fish culture


ماهی پروری، تربیت ماهی

جمله های نمونه

1. Pond fish culture yielded 2550 tonnes, or 6 per cent, of freshwater fish for local consumption.
[ترجمه گوگل]کشت ماهی استخر 2550 تن یا 6 درصد ماهی آب شیرین برای مصرف محلی به دست آورد
[ترجمه ترگمان]فرهنگ ماهی صید ماهی ۲۵۵۰ تن یا ۶ درصد از ماهی های آب شیرین برای مصرف محلی را به خود اختصاص داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. For most country people, fish culture is just a component of their diversified economy.
[ترجمه گوگل]برای اکثر مردم این کشور، فرهنگ ماهی فقط جزئی از اقتصاد متنوع آنهاست
[ترجمه ترگمان]برای اغلب مردم کشور، فرهنگ ماهی بخشی از اقتصاد متنوع آن ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I've heard that an international conference on fish culture will be held in your aquariculture College.
[ترجمه گوگل]من شنیده ام که یک کنفرانس بین المللی در مورد فرهنگ ماهی در دانشکده آبزی پروری شما برگزار خواهد شد
[ترجمه ترگمان]شنیده ام که کنفرانس بین المللی درباره فرهنگ ماهی در کالج aquariculture برگزار خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The present invention relates to the field of fish culture.
[ترجمه گوگل]اختراع حاضر مربوط به زمینه پرورش ماهی است
[ترجمه ترگمان]اختراع موجود به زمینه فرهنگ ماهی مربوط می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Carp and Pond Fish Culture:Including Chinese Herbivorous Species, Pike, Tench, Zander, Wels Catfish, and Goldfish.
[ترجمه گوگل]پرورش ماهی کپور و برکه: از جمله گونه‌های گیاه‌خوار چینی، پایک، تنچ، زندر، گربه ماهی ولز و ماهی قرمز
[ترجمه ترگمان]Carp و Pond فرهنگ ماهی: از جمله گونه های Herbivorous چینی، پایک، Tench، زاندر، Wels catfish و Goldfish
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I was a fish culture extension agent for the Zairean Department of Agriculture.
[ترجمه گوگل]من یک نماینده ترویج پرورش ماهی در اداره کشاورزی زایر بودم
[ترجمه ترگمان]من یک آژانس توسعه فرهنگ ماهی برای اداره کشاورزی Zairean بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The rise of fish culture gradually became the stone rows of specialized agriculture.
[ترجمه گوگل]رشد پرورش ماهی به تدریج به ردیف های سنگی کشاورزی تخصصی تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]افزایش فرهنگ ماهی به تدریج به ردیف های سنگی بخش کشاورزی تخصصی تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Quickly, rice - fish culture in full swing in the Lung Mei village to carry out together.
[ترجمه گوگل]به سرعت، برنج - فرهنگ ماهی در نوسان کامل در روستای ریه مه به انجام با هم
[ترجمه ترگمان]فرهنگ ماهی - ماهی به سرعت در روستای ریه Mei به طور کامل در نوسان است تا با هم زندگی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Fish culture yields higher profits.
[ترجمه گوگل]پرورش ماهی سود بیشتری به همراه دارد
[ترجمه ترگمان]فرهنگ ماهی سود بیشتری را به دست می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In January 200 the AFCD began extending the trial scheme to other fish culture zones.
[ترجمه گوگل]در ژانویه 200، AFCD شروع به گسترش طرح آزمایشی به سایر مناطق پرورش ماهی کرد
[ترجمه ترگمان]در ژانویه ۲۰۰ AFCD شروع به گسترش طرح آزمایشی برای دیگر مناطق کشت ماهی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The transferee must be an existing licensee of the same fish culture zone as the applicant.
[ترجمه گوگل]انتقال گیرنده باید دارای مجوز موجود در همان منطقه پرورش ماهی با متقاضی باشد
[ترجمه ترگمان]انتقال دهنده باید یک امتیاز existing موجود از یک منطقه کشت ماهی به عنوان متقاضی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Under licence from the department, 1 454 mariculturists operate in 26 designated fish culture zones.
[ترجمه گوگل]تحت مجوز این اداره، 1454 باغبان در 26 منطقه تعیین شده پرورش ماهی فعالیت می کنند
[ترجمه ترگمان]با مجوز این بخش، یک ۴۵۴ ام اس در ۲۶ منطقه به عنوان مناطق فرهنگی ماهی کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Under licence from the AFCD, 1320 mariculturists operate in 26 designated fish culture zones.
[ترجمه گوگل]تحت مجوز AFCD، 1320 باغبان در 26 منطقه تعیین شده پرورش ماهی فعالیت می کنند
[ترجمه ترگمان]۱۳۲۰ mariculturists با مجوز from در ۲۶ منطقه کشت ماهی منصوب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

بپرس