flattening


نجوم : فشردگى

تخصصی

[زمین شناسی] پهن شدگی
[پلیمر] تخت شدن، خوابش

انگلیسی به انگلیسی

• act of leveling, straightening, making flat

پیشنهاد کاربران

فروکاستن
تنزّل دادن
( امور مالی )
صاف کردن یا تصفیه حساب
مسطح کردن ، پهن کردن ، روحیه خودرو باختن بی مزه کردن
flattening ( ژئوفیزیک )
واژه مصوب: تخت شدگی 3
تعریف: نسبت اختلاف میان شعاع های استوایی و قطبی زمین به شعاع استوایی آن
Only the children are flattening their noses against the windowpan
فقط بچه ها هستند که دماغشون رو فشار میدهند به شیشه ها

بپرس