
پست سریع

4. a first-class guy
آدم خیلی خوب

5. a first-class ticket
بلیط درجه یک

6. three first-class singles to ahwaz
سه بلیط یکسره ی درجه یک به اهواز

7. he is first-class in every thing
او در همه چیز ممتاز است.

8. to travel first-class
درجه ی یک سفر کردن

9. You are not entitled to travel first class.
[ترجمه گوگل]شما حق سفر درجه یک ندارید
[ترجمه ترگمان]شما حق ندارید اولین کلاس را سفر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There's more room to spread out in first class.
[ترجمه گوگل]فضای بیشتری برای گسترش در کلاس اول وجود دارد
[ترجمه ترگمان]فضای بیشتری برای پخش شدن در کلاس اول وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I sent the letter first class on Monday.
[ترجمه گوگل]من نامه را دوشنبه کلاس اول فرستادم
[ترجمه ترگمان]من اولین کلاس نامه را دوشنبه فرستادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This ticket doesn't entitle you to travel first class.
[ترجمه گوگل]این بلیط به شما حق سفر درجه یک را نمی دهد
[ترجمه ترگمان]این بلیت به شما این حق را نمی دهد که به درجه اول سفر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He sat quietly in the First Class cabin, looking tired.
[ترجمه گوگل]او آرام در کابین فرست کلاس نشسته بود و خسته به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]او به آرامی در کابین درجه اول نشسته بود و خسته به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. "And you call that a first class service?" snorted one indignant customer.
[ترجمه گوگل]"و شما به آن خدمات درجه یک می گویید؟" یکی از مشتریان عصبانی خرخر کرد
[ترجمه ترگمان]و شما این را یک سرویس کلاس اول می نامند؟ یکی از مشتریان خشمگین گفت: \" من یک مشتری خشمگین هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. If I send the letter first class it should arrive tomorrow.
[ترجمه گوگل]اگر نامه را فرست کلاس بفرستم باید فردا برسد
[ترجمه ترگمان]اگر اولین کلاس را برای اولین کلاس بفرستم، باید فردا برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Smoking is not allowed in first class.
[ترجمه گوگل]سیگار کشیدن در کلاس اول ممنوع است
[ترجمه ترگمان]سیگار کشیدن در کلاس اول مجاز نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. There is more room in first class.
[ترجمه گوگل]در درجه یک فضای بیشتری وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در درجه اول اتاق بیشتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• nicest and most expensive passenger section (in a plane, train, etc.); of the best quality, highest group in a classification; superior, choice, excellent
something or someone that is first-class, is of the highest quality. also written first class .
first-class accommodation on public transport is the best and most expensive type of accommodation. also written first class . djective here but can also be used as an adverb. e.g. ...flying first class.
in britain, first-class mail is the quicker and more expensive type of postage. also written first class .

پیشنهاد کاربران

I have two first - class tickets to Cancun : من ۲ بلیط درجه یک به کانکون دارم
First - class : درجه اول/یک
first class ( حمل‏ونقل هوایی )
واژه مصوب: درجۀ یک
تعریف: برترین درجه در مسافرت های هوایی که در آن مسافر در مرحلۀ قبل و بعد از پرواز و در طول پرواز از خدمات بهتر و بیشتری نسبت به مسافران عادی استفاده میکند
There are three types of tickets :
First class
درجه عالی و گران قیمت و ممتاز برای بلیط قطار و هواپیما و اتوبوس و. .
Coach class
درجه ارزان قیمت برای قطار و هواپیما و اتوبوس و. . .
Business class
. . . . .
That is so first class
=خیلی عالیه
طبقه اول _ اولین طبقه

بپرس