fjord

/ˈfjɔːrd//fɪˈɔːd/

معنی: فلات، ابدره
معانی دیگر: رجوع شود به: fiord

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a long, narrow ocean inlet that passes between high and rocky banks or steep cliffs.

جمله های نمونه

1. Main picture: Ulvik Fjord - real chocolate box views.
[ترجمه گوگل]تصویر اصلی: Ulvik Fjord - نماهای جعبه شکلات واقعی
[ترجمه ترگمان]تصویر اصلی: دیدگاه های جعبه شکلات واقعی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The glacier feeding the fjord starts to melt at this time of year.
[ترجمه گوگل]یخچالی که آبدره را تغذیه می کند در این زمان از سال شروع به ذوب شدن می کند
[ترجمه ترگمان]یخچال های جزر و مد در این زمان از سال شروع به ذوب شدن می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The 20 km long shallow - bottomed fjord, Otago Harbour, is the home of an abundance of wildlife.
[ترجمه گوگل]آبدره کم عمق 20 کیلومتری، بندر Otago، خانه حیات وحش فراوانی است
[ترجمه ترگمان]کوه یخی ۲۰ کیلومتری long، Otago، منزلگاه وفور حیات وحش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A city of central Norway on Trondheim Fjord, an inlet of the Norwegian Sea. Founded in99 it was the capital of Norway until1380. Population, 13 65
[ترجمه گوگل]شهری در مرکز نروژ در آبدره تروندهایم، ورودی دریای نروژ در سال 99 تأسیس شد و تا سال 1380 پایتخت نروژ بود جمعیت، 13 65
[ترجمه ترگمان]شهر مرکزی نروژ در Trondheim Fjord، inlet از دریای نروژ این شهر که در آن تاسیس شد، پایتخت نروژ until۱۳۸۰ بود جمعیت، ۱۳ ساله
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Lituya Bay is a T-shaped fjord on the coast of the Alaskan Panhandle, west of Glacier Bay and about 120 miles west-northwest of Juneau.
[ترجمه گوگل]خلیج لیتویا یک آبدره T شکل در ساحل پانهندل آلاسکا، در غرب خلیج گلاسیر و حدود 120 مایلی غرب-شمال غربی جونو است
[ترجمه ترگمان]خلیج Lituya در ساحل of در غرب خلیج یخچال و در حدود ۱۲۰ مایلی شمال غربی جونو واقع شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It was then towed to a nearby fjord where the massive construction continued.
[ترجمه گوگل]سپس به یک آبدره مجاور کشیده شد، جایی که ساخت و ساز عظیم ادامه یافت
[ترجمه ترگمان]پس از آن، آن به منطقه ای که در آن نزدیکی بود، کشیده شد، جایی که ساختمان عظیم ادامه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. For the Horde, in Howling Fjord, you enter an area with brand new Forsaken architecture.
[ترجمه گوگل]برای Horde، در Howling Fjord، وارد منطقه‌ای با معماری جدید Forsaken می‌شوید
[ترجمه ترگمان]برای \"ایل\"، به همراه \"Fjord\"، شما به منطقه ای با معماری Forsaken brand وارد می شوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He and his men settled in a fjord on the northwest part of the island.
[ترجمه گوگل]او و افرادش در آبدره ای در شمال غربی جزیره مستقر شدند
[ترجمه ترگمان]او و افرادش در شمال غربی جزیره مستقر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The walls of a fjord usually plunge deep below the surface of the water.
[ترجمه گوگل]دیواره های یک آبدره معمولاً در اعماق سطح آب فرو می روند
[ترجمه ترگمان]دیواره های جویبار معمولا در زیر سطح آب فرو می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. An arm of the sea similar to a fjord.
[ترجمه گوگل]بازوی دریا شبیه آبدره
[ترجمه ترگمان]بازویی از دریا شبیه to بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A city of central Norway on Trondheim Fjord, an inlet of the Norwegian Sea.
[ترجمه گوگل]شهری در مرکز نروژ در آبدره تروندهایم، ورودی دریای نروژ
[ترجمه ترگمان]شهر مرکزی نروژ در Trondheim Fjord، inlet از دریای نروژ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The country's main port is located at the head of fjord on Norway's southern coast.
[ترجمه گوگل]بندر اصلی این کشور در سر آبدره در سواحل جنوبی نروژ قرار دارد
[ترجمه ترگمان]بندر اصلی این کشور در مرکز استان جنوبی نروژ واقع شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We were travelling along the Lofoten Wall, an apt description for the mountains protecting this huge sea fjord.
[ترجمه گوگل]ما در امتداد دیوار لوفوتن سفر می‌کردیم، توصیفی مناسب برای کوه‌هایی که از این آبدره دریایی بزرگ محافظت می‌کنند
[ترجمه ترگمان]ما در طول دیوار Lofoten سفر می کردیم، توصیف دقیق کوه ها برای محافظت از این دریای عظیم دریایی بسیار مناسب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They tied the knot in a romantic ceremony on the banks of a fjord.
[ترجمه گوگل]آنها در یک مراسم عاشقانه در ساحل یک آبدره عقد کردند
[ترجمه ترگمان]ان ها گره را در یک مراسم عاشقانه در ساحل یک fjord گره زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The hydrofoil entered the harbour, revealing the characteristic wooden docks, with brightly-painted buildings sticking out the fjord on spidery sticks.
[ترجمه گوگل]هیدروفویل وارد بندر شد و اسکله‌های چوبی مشخص را با ساختمان‌هایی با رنگ‌آمیزی درخشان که آبدره‌ها را روی چوب‌های عنکبوتی بیرون زده بود، نمایان کرد
[ترجمه ترگمان]هیدروفویل که در بندرگاه وارد شده بود، اسکله چوبی مشخصه را آشکار کرد، و ساختمان های بارنگ های روشن بر روی تکه های عنکبوت آویزان شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فلات (اسم)
plateau, fiord, fjord, table land

ابدره (اسم)
fiord, fjord

تخصصی

[عمران و معماری] فیورد - آبدره
[آب و خاک] خور فورد

انگلیسی به انگلیسی

• narrow inlet of the sea bordered by steep cliffs, fiord
a fjord is a strip of sea that comes into the land between high cliffs, especially in norway.

پیشنهاد کاربران

فیورد
In physical geography, a fjord or fiord ( /ˈfjɔːrd, fiːˈɔːrd/ is a long, narrow inlet with steep sides or cliffs, created by a glacier
آبدَره یا فیورد ( به انگلیسی: fjord ) شاخابهٔ باریک و ژرفی از دریا است که در خشکی پیش رفته باشد. آبدره معمولاً دارای دیواره های پرشیب و تندی است. این دیواره ها در پی زیر آب رفتن دامنه های کوه ها یا ادامه فرسایش یخچالی زیاد و عمیق شدن یک دره ساحلی تشکیل یافته است.
...
[مشاهده متن کامل]

fjord
منابع• https://en.wikipedia.org/wiki/Fjord
fjord ( زمین‏شناسی )
واژه مصوب: آبدره
تعریف: درۀ کشیده و ژرف یخساری که به دریا منتهی می‏شود
آبدره رسی، یخسار آبدره

بپرس