flaunt

/ˈflɒnt//flɔːnt/

معنی: جلوه، خود نمایی کردن، جولان دادن، به رخ کشیدن، بالیدن
معانی دیگر: لافیدن، پز دادن، چمیدن، نازیدن، شکوهیدن، لاپ آمدن، به اهتزاز درآوردن، (در هوا) جنباندن، تکان دادن، به ر  کشیدن، خرامیدن، خودنمایی

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: flaunts, flaunting, flaunted
• : تعریف: to display ostentatiously; show off.
مترادف: brandish, display, parade, show off
متضاد: hide
مشابه: advertise, exhibit, flourish, sport, spotlight

- She flaunted her diamond ring whenever she got the chance.
[ترجمه گوگل] او هر وقت فرصت پیدا می کرد حلقه الماس خود را به رخ می کشید
[ترجمه ترگمان] هر وقت شانسش را داشت حلقه الماس خود را به نمایش می گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to display oneself ostentatiously; show oneself off.
مترادف: parade, show off
مشابه: boast, brag, strut, swagger
اسم ( noun )
مشتقات: flauntingly (adv.), flaunter (n.)
• : تعریف: an act of flaunting.
مترادف: display
مشابه: exhibit, show

جمله های نمونه

1. It's exhibitionism to flaunt wealth so blatantly.
[ترجمه گوگل]به رخ کشیدن ثروت این چنین آشکارا نمایش گرایی است
[ترجمه ترگمان]این exhibitionism است که ثروت را به معرض نمایش بگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The banquet gave the chef a chance to flaunt his talents.
[ترجمه گوگل]ضیافت به سرآشپز فرصتی داد تا استعدادهای خود را به رخ بکشد
[ترجمه ترگمان]این ضیافت به سرآشپز فرصتی داده بود تا استعدادش را به نمایش بگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He's very rich, but he doesn't like to flaunt his wealth or waste his money.
[ترجمه گوگل]او بسیار ثروتمند است، اما دوست ندارد ثروت خود را به رخ بکشد یا پول خود را هدر دهد
[ترجمه ترگمان]او خیلی ثروتمند است، اما دوست ندارد ثروت خود را به نمایش بگذارد یا پولش را هدر بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They do not flaunt political commitments.
[ترجمه گوگل]آنها تعهدات سیاسی را به رخ نمی کشند
[ترجمه ترگمان]آن ها تعهدات سیاسی را به معرض نمایش نمی گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. If you've got it, flaunt it!
[ترجمه گوگل]اگر آن را دارید، به رخ بکشید!
[ترجمه ترگمان]اگر آن را دارید، آن را به نمایش بگذارید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. While the rich could flaunt their wealth the numerous urban poor lived in a state of penury.
[ترجمه گوگل]در حالی که ثروتمندان می‌توانستند ثروت خود را به رخ بکشند، تعداد بی‌شمار فقیر شهری در وضعیت فقر زندگی می‌کردند
[ترجمه ترگمان]در حالی که ثروتمندان می توانستند ثروت خود را به معرض نمایش بگذارند، مردم فقیر شهری با فقر و تنگدستی زندگی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. My view is, if you've got it, flaunt it!
[ترجمه گوگل]نظر من این است که اگر آن را دارید، به رخ بکشید!
[ترجمه ترگمان]نظر من این است که اگر آن را داشته باشید، آن را به نمایش بگذارید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Flaunt the new fragrances: Feminite de Bois by Shiseido is alluringly woody.
[ترجمه گوگل]عطرهای جدید را به رخ بکشید: Feminite de Bois توسط Shiseido به طرز شگفت انگیزی چوبی است
[ترجمه ترگمان]از بوهای جدید استفاده کنید: Feminite de Bois توسط Shiseido به طور فریبنده ای woody است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It certainly was a curious experience to flaunt one's religion in the face of London.
[ترجمه گوگل]یقیناً این تجربه عجیبی بود که دین خود را در مقابل لندن به رخ کشیدند
[ترجمه ترگمان]واقعا تجربه عجیبی بود که دین خود را در چهره لندن به نمایش می گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. And I suppose you have not chosen to flaunt yourself as an heiress in society.
[ترجمه گوگل]و من فکر می کنم شما انتخاب نکرده اید که خود را به عنوان یک وارث در جامعه به رخ بکشید
[ترجمه ترگمان]و گمان می کنم که تو خود را برای خودنمایی به عنوان یک دختر در اجتماع انتخاب نکرده ای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Job screeners later said Roscoe, 5 seemed to flaunt his lack of technical knowledge.
[ترجمه گوگل]بررسی‌کنندگان شغل بعداً گفتند که Roscoe, 5 به نظر می‌رسد کمبود دانش فنی خود را به رخ می‌کشد
[ترجمه ترگمان]screeners ایوب بعدا گفت که Roscoe ۵ به نظر می رسد که فقدان دانش فنی را به نمایش می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She doesn't flaunt the dextrous dazzle of Sylvie Guillem, nor does she move with the reckless physicality of Darcey Bussell.
[ترجمه گوگل]او خیره ماهرانه سیلوی گیلم را به رخ نمی‌کشد، و با بدنی بی‌پروای دارسی باسل حرکت نمی‌کند
[ترجمه ترگمان]نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Flaunt your age and you must not have much longer to live.
[ترجمه گوگل]سن خود را به رخ بکشید و نباید بیشتر از این عمر کنید
[ترجمه ترگمان]با این سن و سال تو و سن و سال تو نباید زیاد زندگی کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He's got a lot of money but he doesn't flaunt it.
[ترجمه گوگل]او پول زیادی دارد اما آن را به رخ نمی کشد
[ترجمه ترگمان]پول زیادی دارد، اما آن را به هدر نمی دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Don't worry about what other people think! As my grandmother always used to say, 'if you've got it, flaunt it'!
[ترجمه گوگل]نگران نظر دیگران نباش! همانطور که مادربزرگ من همیشه می گفت، "اگر آن را دارید، به رخ بکشید"!
[ترجمه ترگمان]نگران اون چیزی نباش که دیگران فکر می کنن! همان طور که مادربزرگم عادت داشت بگوید، اگر آن را داشته باشی، آن را به نمایش بگذاری!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جلوه (اسم)
display, sight, show, seeming, parade, flourish, luster, flaunt, bravery, flash, showing, resplendence, resplendency

