flattered

انگلیسی به انگلیسی

• if you are flattered by something, you are pleased because it makes you feel important.

پیشنهاد کاربران

خیلی عامیانه و راحت به معنی خر کیف شدن یا جو گیر شدن بر اثر تعریف و تمجید
همچین خر کیف میشه با تعریف و تمجید دیگه کلا مخش تعطیل میشه و عوض میشه شرایط
شرمنده کسی شدن ( به خاطر تعاریف و لطفی که در حق ما کرده )
بدهکار کسی شدن ( به خاطر تعاریف و لطفی که شاید شایسته اش نبودیم )
ذوق زده شدن
تحت تاثیر قرار گرفتن
ذوق کردن
مورد تعریف واقع شده
You are the best person I've ever met : تو بهترین فردی هستی که تا حالا باهاش ملاقات کردم
I feel so incredibly flattered right now : الان خیلی خر کیف و خوشحالم ( از تعریفت )
honoured
made to feel pleased by something gratifying ( such as an honor or a sign or respect or deference )
He was flattered by her attention
پسره خوشحال بود از توجهی که دختره بهش داشت
I felt flattered at being asked to give a lecture
من کیف کردم وقتی ازم خواستن که سخنرانی بکنم
She was flattered to hear that he had been asking about her
...
[مشاهده متن کامل]

دختر خانمه خوشحال بود بخاطر پرس وجویی ( تحقیق قبل خواستگاری ) که چند وقتیه راجع بهش در جریانه.
I suppose we should be flattered that he agreed to come at all
بنظرم ما بایستی خوشحال باشیم چرا که اون سرانجام موافقت کرد که بیادش.

کسی که خوشش شده و احساس مهم بودن بهش دست داده، بخاطر تعریف کسی دیگه از او یا بخاطر کاری که دیگر ی انجام داده
She was flattered by his attention.
They were flattered to be invited to dinner by the mayor.
We felt flattered that so many people came to our party.

کِیفور شدن
مایه مباهات
He was flattered
مایه مباهات او بود
خوشحال ( چون کسی از شما تعریف کرده )
کسی که از او چاپلوسی شده و این کار باعث رضایت او شده
ناشوخیگرایانه
چاپلوسی وتملق
تعریف کردن کسی از روی منافع شخصی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس