fixative

/ˈfɪksətɪv//ˈfɪksətɪv/

معنی: ثابت کننده
معانی دیگر: (به ویژه در مورد رنگ) پایدار ساز، ماناساز، تثبیت کننده، پایاگر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: acting to make stable or permanent.
اسم ( noun )
• : تعریف: something that functions to make stable or permanent, esp. a spray used to protect art works or a solution to preserve biological material for examination.
مشابه: mordant

جمله های نمونه

1. Dentures require a strong fixative.
[ترجمه گوگل]دندان مصنوعی نیاز به یک فیکساتور قوی دارد
[ترجمه ترگمان]Dentures به یک fixative قوی احتیاج دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The biopsy specimens were fixed in Carnoy's fixative overnight and embedded in paraffin wax.
[ترجمه گوگل]نمونه های بیوپسی یک شبه در فیکساتور Carnoy تثبیت شدند و در موم پارافین جاسازی شدند
[ترجمه ترگمان]نمونه های biopsy در طول شب در Carnoy s تثبیت شدند و در موم پارافین قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The colonic segments were fixed in Carnoy's fixative and processed to paraffin.
[ترجمه گوگل]بخش های کولون در فیکساتور کارنوی تثبیت شدند و به پارافین پردازش شدند
[ترجمه ترگمان]بخش های colonic در fixative s تثبیت شدند و به پارافین فرآوری شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The non - formaldehyde dye fixative agents are classified. The dye fixative theory and synthesized methods are introduced.
[ترجمه گوگل]عوامل تثبیت کننده رنگ غیر فرمالدئیدی طبقه بندی می شوند تئوری تثبیت رنگ و روش های سنتز شده معرفی شده است
[ترجمه ترگمان]عامل های fixative رنگ غیر فرمالدیید، طبقه بندی می شوند نظریه fixative رنگ و روش های سنتز شده معرفی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The dilator consists of fixative clasp-handle, fixative platform, support arm, spatula and handle.
[ترجمه گوگل]دیلاتور از دسته گیره فیکساتور، سکوی ثابت کننده، بازوی پشتیبانی، کاردک و دسته تشکیل شده است
[ترجمه ترگمان]The شامل fixative clasp، پلت فرم fixative، بازوی پشتیبان، spatula و دسته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Fixative spray: Protective spray used on surface of artwork.
[ترجمه گوگل]اسپری ثابت کننده: اسپری محافظی که روی سطح آثار هنری استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]اسپری ضد آب: اسپری حفاظتی مورد استفاده در سطح کار هنری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Objective To investigate the effect of nonaqueous fixative on the ultrastructure of the peritoneal surface layer.
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی اثر تثبیت کننده غیرآبی بر فراساختار لایه سطحی صفاق
[ترجمه ترگمان]هدف بررسی اثر of fixative بر روی ultrastructure لایه سطحی peritoneal
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Purpose : To search for an effective fixative solution for retina.
[ترجمه گوگل]هدف: جستجوی یک محلول ثابت کننده موثر برای شبکیه چشم
[ترجمه ترگمان]هدف: جستجو برای یافتن راه حلی موثر برای شبکیه چشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In the operation, firstly, fixative steel-wire cross the avulsion fracture tendon-bone joint zone.
[ترجمه گوگل]در عمل، ابتدا سیم فولادی تثبیت کننده از ناحیه شکستگی تاندون-استخوان جدایی عبور می کند
[ترجمه ترگمان]در این عملیات، ابتدا سیم فولادی ضد زنگ در ناحیه joint fracture bone با شکست مواجه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It'showed paraformaldehyde solution was a good fixative for fixation in field.
[ترجمه گوگل]نشان داد که محلول پارافورمالدئید تثبیت کننده خوبی برای تثبیت در مزرعه است
[ترجمه ترگمان]این نشان داد که محلول paraformaldehyde برای تثبیت در زمین مفید بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Fixative used after fixing performance, lack of fixing the not all sensitive silver halide dissolved.
[ترجمه گوگل]تثبیت کننده پس از تثبیت عملکرد استفاده می شود، عدم تثبیت هالید نقره که همه حساس نیست حل شده است
[ترجمه ترگمان]fixative پس از تعمیر عملکرد، فقدان ثابت کردن همه نقره هالید ها حل شده، مورد استفاده قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Objective To discuss the effect of improved fixative solution for fixation of rat eyeball.
[ترجمه گوگل]هدف بحث در مورد اثر محلول فیکساتور بهبود یافته برای تثبیت کره چشم موش صحرایی
[ترجمه ترگمان]هدف بحث در مورد تاثیر محلول fixative بهبود یافته برای تثبیت چشم موش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It then glues these thin twigs to a wall using its own saliva as a fixative.
[ترجمه گوگل]سپس این شاخه های نازک را با استفاده از بزاق خود به عنوان تثبیت کننده به دیوار می چسباند
[ترجمه ترگمان]سپس این شاخه ها را با استفاده از بزاق خود به عنوان a به دیوار وصل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. For scanning electron microscopy, the tissues were left in the fixative for 3 hours at room temperature.
[ترجمه گوگل]برای میکروسکوپ الکترونی روبشی، بافت ها به مدت 3 ساعت در دمای اتاق در فیکساتور قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]برای اسکن میکروسکوپ الکترونی، بافت ها برای ۳ ساعت در دمای اتاق به مدت ۳ ساعت باقی ماندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Examine under the phase microscope and if it is too thin, spin down again and remove some of the fixative.
[ترجمه گوگل]زیر میکروسکوپ فاز بررسی کنید و اگر خیلی نازک بود دوباره به سمت پایین بچرخید و مقداری از فیکساتور را بردارید
[ترجمه ترگمان]زیر میکروسکوپ فاز را بررسی کنید و اگر خیلی نازک است، دوباره به پایین بچرخانید و مقداری از the را حذف کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ثابت کننده (صفت)
fixative

تخصصی

[نساجی] تثبیت کننده - ثابت کننده

انگلیسی به انگلیسی

• substance which makes stable or fixes in place (especially one which protects artwork or preserves microscopic specimens)
serving to stabilize, serving to fix in place
fixative or a fixative is a liquid used to preserve the surface of a drawing, photograph, etc.
fixative is also a liquid used to hold things in place, for example dentures.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : fix / fixate
✅️ اسم ( noun ) : fix / fixation / fixative / fixer / fixings / fixity / fixture / fixedness
✅️ صفت ( adjective ) : fixed / fixated
✅️ قید ( adverb ) : fixedly
fixative ( علوم پایۀ پزشکی )
واژه مصوب: پایدارساز
تعریف: ماده ای که ساختار طبیعی بافت را حفظ می کند و در نگهداری نمونه های بافت شناختی یا آسیب شناختی از آن استفاده می شود
نگه دارنده

بپرس