خود نمایی کردن (فعل)
pose, spark, grandstand, flaunt, dash, show off, posture

جولان دادن (فعل)
flaunt

به رخ کشیدن (فعل)
boast, flaunt

بالیدن (فعل)
pique, brave, pride, magnify, grow, glory, boast, flaunt, brag, preen, plume, set up

انگلیسی به انگلیسی

• show off, boast, display showily
if you flaunt something that you possess, you display it in a very obvious way.

پیشنهاد کاربران

to show one’s good luck, money, beauty, or success to other people
to get their admiration and/or to make them envious
مِنّت
معنای دوستان:
✔️خودنمایی کردن
✔️جلوه فروختن - به رخ کشیدن
✔️به نمایش گذاشتن ثروت و تجملات
What influence has the fashion industry had in your country?
Well, there is surely a lot of influence , especially because of the cinema i. e. the film industry and the fashion industry working so closely. So the movie stars often be found flaunting a new fashion style
...
[مشاهده متن کامل]

فخر فروختن
شُکوهیدن.
Show off
پزدادن
کلاس گذاشتن
فخرفروشی کردن
جلوه فروختن
خودنمایی کردن
پز دادن

فخر فروشی کردن
رونمایی کردن،
به نمایش گذاشتن
نقض کردن، زیر پا گذاشتن
به نمایش گذاشتن ثروت و تجملات
جار زدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس